فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد دوم

فهرست کتاب

٧- باب: وَقْتُ الظُّهْرِ عِنْدَ الزَّوَالِ
باب [٧]: وقت نماز پیشین هنگام زوال است

٧- باب: وَقْتُ الظُّهْرِ عِنْدَ الزَّوَالِ
باب [٧]: وقت نماز پیشین هنگام زوال است

۳۳۴- أَنَسُ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جخَرَجَ حِينَ زَاغَتِ الشَّمْسُ، فَصَلَّى الظُّهْرَ، فَقَامَ عَلَى المِنْبَرِ، فَذَكَرَ السَّاعَةَ، فَذَكَرَ أَنَّ فِيهَا أُمُورًا عِظَامًا، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَسْأَلَ عَنْ شَيْءٍ فَلْيَسْأَلْ، فَلاَ تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكُمْ، مَا دُمْتُ فِي مَقَامِي هَذَا» فَأَكْثَرَ النَّاسُ فِي البُكَاءِ، وَأَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ: «سَلُونِي»، فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حُذَافَةَ السَّهْمِيُّ، فَقَالَ: مَنْ أَبِي؟ قَالَ: «أَبُوكَ حُذَافَةُ» ثُمَّ أَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ: «سَلُونِي» فَبَرَكَ عُمَرُ عَلَى رُكْبَتَيْهِ، فَقَالَ: رَضِينَا بِاللَّهِ رَبًّا، وَبِالإِسْلاَمِ دِينًا، وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا، فَسَكَتَ، ثُمَّ قَالَ: «عُرِضَتْ عَلَيَّ الجَنَّةُ وَالنَّارُ آنِفًا فِي عُرْضِ هَذَا الحَائِطِ، فَلَمْ أَرَ كَالخَيْرِ وَالشَّرِّ». قد تقدم بعض هذا الحديث في كتاب العلم من رواية ابي موسى لكن في هذه الرواية زيادة ومغايرة الفاظ [رواه البخاري: ۵۴٠].

۳۳۴- از انسسروایت است که پیامبر خدا جهنگامی که آفتاب میل نمود، به آمده و نماز ظهر را اداء نمودند، بعد از آن بالای منبر ایستادند و دربارۀ قیامت سخن زده و گفتند: در قیامت کارهای بزرگی واقع می‌شود، و فرمودند:

«کسی که می‌خواهد از چیزی پرسان نماید، پرسان نماید، تا وقتی که همین جا قرار دارم، از چیزی نیست که از من پرسان کنید مگر آنکه به آن پاسخ خواهم داد».

مردم بسیار گریه کردند، و ایشان مکرراً می‌گفتند: «بپرسید» [۱۳].

عبدالله بن حذافه سهمیسبرخاست و پرسید: پدر من کیست؟

فرمودند: «پدر تو حذافه است».

باز هم فرمودند: «پرسان کنید».

عمرسبه دو زانو نشست و گفت: خدا را به ربوبیت، اسلام را به حیث دین، و محمد را به حیث پیامبر قبول داریم.

پیامبر خدا جسکوت نمودند، و بعد از آن فرمودند: «همین حالا بهشت و دوزخ برایم بر روی همین دیوار نشان داده شد، و هیچ خوبی را [مانند خوبی بهشت] و هیچ بدی را [مانند بدی دوزخ] ندیدم».

قسمتی از این حدیث در (باب علم) به روایت ابو موسی اشعری قبلاً گذشت، ولی در این روایت بعضی زیادات، و اختلافات لفظی وجود دارد [۱۴].

۳۳۵- عَنْ أَبِي بَرْزَةَ س: «كَانَ النَّبِيُّ جيُصَلِّي الصُّبْحَ وَأَحَدُنَا يَعْرِفُ جَلِيسَهُ، وَيَقْرَأُ فِيهَا مَا بَيْنَ السِّتِّينَ إِلَى المِائَةِ، وَيُصَلِّي الظُّهْرَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ، وَالعَصْرَ وَأَحَدُنَا يَذْهَبُ إِلَى أَقْصَى المَدِينَةِ، رَجَعَ وَالشَّمْسُ حَيَّةٌ - وَنَسِيتُ مَا قَالَ فِي المَغْرِبِ - وَلاَ يُبَالِي بِتَأْخِيرِ العِشَاءِ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ، ثُمَّ قَالَ: إِلَى شَطْرِ اللَّيْلِ [رواه البخاري: ۵۴۱].

۳۳۵- از ابو برزهس [۱۵]روایت است که گفت: پیامبر خدا جنماز صبح را در [وقتی] اداء می‌کردند، که هر کسی همنشین خود را [یعنی: نفر پهلوی خود را] شناخته می‌توانست، و در نماز صبح، بین شصت الی صد آیت را می‌خواندند.

و نماز پیشین را هنگامی می‌خواندند که آفتاب زوال می‌کرد.

و نماز عصر را وقتی می‌خواندند که اگر کسی از ما به آخرین قسمت مدینه می‌رفت و برمی‌گشت، آفتاب هنوز به درخشش خود باقی بود.

و راوی آنچه را که [ابو برزه] در مورد وقت شام گفته بود، فراموش کرده است.

و در تاخیر نماز عشاء، حتی تا ثُلث شب، و بعد از آن گفت که: تا قسمتی از شب هم باکی نداشتند [۱۶].

[۱۳] گویند در این وقت بسیاری از علوم و اسراری که خداوند متعال می‌خواست، برای آن حضرت جمکشوف گردیده بود، و سبب گریه صحابهشیا این امر بود که چون پیامبر خدا جاز روز قیامت و مشاکل آن یاد کردند، از این ترس به گریه افتادند، و یا به این سبب که آن‌ها از پیامبر جسؤال کردند، از خوف اینکه مبادا بر آن‌ها عذاب نازل شود، به گریه افتادند، زیرا شنیده بودند که امم سابقه وقتی که موقف نا مناسبی در مقابل انبیاء خود می‌گرفتند، بر آن‌ها عذاب نازل می‌شد. [۱۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پیامبر خدا جنماز پیشین را بعد از زوال آفتاب اداء نمودند، و به اجماع علماء وقت نماز پیشین بعد از زوال آفتاب است، گرچه از بعضی صحابهشو امام احمد و اسحاق رحمهما الله روایت شده است که آن‌ها نماز پیشین و همچنین نماز جمعه را پیش از زوال جواز می‌دادند، ولی بعد از استقرار اجماع وقت نماز پیشین بعد از زوال آفتاب است. ۲) زوال آفتاب وقتی است که آفتاب از وسط آسمان به طرف مغرب تمایل می‌کند، وباالطبع اگر دیوار مستقیمی وجود داشته باشد، سایه‌اش به طرف مغرب می‌افتد، ابو طالب در قوت القلوب می‌گوید: زوال [ازنگاه دانستن وقت آن] سه نوع است: أ: زوالی است که جز از خدا هیچکس دیگری آن را نمی‌داند، [و آن اولین لحظه زوال آفتاب است]، ب: زوالی است که به جز ملائکه هیچکس دیگری آن را نمی‌داند، [وآن زوالی است که بعد از لحظه اول است]، ج: زوالی است که انسان‌ها آن را می‌دانند، [وآن زوال محسوس است]، در حدیث آمده است که پیامبر خدا جاز جبرئیل÷پرسیدند: آیا آفتاب زوال کرده است؟ گفت: (نه، بلی) فرمودند: (نه) (بلی) گذشت، چه معنی دارد؟ گفت: یا رسول الله! در لحظه که بین گفتن (نه) و (بلی) گذشت، آفتاب از فلک خود مسیر پنج سال راه را طی کرد)، فتح المبدی (۱/۳۸۲)، گرچه طوری که معروف است، آفتاب ایستاده است، و زمین و دیگر اقمارش به دورش می‌گردند، ولی علماء علم فلک این را هم می‌گویند: اینکه آفتاب ایستاده است، نظر به اقمارش می‌باشد، ولی همین آفتاب با همه اقمار خود به سرعت بسیار زیادی به طرف معینی در جریان است، و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِي لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ ٣یعنی: و آفتاب به طرف قرار گاهش روان است، این تقدیر قادری دانا است. [۱۵] نامش نضله بن عبید اسلمی است، در بصره سکنی گزین گردید، و در آنجا برای خود خانۀ ساخت، بعد از آن به خراسان رفت، و در مرو سکونت گزید، و دوباره به بصره برگشت، و در همآنجا در سال شصت وفات یافت، أسد الغابه (۵/۱۴۶-۱۴٧). [۱۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: مراد از قسمتی از شب، نیم شب ا ست، بنابر این برای نماز خفتن چهار وقت است: وقت فضیلت، که ادای آن در اول وقت آن باشد. وقت اختیار، که تا ثلث اول شب باشد. وقت جواز که تا طلوع فجر باشد. وقت عذر، که جمع کردن با نماز شام باشد، و البته این برای مسافر است و در نزد کسی است که جمع کردن بین نماز مغرب و عشاء را به اساس احادیثی که در این مورد آمده است روا می‌داند.