فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۴- باب: الرَّجُلِ يَنْعَي إِلى أَهْلِ المَيِّتِ بِنَفسِهِ
باب [۴]: کسی که برای اهل میت شخصاً تعزیت گفته است

۴- باب: الرَّجُلِ يَنْعَي إِلى أَهْلِ المَيِّتِ بِنَفسِهِ
باب [۴]: کسی که برای اهل میت شخصاً تعزیت گفته است

۶۳۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جنَعَى النَّجَاشِيَّ فِي اليَوْمِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ خَرَجَ إِلَى المُصَلَّى، فَصَفَّ بِهِمْ وَكَبَّرَ أَرْبَعًا» [رواه البخاری: ۱۲۴۵].

۶۳۸- از ابو هریرهسروایت است که پیامبر خدا جاز وفات نجاشی [پادشاه حبشه] در همان روزی که وفات نموده بود خبر دادند، و به طرف عیدگاه رفتند، و با صحابه صف بستند، و بر وی با گفتن چهار تکبیر [نماز جنازه خواندند] [۳٩۳].

۶۳٩- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ج: «أَخَذَ الرَّايَةَ زَيْدٌ فَأُصِيبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا جَعْفَرٌ فَأُصِيبَ، ثُمَّ أَخَذَهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ فَأُصِيبَ - وَإِنَّ عَيْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ جلَتَذْرِفَانِ - ثُمَّ أَخَذَهَا خَالِدُ بْنُ الوَلِيدِ مِنْ غَيْرِ إِمْرَةٍ فَفُتِحَ لَهُ» [رواه البخاری: ۱۲۴۶].

۶۳٩- از انس بن مالکسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند:

«بیرق [جهاد] را زیدسبرداشت و مورد اصابت قرار گرفت، [یعنی: شهید شد] بعد از وی جعفرسبرداشت و مورد اصابت قرار گرفت، [و شهید شد] و بعد از وی عبدالله بن رواحهسبرداشت و مورد اصابت قرار گرفت [و شهید شد] – و در حالی که اشک از چشمان مبارک‌‌شان جاری بود – [فرمودند]: بعد از آن بیرق را خالد بن ولیدسبدون اینکه امیر باشد، برداشت، و فتح نصیب وی شد» [۳٩۴].

[۳٩۳] از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه: ۱) (نجاشی) لقب ملوک حبشه است، و نامش اصحمه است، ابن سعد در (الطبقات) می‌گوید: «بعد از اینکه پیامبر خدا جدر سال ششم هجری از حدیبه برگشتند، نامۀ را به دست عمرو بن امیۀ ضمری برای نجاشی فرستادند، نجاشی نامه را گرفت و بر چشم‌هایش مالید، و به احترام نامۀ پیامبر خدا جاز تخت خود بزیر آمد و بر روی زمین نشست، و برای پیامبر خدا جنوشت که وی بدست جعفر بن ابی طالبسمسلمان شده است، وی در رجب سال نهم هنگام برگشتن پیامبر خدا جاز غزوۀ تبوک، رحلت نمود. ۲) خبر دادن برای مردم از وفات شخص جواز دارد، و این در صورتی است که هدف، کثرت مسلمانان در وقت نماز خواندن بر میت باشد، نه شهرت طلبی و افتخار به کثرت مشیعین. ۳) نماز جنازه نباید در مسجد خوانده شود، زیرا برای پیامبر خدا جدر مسجد از وفات نجاشی خبر دادند، و با آن‌هم رفتند و در مصلی بر وی نماز خواندند، و این مذهب احناف و مالی که است، و در نزد شافعی و احمد رحمهما الله نماز خواندن بر میت در مسجد – اگر خوف ملوث شدن مسجد نباشد – روا است. ۴) نماز خواندن بر میت غائب جواز دارد، و این مذهب شافعی و احمد رحمهما الله است، و در نزد احناف نماز خواندن بر میت غائب مکروه است، و می‌گویند پیامبر خدا جروی ضرورت بر نجاشی نماز خواندن، زیرا وی در جایی وفات نموده بود که کسی از مسلمانان وجود نداشت تا بر وی نماز جنازه بخواند، ورنه بسیاری از صحابهشدر جاهای دور از مدینه وفات نموده و یا به شهادت رسیده بودند، ولی پیامبر خدا جبر هیچیک از آن‌ها نماز نخواندند، و باید گفت که برای هردو گروه دلیل‌های دیگری و ردود و مناقشات فراوانی وجود دارد که شرح آن در کتب فقه و شروح حدیث به تفصیل ذکر گردیده است، و اینجا مجال شرح بیشتری از این نیست. [۳٩۴] از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پیامبر خدا جدر جمادی الاولی سال نهم هجری گروهی را به (موتۀ) که در سرزمین شام است، به جهاد فرستادند، و زید بن حارثه را بر آن‌ها امیر مقرر نمودند، و فرمودند: اگر زیدسبه شهادت رسید، جعفرسامیر باشد، و اگر جعفر به شهادت رسید، عبدالله بن رواحهسامیر باشد، و همان بود که این سه نفر به همان ترتیبی که پیامبر خدا جبیان نموده بودند به شهادت رسیدند، و بعد از این‌ها خالد بن ولیدس– که گرچه امیر تعین نشده بود – بیرق را بر داشت، و فتح نصیبش گردید. ۲) این حدیث دلالت واضحی بر نبوت پیامبر خدا جدارد، زیرا ایشان در مدینه منوره از واقعه خبر دادند که در شام به وقوع پیوسته بود، و جزئیات واقعه را طوری بیان نمودند که گویا شخصاً در آنجا حاضر هستند، و از اینکه پیامبر خدا جبهشت و دوزخ را به چشم خود دیدند، و به معراج برده شدند، و به جایی رسیدند که برای ملک مقرب هم اجازۀ رسیدن به آنجا نبود، دور نیست که از راه مکاشفه صحنۀ شهادت آن سه صحابی جلیل القدرش، و پیروزی مسلمانان به دست خالد بن ولیدسبرای‌شان نشان داده شده باشد. ۳) گریه کردن بر میت اگر با ناله، و بلندکردن آواز، و دریدن جامه، و به شکل نوحه سرائی نباشد، روا است. ۴) دفاع و سرپرستی از همراهان – ولو آنکه بدون اذن ولی امر باشد – روا بلکه لازم است، زیرا خالد بن ولیدسبدون آنکه از طرف پیامبر خدا جبه امارت و سرپرستی لشکر تعین شده باشد، چون مسلمانان را در خطر دید، زمام امور را بدست گرفت، و نبی کریم جاین عملش را پذیرفته و تمجید کردند.