۳۴- باب: إنَّمَا جُعِلَ الإِمَامُ لِيُؤتَمَّ بِهِ
باب [۳۴]: امام برای این است که به وی اقتداء شود
۴٠٩- عَنْ عَائِشَةَ لقَالَتْ: لمَا ثَقُلَ النَّبِيُّ جقَالَ: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» قُلْنَا: لاَ، هُمْ يَنْتَظِرُونَكَ، قَالَ: «ضَعُوا لِي مَاءً فِي المِخْضَبِ». قَالَتْ: فَفَعَلْنَا، فَاغْتَسَلَ، فَذَهَبَ لِيَنُوءَ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ، فَقَالَ ج: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» قُلْنَا: لاَ، هُمْ يَنْتَظِرُونَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «ضَعُوا لِي مَاءً فِي المِخْضَبِ» قَالَتْ: فَقَعَدَ فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِيَنُوءَ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ، فَقَالَ: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» قُلْنَا: لاَ، هُمْ يَنْتَظِرُونَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «ضَعُوا لِي مَاءً فِي المِخْضَبِ»، فَقَعَدَ، فَاغْتَسَلَ، ثُمَّ ذَهَبَ لِيَنُوءَ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ، ثُمَّ أَفَاقَ فَقَالَ: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» فَقُلْنَا: لاَ، هُمْ يَنْتَظِرُونَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَالنَّاسُ عُكُوفٌ فِي المَسْجِدِ، يَنْتَظِرُونَ النَّبِيَّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِصَلاَةِ العِشَاءِ الآخِرَةِ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ جإِلَى أَبِي بَكْرٍ بِأَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ، فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ جيَأْمُرُكَ أَنْ تُصَلِّيَ بِالنَّاسِ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ - وَكَانَ رَجُلًا رَقِيقًا -: يَا عُمَرُ صَلِّ بِالنَّاسِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: أَنْتَ أَحَقُّ بِذَلِكَ، فَصَلَّى أَبُو بَكْرٍ تِلْكَ الأَيَّامَ، وباقي الحديث تقدَّم. [رواه البخاری: ۶۸٧].
۴٠٩- از عائشهلروایت است که گفت: چون پیامبر خدا جسنگین شدند، [یعنی: دردشان شدت یافت] پرسیدند: «آیا مردم نماز خواندهاند»؟
گفتیم: نِه! یا رسول الله! آنها انتظار شما را میکشند.
فرمودند: «برای من آبی در طشت آماده کنید».
[عائشهل]گفت: چنین کردیم، از آن آب غسل کردند، و چون میخواستند برخیزند، بیهوش شدند.
بعد از آن به هوش آمده و پرسیدند: «آیا مردم نماز خواندند»؟
گفتیم: نِه، یا رسول الله! آنها انتظار شما را میکشد.
فرمودند: «برایم آبی در طشت آماده کنید».
عائشهلگفت: پیامبر خدا جنشستند و غسل نمودند، و چون خواستند برخیزند بیهوش گردیدند.
بعد از آن به هوش آمده و پرسیدند: «آیا مردم نماز خواندند»؟
گفتیم: نِه! یا رسول الله! آنها انتظار شما را میکشند».
گفتند: آبی در طشت برایم آماده کنید»، و نشستند و از آن آب غسل نمودند، و چون میخواستند برخیزند، بیهوش گردیدند.
بعد از آن به هوش آماده و پرسیدند: «آیا مردم نماز خواندند»؟
گفتیم: نِه یا رسول الله! آنها انتظار شما را میکشند.
در این وقت مردم در مسجد جمع شده بودند، و جهت ادای نماز عشای اخیر [که نماز عشاء باشد] انتظار پیامبر خدا جرا میکشیدند.
پیامبر خدا جشخصی را نزد ابوبکرسفرستادند که برای مردم امامت بدهد، آن شخص نزد ابوبکرسآمده و گفت: پیامبر خدا جبه تو دستور دادهاند که برای مردم امامت بدهی.
و چون ابوبکرسشخص دل نازکی بود، برای عمرسگفت: تو به مردم امامت بده.
عمرسبرایش گفت: تو به این کار از من سزاوار تری، و همان بود که ابوبکرسآن چند روز را برای مردم امامت داد. [وبقیه این حدیث قبلاً گذشت] [۱٠۱].
۴۱٠- وَعَنْهَا ل، حديث صلاةِ النبي جفِي بَيْتِهِ وَهُوَ شَاكٍ، تقدَّم وفي هذه الرواية قال: وَإِذَا صَلَّى جَالِسًا فَصَلُّوا جُلُوسًا» [رواه البخاری: ۶۸۸].
۴۱٠- و از عائشهلدر موضوع حدیث نماز خواندن پیامبر خدا جدر حال مریضیشان که در خانه عائشهلبودند – چنین آمده است که فرمودند: «اگر [امام] نشسته نماز میخواند، شما هم نشسته نماز بخوانید» [۱٠۲]
[۱٠۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: تفصیل این حدیث به شماره (۳٩٩) قبلاً گذشت، و در اینجا این احکام و مسائل را نیز متذکر میگردیم: ۱) پیامبر خدا جدر ایام مریضی خود فقط یک نماز را برای مردم به طور نشسته امامت دادند، و آن نماز، نماز ظهر بود، و دیگر نمازها را ابوبکر صدیقسامامت میداد. ۲) اگر امام مسجد مریض میشود، از اینکه برای مردم نشسته نماز بخواند، بهتر آن است که شخص مناسب دیگری را برای خود خلیفه بگیرد، زیرا پیامبر خدا جابوبکرسرا برای خود خلیفه گرفتند، و به مردم به طور نشسته امامت ندادند. [۱٠۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: این حدیث دلالت بر این دارد که اگر امام نماز را نشسته میخواند، مقتدیان نیز به پیروی از وی باید نماز را نشسته بخوانند، ولی بعضی از علماء از آن جمله امام ابو حنیفه و ابو یوسف و شافعی و مالک واوزاعی رحمهم الله است، اقتدای شخص ایستاده را به شخص نشسته جواز میدهند، و دلیلشان حدیث عائشهلاست، که به شماره (۳٩٩) قبلاً گذشت. و بعضی از علماء نماز خواندن شخص ایستاده را به امامت شخص نشسته جواز نمیدهند، و میگویند: اگر امام نشسته نماز میخواند، مقتدیها نیز باید نشسته نماز بخوانند، و دلیلشان همین حدیث باب است. ولی جمهور علماء میگویند که: حدیث باب پیش از حدیث عائشهلاست که به شماره (۳٩٩) قبلاً گذشت، زیرا حدیث (۳٩٩) بیانگر مریضی است که پیامبر خدا جاز آن وفات یافتند، و حدیث باب بیانگر مریضی پیامبر خدا جبه سبب افتادنشان از اسپ بود، و جابرساین حدیث را به تفصیل بیشتری روایت کرده و میگوید: پیامبر خدا جاز اسپ افتادند، و کف پایشان مجروح شد، در این وقت بدیدنشان آمدیم، دیدیم که نماز فرض را نشسته میخوانند، ما هم ایستادیم و به ایشان اقتداء کردیم، چون از نماز فارغ شدند، فرمودند: «وقتی که امام نشسته نماز میخواند، شما هم نشسته نماز بخوانید، و وقتی که ایستاده نماز میخواند، شما هم ایستاده نماز بخوانید، و کاری که اهل فارس به بزرگان خود میکنند، شما نکنید»، و چون حدیث عائشهلدر آخرین ایام حیات نبی کریم جبود، و در نتیجه از حدیث جابر متاخر است، از اینرو ناسخ آن حدیث میباشد، زیرا در وقت تعارض بین دو نص، نص اخیر، نص اول را نسخ میکند، و در نتیجه اگر امام روی ضرورت نشسته امامت میداد، مقتدیان باید ایستاده نماز بخوانند، والله تعالی أعلم بالصواب.