شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

با چه چیز پیامبر صلی الله علیه سلم مبعوث گردید؟

با چه چیز پیامبر صلی الله علیه سلم مبعوث گردید؟

قول محمد بن عبدالوهاب است که «الله متعال او را با (نِذَارَه) هشداردادن از شرک و دعوت به سوی توحید مبعوث گردانید».

نذاره به کسر حرف نون به معنای اخطار و برحذرکردن و ضد بشارت است، و بزرگ‌ترین چیزی که پیامبر  ج از آن برحذر کردند شرک است، و بزرگ‌ترین چیزی که به سوی آن دعوت کردند توحید است.

قول شیخ محمد بن عبدالوهاب است که «الله متعال او  ج را با برحذرکردن از شرک و دعوت به سوی توحید مبعوث گردانید»، با این‌گونه عبارت مطلق و بدون قید، صورت مسأله درست و واضح بیان شده است، و آن اینکه بازگشت تمام طاعات به سوی توحید است، و توحید با قلب، زبان و اعضا می‌باشد. و تمام گناهان از جنس شرک است، گاهی شرک اکبر می‌باشد، و گاهی شرک اصغر، و گاهی هم با شریک‌ساختن هوای نفس با طاعات، شرک صورت می‌گیرد؛ به این معنا که بنده آنچه را که خودش دوست می‌دارد بر آنچه که الله   دوست می‌دارد مقدم می‌داند، که در این‌گونه موارد نوعی از شرک به وجود می‌آید.

شیخ  / می‌گوید: و دلیل، این فرمودۀ الله متعال است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ٦ وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ٧ [المدثر: ١-٧] «ای جامه بر سر کشیده! * برخیز و بیم ده * و پروردگارت را بزرگ شمار * و لباس‌هایت را پاکیزه دار * و از پلیدی دوری کن * و نباید برای افزون‌خواهی چیزی را بدهی * و برای (خوشنودی) پروردگارت شکیبا باش».

* این آیات نخستین آیاتی بود که بعد از انقطاع وحی بر پیامبر  ج نازل شد، طوری که بیان آن گذشت.

* مدثر: اصل آن متدثر بوده سپس حرف (ت) در حرف (د) ادغام شده است.

* و مدثر، چادرپوش و (دثار) لباسی را گویند که روی لباس زیر پوشیده می‌شود، (شعار) لباسی است که در زیر لباس‌ها پوشند، و (دثار) لباسی است که روی (شعار) پوشند، از آن جمله روایتی است از عبدالله بن زید  س که پیامبر  ج فرمود: «الْأَنْصَارُ شِعَارٌ وَالنَّاسُ دِثَارٌ»[٢١٨] «انصار لباس زیرین و سایر مردم لباس رو اند» [به روایت بخاری ومسلم].

* فراء، ابومعمر، ابن قتیه و ابن جریر و ... رحمهم الله تعالی گفته‌اند: مدثر کسی است که با لباس خود هنگام خواب خود را می‌پوشاند.

و ابراهیم نَخَعی گفته است: با قطیفه خود را پوشانده بود.

و قول شیخ  /: «و معنای ﴿قُمۡ فَأَنذِرۡ «برخیز و بیم ده» این است که از شرک بیم می‌دهد و به سوی توحید دعوت می‌دهد».

ابن جریر  / می‌گوید: در این آیه: ﴿قُمۡ فَأَنذِرۡ الله متعال برای پیامبرش  ج می‌فرماید: برخیز از خواب و قومت را که به الله شرک آورده و غیر او تعالی را معبود گرفته‌اند از عذاب الهی بیم ده.

و انذار برحذرکردن از عذاب و اسباب آن می‌باشد، پس طوری که شرک سبب عذاب است، آتش و آنچه الله متعال مشرکین را عذاب می‌دهد نیز عذاب است، پس انذار و اخطار از هردو داده می‌شود.

«﴿وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ یعنی او تعالی را با توحید تعظیم کن».

* ابن جریر  / می‌گوید: «﴿وَرَبَّكَ یعنی ای محمد پروردگارت را با عبادت تعظیم کن، و در حاجات خویش به سوی او ابراز تمایل کن نه به سوی غیر او از معبودان و شریکان».

* پس تکبیر بزرگداشت و تعظیم است طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا١١١ [الإسراء: ١١١] «و او را به شایستگی بزرگ بشمار».

* شنقیطی  / در شرح ﴿وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا١١١ [الإسراء: ١١١] گفته است: یعنی: او را بسیار زیاد بزرگ بشمار، و این بزرگ‌شمردن الله متعال با پیروی از اوامر الهی و پرهیز از نواهی او تعالی، و شتاب‌نمودن در انجام هر چیزی که موجب رضایت او می‌شود، ظاهر می‌گردد. مانند این فرمودۀ الله متعال: ﴿وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ [الحج: ٣٧] و امثال آن.

﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ یعنی: اعمال خویش را از شرک پاکیزه گردان.

* این یکی از اقوال مفسرین در تفسیر این آیۀ کریمه است، که مراد از طهارت، طهارت معنوی است، و عرب مردی را که پارسایی می‌کند و از عیب‌ها و بدی‌ها و زشتی‌ها و کسب حرام اجتناب نموده و خود را پاک نگه می‌دارد، پاکدامن و شریف می‌نامند، که قول اِمْرِئ القَیْس در این باره نیز چنین است:

ثِیَابُ بَنِي عَوْفٍ طَهَارَى نَقِيَّةٌ
وَأَوْجُهُهُمْ عِنْدَ الْمـَشَاهِدِ غُرَّانُ

* ابن جریر از ابن عباس  ب روایت نموده که وی دربارۀ این فرمودۀ الله متعال پرسیده شد: ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ فرمود: لباس را برای انجام گناه و فریب مپوش، سپس بیت شعر غَیْلان ثَقَفی را سرود.

وَإِنِّي بِحَمْدِ اللهِ لَا ثَوْبَ فَاجِر
لَبِسْتُ وَلَا مِنْ غَدْرةٍ أَتَقَنَّعُ

و مقصود این است که مراد از پاکیزگی لباس، پاکیزگی نفس از نجاست‌های معنوی می‌باشد که شدیدترین آن شرک است.

﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥ رجز نمادها (بت‌ها) هستند، و هجر آن یعنی ترک آن و ترک اهل آن است (که همانا اهل آن‌ها عبادت‌کنندگان نمادها هستند)، و بیزاری از نمادها و از عبادت‌کنندگان نمادها، و دشمنی با نمادها و با عبادت‌کنندگان نمادها، و دوری از نمادها و از عبادت‌کنندگان نمادها.

* و رجز: نمادها (بت‌ها) ، حرف (ر) مضموم و مکسور خوانده می‌شود، که هریک قرائت جداگانه است.

* الله متعال می‌فرماید: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ٣٠ [الحج: ٣٠] «پس از پلیدی بت‌ها اجتناب کنید، و از گفتار باطل (و دروغ) دوری کنید».

* ابن مبارک یزیدی گفته است: «رجز و رجس یکی هستند».

* و در اشتقاق این عبارت گفته شده که این اصلی است که عبارت از (ر ج ز) است، نابسامانی، آشفتگی و پراکندگی را افاده می‌کند و همچنین ذلت و حقارت را افاده می‌کند، و در آن معنای اضطراب و معنای حقارت وجود دارد، زیرا اصل رجز در لغت بیماری را گویند که شترهای کلان سن به آن مبتلا می‌شود و موجب اضطراب‌شان می‌گردد. یعنی: ناآرام و لرزان راه می‌روند.

- و ابن فارس گفته است: «ر، ج، ز، اصلی است که بر پراگندگی و آشفتگی دلالت دارد. از جمله رجز مرضی است که شترهای کلان سن به آن مبتلا می‌شوند، پس اگر شتر با غضب به‌پاخواست ران‌هایش به لرزه درمی‌اید، و رجز از این شعر و امثال آن مشتق شده است زیرا در همچون حالت شتر افتاده و مضطرب می‌باشد».

* در شرک نیز اضطراب، نگرانی و پریشانی و پراگندگی و نابسامانی وجود دارد؛ زیرا شرک هیچگاه باعث آرامی و برقراری نمی‌شود زیرا به دلیل و حجت تکیه نداشته و قلب شخص پریشان را آرام نمی‌سازد، بلکه در اعتقاد و رفتارش تشویش و بی‌قراری وجود دارد. الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ٣١[الحج: ٣١]. «و کسی که به الله شرک آورد، پس گویی از آسمان سقوط کرده است، آنگاه پرندگان (گوشت‌خوار) او را می‌ربایند، یا باد او را به جایی بسیار دور پرتاب می‌کند». و می‌فرماید: ﴿وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ٢٦[إبراهيم: ٢٦]. «و مثل کلمۀ‌ خبیثه (شرک، و گفتار پلید) همچون درخت پلید (و ناپاکی) است که از زمین برکنده شده، (و هیچ) قرار و ثباتی ندارد». همچنین در شرک اهانت و خواری وجود دارد: ﴿وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ[الحج: ١٨]. «و هرکس را الله خوار سازد، پس کسی او را گرامی نخواهد داشت». بنده از این اضطراب و پریشانی و ذلت و خواری سالم نمی‌ماند مگر با توحید؛ زیرا وی تنها با توحید پاکیزه، منزه و آرام می‌شود، و در پرتو آن طیب، مبارک، ثابت و پایدار بر یقین بوده بر امور خویش دلایل روشنی دارد، و در راه مستقیم، راست و استوار قدم می‌زند.

قول شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب است که: «ده سال تمام به همین منوال مردم را به سوى توحید فرامى‌خواندند».

* یعنی پس از آغاز بعثت ده سال در مکه مکرمه ماند و به توحید فرا خواند و شرک را مردود شمرد و نپذیرفت، البته قبل از اینکه نماز، زکات، روزه، حج و بسیاری از احکام عبادات و معاملات فرض شوند.

* و این اقامت ده‌ساله در مکه مکرمه بر اهمیت توحید و اهمیت دعوت به سوی توحید دلالت دارد و اینکه توحید اصل دین است و اولین چیزی است که به آن اعتنا و اهتمام صورت می‌گیرد.

قول شیخ  / است: «پس از ده سال پیامبر  ج به معراج یعنى سفر آسمانی فراخوانده شد و نماز‌هاى پنج‌گانه بر او فرض گردید».

* یعنی بعد از سپری‌کردن ده سال در مکه پس از بعثت، به سفر آسمانی مشرف شد طوری که در صحیحین از انس بن مالک  س روایت شده است[٢١٩].

* و نماز‌های پنجگانه بر او و بر مسلمانان فرض گردید، که پنج مرتبه نماز دارای پنجاه اجر می‌باشد.

قول شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب است: «سه سال در مکه مکرمه نماز خواند».

* مقصود خواندن نماز‌های پنجگانه است، ورنه بر پیامبر  ج وقتی سورۀ مزمل نازل شد نماز شب نیز بر او  ج فرض گردید سپس این فرضیت منسوخ شد.

* و در مورد تاریخ فرض‌شدن نمازهای پنج گانه میان اهل علم اختلاف است، تاجایی که امام ابن حجر  / گفته است که در این مسأله دست کم ده قول از اهل علم وجود دارد، اما مشهورترین آن‌ها سه قول ذیل است:

- قول اول: فرض‌شدن نمازهای پنج‌گانه یکسال قبل از هجرت پیامبر  ج به مدینه منوره بوده است، و این قول ابن سعد در طبقات و قول ابراهیم حربی و ابن حزم و گروهی از علما می‌باشد. گفتنی است که بعضی از آن‌ها چند ماه را بیشتر یا کمتر ذکر کرده‌اند.

- قول دوم: فرض‌شدن نماز سه سال قبل از هجرت بوده است، و این قول ابن حجر که از ابن اثیر حکایت نموده می‌باشد، و به این قول ابن قدامه  / در کتاب المغنی نیز قایل است، و ابن رجب  / گفته است: این مشهورترین قول‌ها است.

- قول سوم: پنج سال بعد از بعثت نمازهای پنج‌گانه فرض شده، و این قول زُهری است که امام نووی آن را ترجیح داده است.

و این مسأله نیاز به بحث و بررسی بیشتر دارد، و الله تعالی داناتر است.

قول شیخ  /: «و سپس مأمور گردید که به مدینه هجرت کند».

* یعنی بعد از سیزده سال، طوری که حدیث ابن عباس در صحیح بخاری و ... بر این امر دلالت دارد وبیان آن قبلا گذشت[٢٢٠].

این بود شرح این درس و الله متعال داناتر است، وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.

[٢١٨]- صحيح بخاری: ٤٣٣٠ و صحيح مسلم: ١٠٦١.

[٢١٩]- صحيح بخاری: ٣٥٧٠ و ٤٩٦٤ و ٧٥١٧ و صحيح مسلم: ١٦٢.

[٢٢٠]- صحيح بخاری:٣٨٥١ و ٣٩٠٢.