بیان مراتب دین
قول مؤلف / «و آن سه مرتبه دارد: اسلام، ایمان، و احسان».
* یعنی به یقین دین اسلام دارای سه مرتبه و درجه است که حدیث جبرییل ÷ بر آن دلالت میکند آنگاه که پیامبر ج را مخاطب قرار داده و از اسلام، ایمان و احسان پرسید، و پیامبر ج در پایان آن حدیث فرمود: «او جبرییل بود آمده بود تا دینتان را به شما بیاموزد»[١١٨].
* این مراتب بر یکدیگر افضلیت و برتری دارند، طوری که افضل آن مرتبه احسان میباشد، پس از آن مرتبه ایمان، و به دنبال آن مرتبه اسلام است، پس اینها مراتب سهگانه هستند که عامترین آن مرتبۀ اسلام است، و خاص آن مرتبه ایمان و خاصترین آن مرتبه احسان است؛ پس هر محسن مؤمن مسلمان است ولی عکس آن درست نیست.
* این معانی سهگانه دارای صفت اصلی و صفت کمالی میباشند؛ به این معنا که مسلمان باید قدری از ایمان برخوردار باشد تا اسلام وی درست شود، و با مسلمان اصل احسان نیز وجود دارد و آن عبادت الله متعال به یگانگی بدون شریک است، و توحید بزرگترین حسنات و نیکوییها میباشد.
* اما مسلمان، محسن گفته نمیشود تا وقتی احسان را چنانکه پیامبر ج وصف نموده به جای آورد و آن اینکه: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»[١١٩] «چنان الله را عبادت کنی که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی یقین بدار که او تو را میبیند».
* و همچنین بنده، مؤمن نامیده نمیشود تا مقدار واجب ایمان را به جای آورَد؛ اما کسی که ایمانش ضعیف و ناقص است مسلمان یا مؤمنی ناقص الایمان نامیده میشود.
* همانگونه که کسی که بعضی از مسایل علمی را بداند به او عالم گفته نمیشود تا اینکه بابهای علم را بداند که وی را سزاوار این وصف نماید، و مانند کسی که برخی از افعال وضو مانند مضمضه و غیره را انجام بدهد با وضو گفته نمیشود تا اینکه فرضها و واجبات وضو را کامل نکند، در آن صورت با وضو میشود.
قول مؤلف /: «و هر مرتبه دارای ارکان است».
* لفظ ارکان در حدیث نبوی نیامده است؛ اما اهل علم از این حدیث «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ» دانستهاند که اینها پنج اصولی میباشند که اسلام بر آنها بنا شده است، و چیزی که بر روی آن بنا میشود رکن آن چیز میباشد.
* رکن: اصل و اساسی است که در بناها و غیره بر آن اعتماد میشود، و نمیتواند رکن شود تا اینکه در آن معنای قوت و پشتیبان وجود داشته باشد، تا آنچه را که بر آن بنا میشود تحمل نماید، و اگر رکن منهدم شد آنچه بر آن بنا شده است نیز منهدم میشود.
* رکنِ کوه یعنی جانب و اصل و اساس آن که قلۀ کوه بر آن استوار است، مُتَمّم بن نُوَیره گفته است:
فَلَو أَنَّ مَا أَلْقَى يُصِيْبُ مُتَالِعاً
أَوِ الرُّكْنَ مِنْ سَلْمَى إِذاً لَتَضَعْضَعَا
- مُتالِع و سَلمی نام دو کوه است، و (تضعضع) یعنی سقوط کرد و منهدم شد و ثابت نماند.
* و مرتبه و رتبه منزلت و جایگاه را گویند، و پایههای نردبان را مراتب نردبان گویند و هریک از آنها را مرتبه میگویند، فرزدق گفته است:
كَأَنَّ يَدَيْهَا فِي مَرَاتِبِ سُلَّمٍ
إِذَا غَاوَلَتْ أَوْبَ الذِّرَاعَيْنِ بِالرِّجْلِ
* و اصل اطلاق این لفظ طوری که خلیل بن احمد گفته است: «مراتب در کوهها و صحراها، نشانههایی هستند که چشمهها و راهها و مجراها بر آن ترتیب داده میشوند».
* و اَصمعی گفته است: «مرتبه مَرقَبه است که بالاترین نقطه کوه میباشد».
* و ابن سیده در المحکم گفته است: «هر مقام قوی مرتبه است».
و شماخ گفته است:
(وَمَـرْتَبَةٍ لَا يُسْتَـقَـالُ بِهَا الرَّدَى
تَلَافَى بِهَا حِلْمِي عَنْ الْـجَهْلِ حَاجِزُ) ا.هـ
* و چیز ثابت و دائمی را راتب مینامند.
* اوصافی که احساس علو و بلندی و قوت و محکمبودن و ثبات و تنظیم را میدهد بر امور معنوی اطلاق میگردد چنانکه بر امور حسی نیز اطلاق میگردد.
- طوری که میگویند: «مردی دارای مرتبهای در قومش است» هرگاه این مرد دارای منزلت عالی و مقام ثابت و محکم باشد که وی را نزد قومش جایگاه رفیع میدهد، اگر این معانی را از دست داد مرتبهاش میافتد، طوری که ذو الرمه گفته است:
أَلَا رُبَّ مَنْ يَهْوَى وَفَاتِي وَلَوْ دَنَتْ
وَفَاتِي لَذَلَّتْ لِلْعَدُوِّ مَراتِبُهْ
مقصود این است که مراتب دین به هم پیوسته هستند به گونهای که اوصاف یادشده بر آن صدق میکند؛ این مراتب مانند ساختمانی است که اصل و اساس آن پهن و وسیع است که عبارت از زیربنا و مرتبه اولی آن میباشد که در امور دین، مرتبۀ اسلام است، سپس مرتبه کوچکتر بر آن قرار میگیرد که همان مرتبۀ ایمان است، سپس بر آن دو، مرتبۀ سومی قرار میگیرد که دایره کوچکتر و بالاتر از آن دو است که همان مرتبۀ احسان است، از الله متعال رسیدن به این مرتبه و ثبات بر آن را تا رحلت از این دنیا مسئلت داریم.
[١١٨]- صحيح بخاری: ٥٠ و ٤٧٧٧ و صحيح مسلم: ٨ و ٩ و ١٠.
[١١٩]- صحيح بخاری: ٥٠ و ٤٧٧٧ و صحيح مسلم: ٨ و ٩ و ١٠.