شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

تفسیر فرمودۀ الله متعال: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ...

تفسیر فرمودۀ الله متعال: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ...

شیخ  / می‌گوید: و دلیل، این فرمودۀ الله متعال است: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٥٦[البقرة: ٢٥٦] «در (قبول) دین هیچ اجباری نیست، به راستی که راه راست (و هدایت) از راه انحراف (و گمراهی) روشن شده است. پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دست‌آویز محکمی چنگ زده است، که آن را گسستنی نیست، و الله شنوای دانا است».

و این همان معنای (لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ) است و در حدیثی آمده است: «رأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذُرْوَةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ في سَبِيلِ اللهِ»[٢٩٠]. «در رأس همه امور (سرآمد و اساس همه کارها و امور) اسلام است و پایه و ستون آن نماز؛ و قلّه (افتخارات و بلندی و بالاترین) آن جهاد در راه الله است».

* فرمودۀ باری‌تعالی: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ یعنی در پذیرفتن دین اسلام بر هیچ‌کسی اجبار نیست، و هیچ‌کسی از مردم نمی‌تواند دیگری را بر قبول دینی وادار سازد که وی آن را برنمی‌گزیند؛ زیرا الله متعال بندگان را طوری آفریده که یکی بر قلب دیگری تسلط و حاکمیت ندارد.

* یقینا الله متعال دین اسلام را بسیار آسان ساخته است: طوری که اگر کسی ایمان را برگزید هیچ‌کس نمی‌تواند مانع وی شده و بر کفر وادارش سازد، زیرا اصل داخل‌شدن در دین، اعتقاد و قول است اگرچه در خفا و نهان، و این کاریست که هیچ‌کسی از مردم تسلطی بر منع و اجبار وی بر آن ندارد.

* اما کسی که کفر را برگزید و ایمان را رها کرد، کافر است، هرچند در ظاهر مستضعف باشد.

* از این‌رو مستضعفان، کسانی که الله متعال قصۀ آن‌ها را در این فرمودۀ خود ذکر کرده است: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ بِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَلَا بِٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِۗ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ مَوۡقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمۡ يَرۡجِعُ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ ٱلۡقَوۡلَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ لَوۡلَآ أَنتُمۡ لَكُنَّا مُؤۡمِنِينَ٣١ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُوٓاْ أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰكُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَكُمۖ بَلۡ كُنتُم مُّجۡرِمِينَ٣٢ وَقَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ بَلۡ مَكۡرُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ إِذۡ تَأۡمُرُونَنَآ أَن نَّكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَنَجۡعَلَ لَهُۥٓ أَندَادٗاۚ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِيٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٣٣[سبأ: ٣١-٣٣] «و کسانی که کافر شدند، گفتند: ما هرگز به این قرآن ایمان نمی‌آوریم و نه به آن (کتاب‌های) که پیش از آن بوده. (ای پیامبر!) اگر ببینی (در روز قیامت) هنگامی که ستمکاران در پیشگاه پروردگار‌شان (برای حساب‌رسی) نگه داشته شده‌اند، (از حال آن‌ها به شگفت می‌آیی) برخی از آن‌ها سخن برخی دیگر را پاسخ می‌دهند (و هرکدام گناه خود را به گردن دیگری می‌اندازد) کسانی که به استضعاف کشیده شده‌اند، به کسانی که استکبار (و سرکشی) نمودند، گویند: اگر شما نبودید ما قطعاً مؤمن بودیم * کسانی که سرکشی (و تکبر) کردند به کسانی که به استضعاف کشیده شده‌اندگویند: آیا ما شما را از هدایت باز داشتیم بعد از آن‌که به سراغ شما آمد؟! (هرگز نه) بلکه شما خود مجرم بودید. * و مستضعفان به مستکبران گویند: بلکه، مکر و حیلۀ شب و روز شما (سبب شد که از هدایت بازمانیم) هنگامی که به ما دستور می‌دادید که به الله کافر شویم و برای او همتایانی قرار دهیم. و هنگامی که عذاب (الهی) را ببینند، پشیمانی (خود) را (در دل) پنهان دارند، و ما غل‌ها در گردن‌های کسانی که کافر شدند؛ بگذاریم، آیا جز آنچه عمل می‌کردند، به آن‌ها جزا داده می‌شود؟!».

* پس برای این مستضعفان هدایت آمد و آن را شناختند ولی به آن ایمان نیاوردند، بلکه اطاعت طواغیت مستکبر را قلبا برگزیدند، ورنه این طواغیت تسلطی بر قلب‌های مستضعفان ندارند، و نه می‌توانند آنان را به برگزیدن کفر مجبور سازند.

* و اگر این مستضعفان قلبا ایمان می‌آوردند، الله متعال برای آنان راه بیرون‌رفتی را فراهم ساخته آن‌ها را عزت و نصرت می‌داد، و لکن آن‌ها کفر را به خاطر راضی‌ساختن طواغیت برگزیدند، پس سزاوار عذاب شدند، از این‌رو مستکبران از روی نکوهش و تکذیب به این مستضعفان گفتند: ﴿أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰكُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَكُمۖ [سبأ: ٣٢]؟ «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آن‌که به سراغ شما آمد؟!». پس مستکبران تسلطی بر قلب‌های مستضعفان ندارند تا آن‌ها را از پذیرفتن هدایت بازدارند».

* الله متعال به پیامبرش می‌فرماید: ﴿أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٩٩ [يونس: ٩٩] «آیا مى‏توانى مردم را وادار کنى تا مؤمن گردند؟». و این استفهام انکاری است، یعنی نمی‌توانی کسی را بر ایمان‌آوردن مجبور کنید.

* پس از کمال عدل الهی است که میان کفر و ایمان اختیار انتخاب را گذاشته است که هیچ‌کس در آن مجبور نمی‌شود.

* وقتی این مسأله واضح گردید پس فرمودۀ باری‌تعالی: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ [البقرة:٢٥٦] معانی ذیل را دربر می‌گیرد که تعارضی در بین آن‌ها نیست:

- معنای اول: اکراه و اجبار در قبول دین از سوی هیچ مخلوقی بر مخلوق دیگر واقع نمی‌شود، طوری که بیان آن گذشت.

- معنای دوم: آیه خبری است به معنای نهی. یعنی: جایز نیست که کسی با تهدید، با زدن، با قتل، با حبس، و مانند آن مجبور به قبول دین اسلام شود.

و این‌گونه اکراه در واقع تهدید و تعذیب عملی است که شخص مجبور‌کننده می‌تواند چنین عملی را انجام دهد. هرگاه شخص با تهدید یا تعذیب، فردی را مجبور به دخول اسلام کرد، و شخص، وادارشده به ظاهر موافقت نشان داد، وی در این حالت مکرَه یا ناچار می‌باشد و شریعت اسلام از این عمل نهی نموده است، زیرا با تهدید و تعذیب نمی‌توان بر قلب انسان مسلط شد و اختیار قلب او را به دست گرفت، و او را بر باوری مجبور ساخت، شاید در ظاهر موافقت کند ولی در باطن مخالف خواهد بود.

البته منع اکراه و اجبار در دخول دین، با جنگ علیه کفار و برپانمودن حد شرعی بر مرتد در تعارض نیست، زیرا جنگ با کافران به خاطر این صورت می‌گیرد که آنان از دعوت و حاکمیت مؤمنان در روی زمین ممانعت می‌کنند، و نمی‌گذارند تا به آنچه که الله متعال نازل فرموده حکم کنند، همچنین مانعِ از بین‌بردن طواغیتی می‌شوند که به جای الله مورد عبادت قرار می‌گیرند، درحالی که الله متعال به محو و سرنگونی آن‌ها امر فرموده است، پس کسی که از این طواغیت دفاع کرد و در راه دفاع از آن‌ها به مبارزه پرداخت مستحق جنگ است، و جنگ با وی به خاطر این نیست که به زور و جبر در دین اسلام داخل شود. و همچنین کشتن مرتد بر مبنای اجرای حکم الله در حق وی صورت می‌گیرد.

- معنای سوم: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ [البقرة: ٢٥٦] یعنی برای مؤمنان جایز نیست که یکدیگر را بر هیچ کاری مجبور کنند، پس معنای ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ یعنی اینکه اکراه و اجبارکردن در دین اسلام جایز نیست؛ زیرا اکراه و اجبار ضرررساندن است، و ضرررساندن به غیر حرام است.

- ابن ابی‌شیبه از حَنَش بن حارث نخعی و او از پدرش روایت کرده است که وی با قبیلۀ خود به مدینه منوره آمد، عمر  س آنها را به رفتن به سوی عراق برای کمک‌رسانی به مسلمانان در منطقۀ قادسیه دستور داد؛ گفتند: نخیر بلکه به سوی شام می‌رویم، عمر  س فرمود: نخیر بلکه به سوی عراق بروید چون آن را من برایتان خواسته‌ام، پس با عمر  س در این مورد به مجادله پرداختند تا اینکه برخی از آن‌ها گفتند: «ای امیر مؤمنان در (قبول) دین هیچ اجباری نیست».

* فرمودۀ باری‌تعالی: ﴿قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّ «به راستی که راه راست (و هدایت) از راه انحراف (و گمراهی) روشن شده است». یعنی راه هدایت و حقیقت و خیر طوری بیان شده که اشتباهی در آن نیست، و همین‌گونه راه گمراهی و شر و فساد.

* ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ «پس هرکس به طاغوت (شیطان و بت و انسان‌های گمراه و طغیانگر) کفر ورزد» یعنی: کسی که به معبودان باطل که به جای الله متعال عبادت می‌شوند کفر ورزد، و به مقتضای برائت از کفر و کافران عمل نماید.

* ﴿وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ «و به الله ایمان می‌آورد» یعنی الله متعال را به یگانگی می‌خواند و روی و قلبش را تسلیم الله  أ می‌کند.

[٢٩٠]- سنن ترمذی: (٥/ ١٢). حكم آلبانی: صحیح.