۲۱- باب: الاسْتِسْقَاءِ فِي الخُطْبَةِ يَوْمَ الجُمُعَةِ
باب [۲۱]: طلب باران در خطبه روز جمعه
۵۱٩- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ: أَصَابَتِ النَّاسَ سَنَةٌ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ ج، فَبَيْنَا النَّبِيُّ جيَخْطُبُ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ قَامَ أَعْرَابِيٌّ، فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ: هَلَكَ المَالُ وَجَاعَ العِيَالُ، فَادْعُ اللَّهَ لَنَا، فَرَفَعَ يَدَيْهِ وَمَا نَرَى فِي السَّمَاءِ قَزَعَةً، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، مَا وَضَعَهَا حَتَّى ثَارَ السَّحَابُ أَمْثَالَ الجِبَالِ، ثُمَّ لَمْ يَنْزِلْ عَنْ مِنْبَرِهِ حَتَّى رَأَيْتُ المَطَرَ يَتَحَادَرُ عَلَى لِحْيَتِهِ ج، فَمُطِرْنَا يَوْمَنَا ذَلِكَ، وَمِنَ الغَدِ وَبَعْدَ الغَدِ، وَالَّذِي يَلِيهِ، حَتَّى الجُمُعَةِ الأُخْرَى، وَقَامَ ذَلِكَ الأَعْرَابِيُّ - أَوْ قَالَ: غَيْرُهُ - فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، تَهَدَّمَ البِنَاءُ وَغَرِقَ المَالُ، فَادْعُ اللَّهَ لَنَا، فَرَفَعَ يَدَيْهِ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَلاَ عَلَيْنَا» فَمَا يُشِيرُ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةٍ مِنَ السَّحَابِ إِلَّا انْفَرَجَتْ، وَصَارَتِ المَدِينَةُ مِثْلَ الجَوْبَةِ، وَسَالَ الوَادِي قَنَاةُ شَهْرًا، وَلَمْ يَجِئْ أَحَدٌ مِنْ نَاحِيَةٍ إِلَّا حَدَّثَ بِالْجَوْدِ [رواه البخاری: ٩۳۳].
۵۱٩- از انس بن مالکسروایت است که گفت: در زمان پیامبر خدا جمردم به خشک سالی دچار شدند، در یکی از روزهای جمعه هنگامی که پیامبر خدا جمشغول خطبه دادن بودند، شخص بادیه نشینی برخاست و گفت: یا رسول الله! اموال هلاک، و اهل و اولاد به قحطی دچار شدهاند، برای ما در نزد خداوند دعا کن!
[پیامبر خدا جدستهای خود را [به دعا] بلند نمودند، و در حالی که اثری از ابر را در آسمان نمیدیدیم، سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف]، هنوز دستهای خود را پایان نکرده بودند، که ابرهایی مانند کوه بلند شد، و هنوز از منبر پایان نشده بودند که دیدم باران از لحیۀ مبارکشان سرا زیر شده است، همان روز، و فردای آن روز، و پس فردای آن روز، و روزهای بعد از آن تا روز جمعۀ دیگر برای ما باران بارید.
[چون جمعه دیگر شد]، همان شخص بادیه نشین – و یا گف: شخص دیگری – برخاست و گفت: یا رسول الله! خانهها خراب، و اموال غرق گردید، برای ما در نزد خداوند دعا کن.
[پیامبر خدا ج]دستهای خود را بالا کرده و دعا کردند که: «الهی! باران را در اطراف خانههای ما بباران، نه بر خانههای ما».
[بعد از این دعا] ابری نبود که [پیامبر خدا ج]با دست خود به طرف آن اشاره نمایند و آن ابر پراکنده نشود، و شهر مدینه منوره مانند حوض آبی شده بود، دشت و صحرا در مدت یک ماه مانند کانالی گردیده بود، و هیچکس از طرفی نیامد مگر آنکه از زیادی باران سخن میگفت [۲۵۲].
[۲۵۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در این حدیث معجزه بسیار باهری برای پیامبر خدا جاست، زیرا وقتی که دعا کردند که باران ببارد، در همان لحظه باران باریدن گرفت، و چون بار دیگر دعا کردند که باران به اطراف مدینه ببارد، ابرهای که در منطقه مدینه منوره بود به اطراف پراکنده شد. ۲) در بالا کردن دستها در وقت دعا کردن، علماء اختلاف نظر دارند، جمهور علماء بر این نظراند که در وقت دعا کردن باید دستهای خود را بالا کرد، و امام مالک/بالا کردن دستها را در وقت دعا کردن مکروه میداند. ۳) عده از علماء بر این نظراند که اگر دعا جهت طلب چیزی بود، باید کف دستها به سوی آسمان باشد، و اگر جهت رفع بلا و مشکلاتی بود، باید پشت دستها به طرف آسمان شود. ۴) اگر دعا از روی اخلاص، و با دهان پاک باشد، [یعنی: از کسی باشد که حرام خوار نباشد]، قبول میشود، در سنن امام ترمذی از سلمان فارسیساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «خداوند با حیا و کریم است، از اینکه بندهاش دست خود را بالا کند، و دستش خالی برگرداند، حیاء میکند».