شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

بیان معنای لا إله إلا الله

بیان معنای لا إله إلا الله

قول مؤلف  /: «و معنای کلمه شهادت "لا إله إلا الله" هیچ معبودی به‌حق جز الله نیست؛ (لا إله) هرچه به غیر از الله عبادت می‌شود را نفی می‌کند، (إلا الله) عبادت را برای الله یکتا که هیچ شریکی در عبادت خود ندارد ثابت می‌سازد، چنانکه هیچ شریکی در ملک و فرمانروایی او وجود ندارد».

* دانستن معنای (لا إله إلا الله) بر مسلمان واجب است، زیرا کلید داخل‌شدن در اسلام می‌باشد، البته دانستن معنای آن بر کسی که توان فهم و دانستن آن را دارد واجب است؛ ولی اگر شخصی قدرت فهمیدن و دانستن معنای آن را نداشت پس برای چنین شخص کفایت می‌کند که به مقتضای آن عمل کند، یعنی اگر تنها الله را عبادت می‌کرد و به باطل بودن هرچه به غیر از الله عبادت می‌شود باور داشت؛ پس در این صورت مراد و مقصد این کلمه را به جای آورده است.

- به طور مثال: اگر شخص اعجمی -غیر عرب- به اسلام دعوت داده شود و اسلام را بپذیرد سپس کلمۀ شهادت را بگوید، و معنای آن را نمی‌داند اما به مراد و مقصد و مقتضای آن باور دارد، پس گفتن این کلمه -به اذن الله متعال- به او نفع می‌رساند.

- و همچنین اگر مسلمانی را از معنای (لا إله إلا الله) بپرسید که در تفسیر آن اشتباه کند، پس اگر الله متعال را به یگانگی عبادت می‌کرد و از هرچه به غیر از الله عبادت می‌شوند اعلان بیزاری می‌کرد؛ پس او مسلمان موحد است هرچند در تفسیر کلمه شهادت اشتباه کند.

- اما اگر به مقتضای کلمه شهادت معتقد نبود برایش نفعی نمی‌رساند هرچند معنای آن را بداند؛ و اگر بگوید: (لا إله إلا الله) و همزمان واسطه‌قراردادن میان خود و الله را جایز بداند و آن‌ها را بخواند و به سوی آن‌ها تقرب بجوید، پس او مشرک و کافر است، هرچند بگوید که: (لا إله إلا الله).

* و معنای (لا إله إلا الله): یعنی معبودی بحق جز الله  أ نیست.

- (لا) حرفی برای نفی جنس است، اگر بر اسم نکره مستقیما داخل شود آن را به عنوان اسم وجوبا منصوب نموده و خبر را مرفوع می‌سازد.

- إله: اسم (لا) منصوب است که شروط وجوب نصب در آن محقق شده، و علامت نصب آن علامت فتحه آشکار بر آن است.

- و (إله) یعنی معبود، ذاتی که تمامی خلائق با محبت، ذلت و تعظیم و بزرگداشت او را عبادت می‌کنند.

- و خبر (لا) به خاطر اینکه آشکارا فهمیده می‌شود حذف شده و تقدیر آن (حق) است، (یعنی هیچ معبود به‌حقی جز الله نیست) و حذف‌شدن خبر (لا) هنگامی که مراد، آشکار و واضح باشد در نزد عرب‌ها شایع است، ابن مالک گفته است:

وَشَاعَ فِي ذَا البَابِ إِسْقَاطُ الْـخَبَرْ
إِذَا الْمـُرَادُ مَعَ إِسْقَاطِهِ ظَهَرْ

- (إلا الله) استثناء است که شامل اثبات وصف معبود، تنها برای الله متعال می‌باشد نه به غیر او تعالی؛ پس او معبود به‌حق است، و هرچه به غیر الله متعال معبود گرفته شود باطل است طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢[الحج: ٦٢]. «این به خاطر آن است که الله حق است، و آنچه جز او می‌خوانند باطل است، و به راستی که الله بلند مرتبۀ بزرگ است».

- برخی از نحویان تقدیر خبر (لا) را (موجود) گفته‌اند که از یک نگاه اشتباه و از نگاه دیگر صحیح است، و درست و صحیحی که خطا در آن نیست و دلایل صحیح هم بر آن دلالت دارد تقدیر آن به (حق) می‌باشد.

- کسانی که خبر لا را به (موجود) تقدیر کرده‌اند اگر مراد‌شان به صورت مطلق، وجود هرچه به غیر از الله عبادت می‌شود باشد خطا است؛ چون معبودانی که به غیر از الله متعال معبود گرفته شده‌اند زیاد هستند، الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ[الفرقان: ٣]. «و (مشرکان) به جای او معبودانی (برای خود) برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند، و خود‌شان مخلوق هستند». و چه بسا نمادها (بت‌ها) را پیامبر  ج از بین برد که به غیر از الله معبود خوانده می‌شدند!!

- و اگر مراد آن‌ها از وجود، وجودی بود که در شرع معتبر است پس این حق بوده و این فرمودۀ الله متعال بر آن دلالت دارد: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ[العنكبوت: ٤٢]. «یقیناً الله هرچه را که به جای او به دعا می‌خوانند، می‌داند». و می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ[الحج: ٦٢]. «این به خاطر آن است که الله حق است، و آنچه جز او می‌خوانند باطل است». پس این معبودان، باطل و چیزی بی‌ارزش‌ هستند.

- اما الله متعال به ما ارشاد فرموده که قولی را بگیریم که شخص در تفسیر آن به باطل متوسل نشود و به آن استدلال نکند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا[البقرة: ١٠٤]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید (در گفتگو با پیامبر  ج) نگویید: «راعنا» (یعنی رعایتمان کن) بلکه بگویید: «انظرنا» یعنی: به ما بنگر، ملاحظه ما کن». زیرا کلمه «راعنا» دو معنی دارد که معنای دیگر آن حماقت است، و یهود هدف‌شان معنای دوم بود.

- پس در این حال تقدیر آن به (حق) درست است، و آن مرادف با وجود شرعی می‌باشد.

* حذف‌کردن خبر (لا) در نزد عرب شایع است و تقدیر آن نظر به جایگاه و حالت سخن تعیین می‌گردد، چنانکه اگر پرسیده شوید: کسی نزدت است؟ در جواب می‌گویی: هیچ‌کس. در واقع می‌خواهی بگویی که: هیچ‌کس نزدم نیست، پس اگر خبر (لا) را ذکر کردید مخالف بلاغت سخن گفته‌اید.

* از جمله قول پیامبر  ج است: «لَا عَدْوَى، وَلَا طِيَرَةَ، وَلَا صَفَرَ وَلَا هَامَةَ»[١٢٥]، «انتقال بیماری (بدون اراده و خواست الله)، و فال بدگرفتن به وسیلۀ پرندگان و ماه صفر و شوم پنداشتن بوم درست نیست». یعنی ماه صفر وجود دارد اما عقیده نادرست مردم از بابت شرعی آن مردود است، همچنان شوم‌پنداشتن وجود دارد اما عقیده نادرست مردم از بابت شرعی آن مردود است و همچنین تقدیر هر خبر نظر به جایگاه آن تعیین می‌گردد.

* و تقدیر خبر محذوف مبنی بر فهمیدن معنای مراد است؛ در کلمه توحید (لا إله إلا الله) نفی‌کنندۀ وجود کونی معبودان باطلی نیست که به غیر از الله متعال عبادت می‌شوند، بلکه نفی‌کنندۀ اعتبار شرعی آن‌ها است و اینکه آن‌ها سزاوار و مستحق چیزی از عبادت نیستند.

* از این‌رو دلایل زیادی از قرآن و سنت بر بطلان مستحق‌بودن معبودان باطلی که غیر از الله مورد عبادت قرار می‌گیرند آمده است، الله متعال می‌فرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣[الفرقان: ٣]. «و (مشرکان) به جای او معبودانی (برای خود) برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند، و خود‌شان مخلوق هستند، و مالک زیان و سود خود نیستند، و (نیز) مالک مرگ و حیات و برانگیختن نیستند».

و می‌فرماید: ﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ١٩١[الأعراف: ١٩١]. «آیا چیزی را شریک می‌گیرند که چیزی را نمی‌آفریند و خودشان مخلوق‌ هستند». و می‌فرماید: ﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ[الأعراف: ٥٩]. «الله را عبادت كنید، که جز او معبودی (راستین) برای شما نیست».

* و فایدۀ اِعراب بیان معنای مورد نظر است، پس هر اِعرابی که معنای باطلی را افاده کند غلط و مردود است.

* و باید طالب علم شرعی به اعراب کلمۀ توحید به خوبی توجه کند؛ زیرا برخی از مشرکان صاحب علوم و حججی هستند طوری که این امر در برخی از عبادت‌کنندگان قبرها نیز مشاهده می‌شود، برخی از آن‌ها مقداری از علوم لغوی و شرعی را می‌دانند اما به خاطر تأییدنمودن شرک و تلاش‌شان برای آوردن دلایل به خاطر تأیید شرک، بر گمراهی آشکار قرار دارند. پس طالب علم باید دلایل لغوی را که به وسیله آن شبهات باطل‌گویان را دفع کند بداند.

* و شاید برخی از شاگردان علوم شرعی به برخی از اشتباهات در نوشته‌های علمای معروف نحو و لغت که در مورد اعراب این کلمه نوشته‌اند اطلاع یابند، پس صادر شدن این اشتباهات از آن‌ها وی را فریب ندهد که گویا این سخن از بزرگان علمای نحو صادر شده، زیرا اعراب تابع فهم معنا است. از این‌رو برای کسی که از علم تفسیر و اصول آن آگاهی ندارد -هرچند در علم نحو به مرتبۀ والا دست یافته باشد- جایز نیست که در مورد اعراب قرآن حرف بزند.

برخی از علمای نحو و شارحان حدیث رسایل خاص و جداگانه‌ای را در مورد کلمه توحید اختصاص داده‌اند از جمله: رساله ابن هِشام نحوی متوفای سال ٧٦١هجری، و رساله‌ای از زَرْکَشی متوفای سال ٧٩٤ هجری و رساله‌ای از ملاعلی قاری متوفای سال ١٠١٤ و رساله‌ای از کورانی متوفای سال ١١٠١هجری.

* ابن هشام نحوی در رساله مستقلی که در اِعراب کلمه (لا إله إلا الله) دارد اعراب این کلمه را دست کم به ده وجه بیان نموده، و در این مورد اقوال برخی از نحویان از گروه‌های مختلف را آورده است مانند معتزلی‌ها و اشاعره و اهل سنت، البته توجیهات و نظریات برخی از این نحویان محل نظر است.

* وقتی این واضح شد، پس بدان که عرب‌ها -آنهایی که اهل فصاحت و بلاغت هستند- هنگامی که پیامبر  ج برایشان فرمود: بگویید: (لا إله إلا الله) ابا کردند و تکبر ورزیدند، و با پیامبر  ج دشمنی نموده و او را اذیت کردند و از شهر بیرونش راندند و وی و یارانش را به سختی و مشقت انداختند و با بستگان‌شان قطع رابطه نمودند، و برای پیروزی معبودان‌شان به پیامبر و یارانش ناسزا گفتند و تهمت و بهتان زدند و با اوصاف زشت آن‌ها را خواندند، طوری که حال آن‌ها را الله متعال چنین بیان داشته است: ﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ٣٦ بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٣٧[الصافات: ٣٥-٣٧].

«آن‌ها چنان بودند که چون به آن‌ها گفته می‌شد: معبودی (به حق) جز الله نیست سرکشی (و تکبر) می‌کردند. * و می‌گفتند: آیا ما معبودان‌مان را به خاطر (سخن) شاعری دیوانه رها کنیم؟! * (چنین نیست) بلکه (پیامبر الله) حق را آورد، و پیامبران (پیشین) را تصدیق کرد».

* سبب این همه، به خاطر فهم و شناخت‌شان از معنای کلمه (لا إله إلا الله) بود، و اینکه شهادت‌دادن به این کلمه شهادتی بر باطل‌بودن عبادت غیر الله  أ و داخل‌شدن در دین اسلام است.

* و اگر معنای آن، تفسیرِ همان کسانی می‌بود که کلمه توحید را اشتباه تفسیر کرده‌اند، پس دلیلی برای این عداوت و دشمنی وجود نمی‌داشت.

[١٢٥]- صحيح بخاری: ٥٧٥٧ و صحيح مسلم: ٢٢٢٠.