فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

۵- باب: قِيَام النَّبِيِّ جحَتَّى تَرِمَ قَدَمَاهُ
باب [۵]: قیام پیامبر خدا جتا جایی‌که پاهای‌شان ورم کرد

۵- باب: قِيَام النَّبِيِّ جحَتَّى تَرِمَ قَدَمَاهُ
باب [۵]: قیام پیامبر خدا جتا جایی‌که پاهای‌شان ورم کرد

۵٩۵- عَنْ المُغِيرَةَ بْن شُعْبَةَ س، يَقُولُ: إِنْ كَانَ النَّبِيُّ جلَيَقُومُ لِيُصَلِّيَ حَتَّى تَرِمُ قَدَمَاهُ - أَوْ سَاقَاهُ - فَيُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ: «أَفَلاَ أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا» [رواه البخاری: ۱۱۳٠].

۵٩۵- از مغیره بن شعبهس [۳۴۳]روایت است که گفت: پیامبر خدا جشب آنقدر نماز می‌خواندند که قدم‌های پای‌شان، - و یا ساق‌های پای‌شان – ورم می‌کرد، چون برای‌شان گفته می‌شد؟ [که سبب این همه عبادات چیست، و خداوند لغزش‌های گذشته و آینده شما را بخشیده است].

می‌فرمودند: «آیا بنده شکر گذاری نباشم»؟ [۳۴۴].

[۳۴۳] وی مغیره بن شعبه بن ابی عامر ثقفی است، در سال جنگ خندق مسلمان شد، بسیار زیرک و با تدبیر بود، گویند: در عرب چهار کس به زیرکی و حسن تدبیر مشهور بودند، معاویه بن ابی سفیان، عمرو بن العاص، مغیره بن شعبه، و زیاد، عمر بن خطابساو را امیر بصره مقرر نمود، و سپس عزلش نمود، و باز او را امیر کوفه مقرر نمود، در بسیاری از جنگ‌های اسلامی، از آن جمله جنگ یرموک، ویمامه، و قادسیه و فتح نهاوند و غیره اشتراک داشت، در زمان معاویهسامارت کوفه را بر عهده گرفت، و تا سال پنجاه هجری که وفات نمود، همین وظیفه را بر عهده داشت، اسد الغابه (۴/۴٠۶-۴٠٧). [۳۴۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) معنی این قول پیامبر خدا جکه فرمودند: «آیا بنده شکر گذاری نباشم»؟ این است که: بعد از اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده مرا بخشیده است، باید در مقابل این نعمت عظمی شکر گذار خدا باشم، نه آنکه این نعمت را به ترک شکر مقابله نمایم. ۲) این حدیث دلالت بر این دارد که انسان تا وقتی که ملول نمی‌شود و یا از ضرر بر جان خود نمی‌ترسد، باید در عبادت خدا جد و جهد نماید، زیرا پیامبر خدا جکه با وجود اطمینان از آمرزش لغزش‌های گذشته و آینده خود تا این سر حد عبادت می‌کردند، پس کسی که در گناه و تقصیر غوطه‌ور است، باید حالش چگونه باشد؟