شرح تعریف ابن قیم از طاغوت
قول شیخ محمد بن عبدالوهاب است که: «ابن قیم / میگوید: «معنای طاغوت این است که بنده از حد مجاز خود تجاور کند، چه وی معبودی باشد که مورد عبادت قرار گیرد، یا دارای اَتباعی باشد، یا کسی باشد که از طاعت برخوردار است».
طاغوت: طاغوت به صیغه فَعَلوت؛ عبارت از بغاوت و سرکشی و تجاوز از حد است. اصل آن طَغَووت است، طوری که گفته میشود: ملکوت، و جبروت، و این ساختار را عرب برای مبالغۀ بسیار بزرگی که بالاتر از آن مبالغهای نیست به کار میبرند.
* طغیان یعنی تجاوز از حد، طوری که میگویند: مرد طاغی، هرگاه از حد تجاوز کند و در ظلم اسراف و زیادهروی کند.
* یا میگویند: مرد طاغیه، به عنوان مبالغه است که برای توصیف ظلم زیاد شخص و طغیان و تجاوز بیحدش به کار برده میشود، یا میگویند: طاغوت، به عنوان مبالغۀ بزرگ به کار میرود. یعنی در طغیان به حد نهایی آن رسیده است.
* و لفظ طاغوت برای یک فرد و یک گروه و همچنین بر مذکر و مؤنث اطلاق میگردد.
* واحدی گفته است: طاغوت مفرد، جمع، مونث و مذکر میشود، طوری که الله متعال میفرماید: ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ﴾ [النساء: ٦٠] «میخواهند برای داوری نزد طاغوت (و حکام سرکش) بروند با آن که به آنها دستور داده شده که به او کفر ورزند». در این جا برای مفرد آمده است.
- و دربارۀ جمع آن چنین آمده است: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم﴾ [البقرة: ٢٥٧] «و کسانی که کافر شدند کارساز آنها طاغوت (شیطان سرکش) است که آنان را از نور، به سوی تاریکیها بیرون میبرد».
- و درباره مؤنث آن اینچنین آمده: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا﴾ [الزمر: ١٧] «و کسانی که از طاغوت (شیطان و بتها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند».
* و در این فرمودۀ باریتعالی نیز به صیغه مونث آمده است: ﴿ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا﴾ [الزمر: ١٧] مراد از طاغوت در اینجا نمادها (بتها) هستند، که جمع بوده و لفظا مونث میشود، الله متعال میفرماید: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ﴾ [الحج: ٣٠] «پس از پلیدی نمادها اجتناب کنید».
* و جمع طاغوت طواغیت است، و طواغی جمع طاغیه است، در صحیح مسلم از عبدالرحمن بن سَمُرَه س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «لاَ تَحْلِفُوا بِالطَّوَاغِي، وَلاَ بِآبَائِكُمْ»[٢٨٤] «به بتان و پدران خود سوگند نخورید».
- و مراد از طواغی در این حدیث نمادها است که من دون الله عبادت میشوند.
- بخاری / در کتاب صحیح خود بابی را زیر عنوان «لاَ يُحْلَفُ بِاللَّاتِ وَالعُزَّى وَلاَ بِالطَّوَاغِيتِ» گذاشته است.
* در صحیحین از ام المؤمنین عایشه ل روایت است که فرمود: «انصار قبل از اینکه مسلمان شوند برای بتِ منات که در منطقه مُشَلَّل آن را مورد عبادت قرار میدادند، احرام میبستند»[٢٨٥].
امام نووی / میگوید: «و منات، بتی بود که عَمرو بن لُحَی در جهت دریا در منطقه مُشَلَّل که بعد از دره قُدَیْد واقع است آن را نصب کرده بود».
- مُشَلَّل: دامنۀ مشرف بر درۀ " قُدَیْد" است، که در شمال شهر جده، غرب عربستان سعودی، نزدیک به منطقه عسفان واقع شده است.
* و در صحیح بخاری از ابوهریره س روایت شده است که فرمود: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَضْطَرِبَ أَلَيَاتُ نِسَاءِ دَوْسٍ عَلَى ذِي الخَلَصَةِ»[٢٨٦] «قیامت برپا نمیشود تا آنکه زنان قبیلۀ دوس برای عبادت بر روی بت ذی الخلصه ننشینند». و ذو الخلصه طاغوت دوس بود که در جاهلیت عبادت میکردند. و عبارت: «و ذو الخلصه طاغوت دوس بود...» این سخن ابوهریره س است که در روایت گنجانده شده است.
* و این دلیلی است که شرک به این امت برمیگردد، طوری که در صحیح مسلم از ام المؤمنین عایشه ل روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «لَا يَذْهَبُ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ حَتَّى تُعْبَدَ اللَّاتُ وَالْعُزَّى» «شب و روز تمام نمیشود، (قیامت برپا نمیشود) تا لات و عزی دوباره معبود قرار نگیرند».
ام المؤمنین عایشه ل میگوید: عرض کردم ای رسول الله! وقتی این آیه نازل شد: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٩﴾[الصف: ٩] «الله است که پیغمبر خود (محمد) را همراه با هدایت و دین راستین (به میان مردم) فرستاده است تا این آیین (کامل و شامل) را بر همه آیینها پیروز گرداند هرچند که مشرکان نپسندند». گمانم بر این بود که، حاکمیت اسلام همیشه و شکستناپذیر است. رسول الله ج فرمود: «إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ رِيحًا طَيِّبَةً فَتَوَفَّى كُلَّ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ، فَيَبْقَى مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ فَيَرْجِعُونَ إِلَى دِينِ آبَائِهِمْ»[٢٨٧] «اگر الله بخواهد چنین میشود. سپس الله متعال باد پاکیزهای را میفرستد. پس هرکس را که ذرهای از ایمان در دل داشته باشد میمیراند. سپس کسانی باقی میمانند که در آنان خیر و سودی وجود ندارد، پس به دین پدران خود بازمیگردند».
* و در صحیحین از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمود: «يَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ: مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتَّبِعْهُ، فَيَتَّبِعُ مَنْ كان يَعْبُدُ الشَّمْسَ الشَّمْسَ، وَيَتَّبِعُ مَنْ يَعْبُدُ الْقَمَرَ الْقَمَرَ، وَيَتَّبِعُ مَنْ كان يَعْبُدُ الطَّوَاغِيتَ الطَّوَاغِيتَ»[٢٨٨] «الله متعال مردم را روز قیامت جمع کرده میفرماید: "هر کس هر چیزی را (در دنیا) عبادت نموده است در پشت سر آن قرار گیرد و از آن پیروی و تبعیت نماید، پس کسی که خورشید را عبادت میکرد از خورشید پیروی میکند، و کسی که ماه را عبادت میکرد از ماه پیروی مینماید، و کسی که طواغیت را عبادت میکرد از طواغیت پیروی میکند"».
* و سر انجام این پیروی به سوی آتش است. پناه بر الله، چون دستور داده میشود که این طواغیت و همچنین آفتاب و ماه و کسانی که دنبال آنها رفته بودند در آتش انداخته شوند، البته به شدت در آتش پرتاب میشوند طوری که الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾ [الأنبياء: ٩٨] «یقیناً شما و آنچه به جای الله عبادت میکنید، هیزم جهنم هستید، شما در آن وارد خواهید شد».
- حصب: چیزی است که با آن زده یا پرتاب میشود، و سنگریزهها نیز حصباء نامیده شدهاند چون با آنها چیزی زده میشوند، و هرگاه عربها کسی را با سنگریزه بزنند میگویند: «حصبته بحصاه»: یعنی او را با سنگریزه زدم.
- حَصَب: عبارت از چیزی است که با آن زده میشود، مانند سنگریزه یا غیره چیزها؛ پس الله متعال مشرکان و طواغیتی را که عبادت میکنند هیزم جهنم میگرداند که به آتش جهنم پرتاب میشوند؛ پناه بر الله.
- ابن جریر / میگوید: «معنای آن این است که آنان به جهنم انداخته و پرتاب میشوند».
مقصد این است که لفظ طاغوت وقتی در قرآن و سنت اطلاق میگردد اکثرا مراد از آن چیزی است که به جای الله متعال عبادت میشوند».
الله متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧﴾[الزمر: ١٧] «و کسانی که از طاغوت (شیطان و بتها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند، و رو به سوی الله آوردند، برای آنان بشارت است، پس بندگان مرا بشارت ده».
و میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾ [البقرة: ٢٥٦] «پس هرکس به طاغوت (شیطان و بت و انسانهای گمراه و طغیانگر) کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دستآویز محکمی چنگ زده است».
* ابن وهب / میگوید: مالک / برایم گفت: «طاغوت آن است که به جای الله عبادت میشود».
* از سلف عباراتی در تفسیر طاغوت نقل شده است که مخالف با آنچه بیانش گذشت نمیباشد، اما عباراتشان یا برای بیان اصل طاغوت دلالت دارد یا برای متوجهساختن به برخی از انواع آن.
- از عمر بن خطاب س و از مجاهد و شعبی رحمهما الله روایت شده است که طاغوت همان شیطان است.
- و از محمد بن سیرین روایت شده است که طاغوت همان ساحر است، و این سخن در یکی از دو روایت از ابیعالیه ریاحی نقل شده است، و این بیانی است برای یک نوع از انواع طواغیت.
- و از سعید بن جبیر روایت شده است که طاغوت همان کاهن را گویند، و این روایت دیگری است از ابیعالیه ریاحی، اما بیانی است برای یک نوع از انواع طواغیت.
* ابن جریر / گفته است: «و قول درست نزد من در مورد طاغوت این است که هر طغیانگر و سرکشی که از فرمان الله سر باز زده طاغوت است، که به جای الله عبادت شده است، چه این عبادت جبرا از سوی معبود بر عابد تحمیل شده باشد، و چه عابد به رضایت خودش از وی اطاعت کرده باشد. چه آن معبود انسان باشد یا شیطان یا مجسمه یا بت یا هرچیز دیگری».
* و این فرمودۀ الله تعالی بر آن دلالت دارد: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا وَأَنَابُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰۚ فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧﴾[الزمر: ١٧] «و کسانی که از طاغوت (شیطان و بتها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند، و رو به سوی الله آوردند، برای آنان بشارت است، پس بندگان مرا بشارت ده». و اجتناب از عبادت طاغوت را در این فرمودۀ خود تفسیر نموده است: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: ٣٦] «یقیناً ما در (میان) هر امت پیامبری را فرستادیم که الله یکتا را عبادت کنید، و از طاغوت اجتناب کنید». پس آیه میرساند که هر چیزی که به جای الله ﻷ عبادت میشود طاغوت است، البته هرنوع عبادتی باشد؛ چه دعا باشد چه ذبحکردن یا نذرکردن باشد، چه دادخواهی و متوسلشدن و پناهبردن باشد، چه فرمانبری در حلالساختن چیزی باشد که الله متعال آن را حرام گردانیده و چه حرامساختن چیزی باشد که الله متعال آن را حلال گفته است.
* و اگر در این امور تأمل کنید درمییابید که در واقع همه عبادت شیطان است، از اینرو ابن کثیر / بعد از آنکه روایت عمر بن خطاب س را در تفسیر طاغوت که همان شیطان است آورده میگوید: «و قول او در مورد طاغوت که او شیطان است بسیار قوی میباشد، زیرا شیطان تمام شرهایی را که مردم در جاهلیت بر آن بودند مانند عبادت بتها، دادخواهی نزد آنها و استمداد و یاریخواستن از آنها را دربرمیگیرد».
* و حقیقت این است که عبادت بتان، عبادت شیطان میباشد، همچنین دادخواهی نزد کاهنان (فالبینها) در واقع دادخواهی نزد شیاطین است؛ زیرا فالبینها دروغهای خود را از شیاطین میگیرند.
* الله متعال میفرماید: ﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ٦١﴾[يس: ٦٠-٦١] «ای فرزندان آدم! آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را عبادت نکنید که او برای شما دشمن آشکار است؟! * و اینکه مرا عبادت کنید، این راه مستقیم است».
* ابن قیم / در این اقوال و معانی دربرگیرندۀ آن، و در مورد مشهورترین طواغیت که به جای الله مورد عبادت قرار میگیرند، و در انواع عبادتهای آنها، دقت به خرج داده سپس تلاش نموده تا تعریف جامعی را برای آن دریابد، و اینچنین از آن تعریف نموده، طوری که شیخ محمد بن عبدالوهاب / آن را اینجا نقل نموده است: «معنای طاغوت این است که بنده از حد مجاز خود تجاور کند، چه وی معبودی باشد که مورد عبادت قرار گیرد، یا دارای اتباعی باشد، یا کسی باشد که از طاعت برخوردار است».
* این تعریف از جمله سخنان ایشان است که در کتاب اعلام الموقعین آمده است، و در شرح آن این طور گفته شده است: «پس طاغوت هر قوم کسی است که به جای الله و رسولش نزد او دادخواهی کنند، یا به جای الله، او را عبادت کنند، یا بدون آگاهی به جای الله از او پیروی کنند، یا در چیزی از او اطاعت کنند که خود نمیدانند که آن طاعت خاص برای الله ﻷ است؛ حالا اگر در مورد طواغیت دنیا، و در مورد احوال مردم با آنها تأمل کنید، در مییابید که اکثریتشان از عبادت الله متعال رویگردان شده و به عبادت طاغوت رو آوردهاند. از جمله: از دادخواهی نزد الله و رسولش رویگردان شده به دادخواهی نزد طاغوت رو آوردهاند، از طاعت الله و پیروی رسول الله، به طاغوت و پیروی از طاغوت رو آوردهاند. ایشان در واقع راه نجاتیافتگان رستگار این امت که همانا صحابه ش و پیروان آنها هستند را نپیمودهاند و نه هم غایت و مرام آنها را هدف و مرام خود قرار دادهاند، بلکه برعکس؛ مخالفت آنها را در هردو جانب، راه و هدف گرفتهاند».
فرمودۀ او: «معنای طاغوت این است که بنده از حد مجاز خود تجاور کند».
* با این عبارت کسانی را از این قید خارج نموده است که بدون رضایت خودشان به جای الله متعال مورد عبادت قرار گرفتهاند، طوری که فرشتگان و مسیح ابن مریم و عزیر و غیره صالحان مورد عبادت قرار گرفتند، حتی در مورد لات گفته شده که مرد صالحی بود و آرد را خمیر کرده با آب یا روغن مخلوط میکرد و برای حاجیان غذا میداد؛ وقتی درگذشت برایش مجسمهای نصب کردند، و به جای الله ﻷ عبادت شد، و این صالحان از جملۀ طواغیت نیستند.
* و هنگام تحقیق درمییابیم که برای اینگونه احترازات نیازی نیست که در تعریف آورده شود زیرا شبهه و پوشیدگی در آن مأمون است، و این صالحان از روی ظلم و دروغ عبادت شدهاند، و برای عبادت خویشتن کسی را فرا نخواندهاند، بلکه این مشرکان بودند که آنها را برای خود طواغیت قرار دادهاند، طوری که آنها را معبودان و اربابان قرار دادهاند، الله متعال میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾[التوبة: ٣١] «(آنها) دانشمندان و رهبان خویش، و (همچنین) مسیح پسر مریم را معبودانی به جای الله گرفتند؛ درحالی که دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست؛ عبادت کنند، او پاک و منزه است از آنچه شریک او قرار میدهند». پس ارباب و معبودقراردادن آنها به معنای گرفتنشان به عنوان طواغیت است، ورنه آنها نه ارباب هستند و نه معبودان و نه هم طواغیت.
* کفار قریش در مورد اربابان، معبودان و طواغیت هنگامی با پیامبر ج به جدال و دشمنی پرداختند که این فرمودۀ الله تعالی نازل شد: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ [الأنبياء: ٩٨] «یقیناً شما و آنچه به جای الله عبادت میکنید، هیزم جهنم هستید». همچنین با پیامبر ج در مورد عیسی ÷ به جدال و نقاش پرداختند زیرا نصرانیها او را عبادت کردهاند، جدالی که مبنی بر باطل و دروغ بود.
* الله متعال این مسأله را امتحانی برای مشرکان قرار داده که برپایی حجت مزیدی بر آنان است، زیرا آنها را برای تفکر و اندیشیدن در مورد آنچه پیامبر ج از آیات الهی برایشان ابلاغ نموده فرامیخواند، درحالی که معانی آن را خوب میدانستند، از اینرو حجت بر آنها برپا شده است، اما به آن ایمان نیاورده و اجابت نکردند، و از عذاب شدید در آتش دوزخ که الله متعال آنها را انذار داده بود برحذر نشدند، بلکه از روی ظلم و لجاجت و استکبار در مقابل آن به جدال و دشمنی و مناقشه پرداختند، تا یکدیگر را با سخنان فریبنده و بیاساسی که خودشان آن را نیک میپنداشتند فریب دهند.
* و اگر آنها با خود فکر میکردند حتما میدانستند که در سخن الله متعال اشتباه، قصور و کوتاهی وجود ندارد، و نه در حکم او تعالی ظلم و جهلی وجود دارد، اما آنها از توحید الله ﻷ که به آن امر شده بودند منصرف شده به جدال و دشمنی الله و رسولش پرداختند، و دشمنی و مخالفتشان را در این مورد نیکو شمردند! آنها با چنین بیادبی که با الله تعالی و با رسولش کردند سزاوار عذاب شدید شدند. الله متعال این کار را امتحانی برای آنها قرار داده است تا آنچه از کبر و طغیانگری که در دلهایشان است آشکار شود.
* طبرانی / از ابن عباس ب روایت کرده است که گفت: وقتی این آیه نازل شد: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبياء: ٩٨] «یقیناً شما و آنچه به جای الله عبادت میکنید، هیزم جهنم هستید، شما در آن وارد خواهید شد».
عبدالله بن زِبَعْرَی گفت: من برایتان خصم محمد قرار میگیرم و با پیامبر در این مورد به بحث و مناقشه میپردازم.
وی گفت: ای محمد! آیا در آنچه بر شما نازل شده این آیه نیست: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبياء: ٩٨]؟
پیامبر ج فرمود: بله. گفت: پس این نصرانیها عیسی را عبادت میکنند و این یهودان عزیر را عبادت میکنند، و این بنو ملیح ملائکه (فرشتگان) را عبادت میکنند، پس آیا اینها در آتش هستند؟
همان بود که الله متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾[الأنبياء: ١٠١] «به راستی کسانی که پیشتر از سوی ما (وعدهای) نیکوی برای آنها مقرر شده است، آنها از آن (جهنم) دور نگاه داشته میشوند»[٢٨٩].
* و امام طحاوی / آن را در کتاب مشکل الآثار با زیادتی روایت نموده، و در آن آمده است که او گفت: اهل مکه با فریاد، غوغا و هیاهو را برپا کردند. پس این آیه نازل شد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ﴾ عیسی و عزیر و فرشتگان ﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾ آنها از آن (جهنم) دور نگاه داشته میشوند.
گفت: و این آیه نازل شد: ﴿۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ٥٧﴾[الزخرف: ٥٧] «و چون (دربارۀ آفرینش) فرزند مریم مَثَلی زده شد، ناگهان قوم تو از آن (شادیکنان) داد و فریاد زدند». و "یصدون" داد و فریاد است.
* ﴿يَصِدُّونَ﴾ به کسر حرف صاد یعنی صدای بلند و غوغا را گویند، الله متعال میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَيۡتِ إِلَّا مُكَآءٗ وَتَصۡدِيَةٗۚ﴾ [الأنفال: ٣٥] «و نمازشان نزد خانۀ (کعبه) چیزی جز سوتکشیدن و کفزدن نبود».
* الله متعال میفرماید: ﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ٥٧ وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَيۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ٥٨﴾ [الزخرف: ٥٧-٥٨] «و چون (درباره آفرینش) فرزند مریم مَثَلی زده شد، ناگهان قوم تو از آن (شادیکنان) داد و فریاد زدند * و گفتند: آیا معبودان ما بهتر هستند یا او؟ آنها آن (مثل) را جز برای جدال (و لجاجت) با تو نزدند، بلکه آنها گروهی ستیزهجو هستند».
* کسی که این مثال را زده است عبدالله بن زِبَعْرَی است طوری که پیشتر توضیح داده شد. پس اهل مکه با این مثال از فرط خوشحالی غوغا برپا کردند، و گفتند: اگر عیسی در آتش نیست؛ پس معبودان ما بهتر از او است.
* ﴿ءَأَٰلِهَتُنَا خَيۡرٌ أَمۡ هُوَ﴾ استفهام انکاری است و جواب ثابت و قطعی آن نزد آنها این است که معبودانشان بهتر از عیسی ÷ است، به حدی که آنها ذکر معبودان خود را بر ذکر او ÷ مقدم نمودند و با ضمیر به وی اشاره نمودند تا از شأن و مقام عیسی ÷ بکاهند.
* و مثالزدن را به تمام آنان منسوب نموده گفته است: ﴿مَا ضَرَبُوهُ﴾«هنگامی که مثال زدند». زیرا آنها با سخنش موافقت کردند، هرچند کسی که مثل را زد در اصل یک نفر بود، اما وقتی با این مثالزدن همه خوشحال شدند به تمام آنها منسوب شد.
* الله متعال میفرماید: ﴿مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ﴾ «آنها آن (مثل) را جز برای جدال (و لجاجت) با تو نزدند» دلیلی است بر اینکه آنها میدانند که بر باطل هستند و دلیلی هم ندارند، ولی فقط خواستهاند که جدال، لجاجت و دشمنی کنند.
* گروهی از علمای لغت و تفسیر گفتهاند: این فرمودۀ الله تعالی: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ [الأنبياء: ٩٨] «یقیناً شما و آنچه به جای الله عبادت میکنید، هیزم جهنم هستید». حرف (ما) برای غیر عاقل میباشد، پس این آیه بر مبنای دلالت لفظ اصلا صالحان را دربرنمیگیرد؛ زیرا عرب از غیر عاقل با حرف (ما) تعبیر میکنند. پس مراد از این فرمودۀ الله تعالی این است که: آنچه را که ایشان به جای الله متعال از بتها و مجسمهها و سنگها و درختان عبادت میکنند؛ هیزم جهنم هستند. و اما از صالحان با حرف (مَن) خبر میدهد نه با حرف (ما).
* از اینرو الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم﴾ [الأنبياء: ١٠١] و نفرموده «لَهَا»، و در مورد بتان میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجۡتَنَبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ أَن يَعۡبُدُوهَا﴾ [الزمر: ١٧] «و کسانی که از طاغوت (شیطان و بتها) اجتناب کردند از آنکه آن را عبادت کنند».
* پس این فرمودۀ الله متعال: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ...﴾ [الأنبياء: ١٠١] «به راستی کسانی که پیشتر از سوی ما (وعدهای) نیکویی برای آنها مقرر شده است...». از آیه قبلی استثناء نشده بلکه تأکید و اثبات است برای حکم این صالحان، کسانی که پیشتر از سوی الله متعال (وعدهای) نیکو برای آنها مقرر شده است که از آتش دوزخ دور خواهند بود و حتی صدایش را هم نخواهند شنید، و آنها از هراس بزرگ در روز قیامت که بیم و هراسی بزرگتر از آن نیست در امان خواهند بود، و در آن تهدید، هشدار و بیم برای مشرکان است که اگر به طاغوت کفر نورزند و به الله متعال ایمان نیاورند، از جملۀ عذابشدگان در هراس بزرگ خواهند بود، و آنچه را که عبادت میکنند هیزم جهنم خواهند شد؛ پناه بر الله.
و قول ابن قیم /: «یا دارای اتباعی باشد، یا کسی باشد که از طاعت برخوردار است».
* پیروی و طاعت در معصیت الله ﻷ بر دو درجه میباشد:
- درجه اول: پیروی و طاعت در چیزی است که از ملت اسلام خارج میکند، مانند پیروی از طواغیت در عبادت غیر الله ﻷ با انجامدادن عبادتی از عبادت برای آنها، یا با پیرویکردن از آنها در حلالکردن حرام، یا حرامکردن حلال، یا دیگر چیزهایی که از نواقض اسلام هستند؛ پس این پیشوایان و اطاعتشدگان یا خودشان معبودانی هستند، یا دعوتگران به سوی طواغیت میباشند، و تمام آنان بنابه این معنی طواغیت شمرده میشوند.
- درجه دوم: طاعت و پیروی در معصیت الله متعال در چیزی که از دین اسلام خارج نمیکند، مانند شخصی که دعوتگر به سوی بدعت بزرگی باشد، یا حاکمی باشد که بسیار ظلم و ستم میکند، پس اینها را برخی علمای سلف طواغیت خواندهاند هرچند بر خارجشدن آنان از ملت اسلام حکم نکردهاند؛ ایشان معنای لغوی لفظ طاغوت را در مورد این گروه استعمال نمودهاند که همانا طغیانگری بزرگ است.
* شیخ الاسلام ابن تیمیه / میگوید: «کسی که در نافرمانی الله از او اطاعت میشود و در راه غیر هدایت و روش دین حق از او پیروی میشود، چه امری که مخالف کتاب الله است مورد قبول باشد، یا امری که مخالف امر الهی است از آن پیروی شود، آن شخص طاغوت است، از اینرو حاکمی که نزد وی به جای قرآن کریم دادخواهی کارها واگذار شود طاغوت شمرده میشود».
* برخی اهل علم گفتهاند که هر سرکردۀ گمراهی طاغوت میباشد.
* و تمام اینها در یک عبارت جمع میشوند که: طاغوت هر شخصی که مورد تعظیم قرار گیرد یا آنکه به باطل و دروغ بزرگمَنِشی کند که به سبب وی طغیان صورت گیرد، طاغوت است.
[٢٨٤]- صحيح مسلم: ١٦٤٨.
[٢٨٥]- صحيح بخاری: ١٦٤٣ و ٤٨٦١ و صحيح مسلم: ١٢٧٧.
[٢٨٦]- صحيح بخاری: ٧١١٦ و صحيح مسلم: ٢٩٠٦.
[٢٨٧]- صحيح مسلم: ٢٩٠٧.
[٢٨٨]- صحيح بخاری: ٨٠٦ و ٦٥٧٣ و ٧٤٣٧ و صحيح مسلم: ١٨٢.
[٢٨٩]- المعجم الكبير طبرانی: ١٢٧٣٩.