شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

حکم کسانی که دعوت پیامبران به آنان نرسیده است

حکم کسانی که دعوت پیامبران به آنان نرسیده است

* از مسایل متعلق به این مبحث حکم کسانی است که دعوت به آنان نرسیده و به اهل فتره (فَتْرَت) معروف هستند، که در روزگار انقطاع وحی و عدم ارسال پیامبران می‌زیستند.

* و در مورد این مسأله اهل علم بسیار توضیحات داده‌اند و برخی مسایل آن مورد اتفاق و برخی از آن مورد اختلاف است و پیش از بحث‌کردن در این مساله باید دو اصل مهم را یادآور شویم:

* اصل اول: اینکه در هر امت هشداردهنده‌ای مبعوث گردیده است، طوری که این فرمودۀ باری‌تعالی بر آن دلالت دارد: ﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ٢٤ [فاطر: ٢٤] «و هیچ امتی نیست؛ مگر آن‌که در (میان) آن هشدار دهنده‌ای (آمده و) گذشته است». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ [النحل: ٣٦] «یقیناً ما در (میان) هر امت پیامبری را فرستادیم که الله یکتا را عبادت کنید، و از طاغوت اجتناب کنید».

- و این عمومیت در فرستادن پیامبران برای امت‌ها، با وجودداشتن برخی از افراد که به دلیل حکمت الهی رسالت به آن‌ها نرسیده است در تعارض واقع نمی‌شود.

- اصل دوم: عدل الله متعال ایجاب می‌کند که هیچ‌کس را عذاب ندهد مادامی که برایش حجت با فرستادن رسالت برپا نشده است، طوری که می‌فرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥[الإسراء: ١٥] «و ما هرگز عذاب نخواهیم کرد؛ مگر آنکه پیامبری بفرستیم».

- و در صحیح مسلم از ابوهریره  س روایت است که پیامبر  ج فرمود: «وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لاَ يَسْمَعُ بِي أحد من هذه الأمة يَهُودِيٌّ، وَلاَ نَصْرَانِيٌّ، ثُمَّ يَمُوتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ إِلاَّ كانَ مِنْ أَصْحَابِ النار»[٢٧٦] «سوگند به ذاتی که جان محمد در دست او است هرکس که از این امت؛ چه یهودی و چه نصرانی درباره من بشنود سپس بمیرد درحالی که به رسالت من ایمان نیاورده باشد، جهنمی خواهد بود».

- مدلول لفظی این حدیث می‌رساند که کسی که حجت به او رسید اما ایمان نیاورد از اهل دوزخ است، و مفهوم این حدیث می‌رساند که برای کسی که رسالت الهی نرسیده پس بر وی این تهدید واقع نمی‌شود.

* اهل فتره (فَتْرَت) که در روزگار انقطاع وحی و عدم ارسال پیامبران می‌زیستند، برگرفته از این فرموده الله متعال می‌باشد: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِيرٖ وَلَا نَذِيرٖۖ فَقَدۡ جَآءَكُم بَشِيرٞ وَنَذِيرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٩[المائدة: ١٩] «ای اهل کتاب! پیامبر ما پس از (انقطاع وحی و) فترتی از پیامبران به سوی شما آمد، که حقایق را برایتان بیان کند، تا مبادا (روز قیامت) بگویید: نه بشارت‌دهنده‌ای به سوی ما آمد و نه بیم‌دهنده‌ای. پس به تحقیق (اینک) پیامبر بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده به سوی شما آمده است. و الله بر همه چیز توانا است». منظور از فتره، انقطاع فرستادن پیامبران برای مدت زمان طولانی است.

* ابن جریر  / گفته است: الله متعال می‌فرماید: ﴿عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ یعنی، قطع ارسال پیامبران، و ﴿فَتۡرَةٖدر اینجا: به معنای انقطاع است؛ یعنی الله متعال می‌فرماید: پیامبر ما پس از (انقطاع وحی و) فترتی از پیامبران به سوی شما آمد، که حقایق را برایتان بیان کند، و "فتره" بر وزن فَعْلَة است، مانند این سخن: «فتر هذا الأمر یفتر فتورا» این امر آرام شد - آرام می‌شود آرام‌شدنی، و همچنین "الفتره" در اینجا، معنایش: سکون است، و مراد از آن ایستادن و آرامیدن و متوقف‌شدن فرستادن پیامبران است، یعنی انقطاعِ آمدن آن‌ها به سوی مردم».

و ابومظفر سمعانی  / گفته است: «به این دلیل زمان فتره نامیده شده که پیامبران بعد از موسی  ÷ یکی پس از دیگری بدون انقطاع فرستاده می‌شدند، و بعد از عیسی  ÷ جز محمد  ج پیامبری نبود».

* و ابن حجر  / گفته است: زمان و دوران فترت آن فاصله زمانی است که میان فرستادن دو پیامبر می‌باشد که در آن مدت زمان، وحی نیست.

* و عموم مفسران در مورد این آیه به مانند فرمودۀ ابن جریر  / گفته‌اند، بلکه برخی از آن‌ها اجماع و اتفاق بر آن را نقل کرده‌اند.

* اهل فترت بزرگ کسانی هستند که در مدت زمانی میان بالابردن عیسی  ÷ و بعثت پیامبر محمد  ج درگذشته‌اند.

اما لازم به یادآوری است که اهل فترت‌بودن انسان ایجاب نمی‌کند که به کفر یا اسلام وی حکم شود، و می‌توان آن‌ها را بر سه دسته تقسیم کرد:

- دسته اول: مسلمانانی هستند که پیرو آنچه از شریعت گذشته به آن‌ها رسیده است بوده‌اند، و برای برخی از آن‌ها پیامبر  ج شهادت خیر و نیکی را نیز داده است، مانند: زید بن عمرو بن نُفَیْل و وَرَقَه بن نَوْفَل.

- دستۀ دوم: کافرانی هستند که پیامبران را تکذیب کرده‌اند، و بر آن‌ها حجت نیز برپا شده است؛ البته به وسیلۀ دعوتی که به شیوۀ درست برایشان رسیده بود. از این‌رو بر این دسته از مردم احادیثی حمل می‌شود که آن‌ها محکوم به کفر هستند و پیامبر  ج از آن‌ها خبر داده‌اند که در زمان فترت درگذشته‌اند و داخل آتش دوزخ شده‌اند.

- دستۀ سوم: گروهی که دعوت به آن‌ها نرسیده است. آنان کسانی هستند که احادیث امتحان در مورد‌شان وارد شده است.

* و در مسألۀ امتحان دست کم هفت حدیث روایت شده که سه روایت آن درست؛ و بقیه در سندهای آن ضعف وجود دارد.

* اما از سه روایت صحیح یکی حدیثی است که از اَسْوَد بن سَریع  س روایت شده و دو حدیث دیگر از ابوهریره  س روایت شده که یکی از آن دو مرفوع و دیگری موقوف است که حکم رفع را دارد.

* اما حدیث اول: از مُعاذ بن هِشام دَسْتُوائی از پدرش از قتاده از اَحْنَف بن قَیْس از اسود بن سریع  س روایت شده که پیامبر  ج فرمود: «أَرْبَعَةٌ [يحتجون] يَوْمَ الْقِيَامَةِ: رَجُلٌ أَصَمُّ لَا يَسْمَعُ شَيْئًا، وَرَجُلٌ هَرَمٌ، وَرَجُلٌ أَحْمَقُ، وَرَجُلٌ مَاتَ فِي الفَتْرَةٍ؛ فَأَمَّا الْأَصَمُّ فَيَقُولُ: رَبِّ، لَقَدْ جَاءَ الْإِسْلَامُ وَمَا أَسْمَعُ شَيْئًا، وَأَمَّا الْهَرَمُ فَيَقُولُ: رَبِّ، لَقَدْ جَاءَ الْإِسْلَامُ وَمَا أَعْقِلُ، وَأَمَّا الْأَحْمَقُ فَيَقُولُ: رَبِّ، لَقَدْ جَاءَ الْإِسْلَامُ وَالصِّبْيَانُ يَحْذِفُونِي بِالْبَعْرِ، وَأَمَّا الَّذِي مَاتَ فِي الْفَتْرَةِ فَيَقُولُ: رَبِّ، مَا أَتَانِي لَكَ رَسُولٌ، فَيَأْخُذُ مَوَاثِيقَهُمْ لَيُطِيعُنَّهُ، فَيُرْسِلُ إِلَيْهِمْ رسولاً أَنْ ادْخُلُوا النَّارَ، قَالَ: «فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ دَخَلُوهَا كَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْدًا وَسَلامًا»[٢٧٧].

«چهار نفر روز قیامت احتجاج می‌کنند؛ ناشنوایی که نمی‌‌شنود، مرد کهن سال و مرد احمقی که عقل ندارد و مردی که در دوران فترت از دنیا رفته است».

- اما کسی که نمی‌شنود، می‌گوید: پروردگارا! یقینا اسلام آمد و من چیزی را نمی‌شنیدم.

- کهن‌سال می‌گوید: پروردگارا! اسلام آمد و من چیزی نمی‌دانستم.

- احمق نادان می‌گوید: پروردگارا! اسلام آمد و کودکان با پشکل مرا می‌زدند.

- اما کسی که در دوران فترت درگذشته است می‌گوید: پروردگارا از جانب تو پیامبری برایم نیامد.

پس عهد و پیمان آن‌ها را می‌گیرد که از او اطاعت کنند؛ و به سوی آنان پیغام می‌فرستد که داخل آتش شوند.

فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دست او است اگر داخل می‌شدند بر آن‌ها سردی و سلامتی می‌بود».

[این حدیث را امام احمد، اسحاق به راهویه، محمدبن نصر المروزی در رد بر ابن قتیبه، و بزار، ابن حبان، ابونعیم اصبهانی، طبرانی، ضیاء مقدسی، و ابن حزم در الإحکام، و بیهقی در کتاب الاعتقاد همه از طریق معاذ بن هشام تخریج کرده‌اند].

* اما حدیث دومی را امام احمد، محمد بن نصر المروزی در رد بر ابن قتیبه، و ابن حزم در کتاب الإحکام، و بیهقی در کتاب الاعتقاد از طریق مُعاذ بن هِشام دَسْتُوائی از پدرش از قتاده از حسن از ابورافع از ابوهریره  س مرفوعا روایت کرده‌اند جز اینکه (ابوهریره  س) در پایان آن گفته است: «فَمَنْ دَخَلَهَا كَانَتْ عَلَيْهِ بَرْدًا وَسَلامًا، وَمَنْ لَمْ يَدْخُلْهَا يُسْحَبُ إِلَيْهَا»[٢٧٨] «پس کسی که داخل آن شد بر او سرد و سلامت می‌باشد، و کسی که داخل آن نشد به سویش کشانده می‌شود». بیهقی  / گفته است: «و این اسناد درست است»، [و این حدیث را علامه آلبانی صحیح خوانده است].

* حدیث سومی را عبدالرزاق از معمر از عبدالله بن طاوس، از پدرش، و او از ابوهریره  س روایت کرده که گفت: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، جَمَعَ اللَّهُ أَهْلَ الْفَتْرَةِ، وَالْمَعْتُوهَ، وَالأَصَمَّ، وَالأَبْكَمَ، وَالشِّيُوخَ الَّذِينَ لَمْ يُدْرِكُوا الإِسْلامَ، ثُمَّ أرْسَلَ إليهم رَسُولا أَنْ ادْخُلُوا النَّارَ، قَالَ: فَيَقُولُونَ: كَيْفَ وَلَمْ يَأْتِنَا رَسُولٌ؟ قَالَ: وَايْمِ اللَّهِ، لَوْ دَخَلُوهَا لَكَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْدًا وَسَلامًا، ثُمَّ يُرْسِلُ إِلَيْهِمْ، فَيُطِيعُهُ مَنْ كَانَ يُرِيدُ أَنْ يُطِيعَهُ، قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ: اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥ [الإسراء: ١٥]».

«وقتی روز قیامت باشد الله متعال اهل فترت، دیوانه‌ها، کران، گنگ‌ها و کهن‌سالانی را که اسلام را درک نکرده‌اند جمع می‌کند سپس پیامبری را به سوی آن‌ها می‌فرستد که آن‌ها را دستور به داخل‌شدن در آتش را بدهد». ابوهریره  س گفت: آن‌ها می‌گویند: چگونه وارد آتش شویم درحالی که فرستاده‌ای برای ما نیامده است؟ در ادامه افزوده است: و به الله سوگند اگر داخل آن شوند بر آن‌ها سردی و سلامتی خواهد بود». سپس به سوی آن‌ها پیامبری فرستاده می‌شود پس او را اطاعت می‌کند کسی که بخواهد اطاعت کند. پدر طاووس گفته است: سپس ابوهریره  س گفت: «اگر خواستید این آیه را بخوانید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥ [الإسراء: ١٥]» [سند این روایت تا ابوهریره  س صحیح و بر وی موقوف است. و در مورد این امور به رأی، سخن گفته نمی‌شود. و از این طریق سند محمد بن نصر مَروَزی در رد بر ابن قتیبه روایت کرده است].

- ابن قیم  / می‌گوید: «آخرین تقدیر در مورد آن این است که این روایت بر صحابی موقوف است و به مانند این امور را صحابی با رأی و اجتهاد نمی‌گوید بلکه قطعا این روایت موقوف بوده و برگرفته از رأی نیست».

- این روایت با معنایش از طریق دیگری از ابوهریره  س مرفوعا صحیح است طوری که پیشتر بیان شد.

* و در معنای این روایت احادیثی دیگری از انس، ثوبان، ابوسعید خدری و معاذ بن جبل  ش روایت شده است، اما در همه اسانید و طرق آن ضعف وجود دارد.

* ابن قیم  / می‌گوید: «این احادیث یکدیگر را قوت می‌بخشند زیرا طرق ثبوت آن متعدد بوده و مخارج آن مختلف می‌باشد، از این‌رو بسیار بعید به نظر می‌رسد که بر پیامبر  ج جعل شده باشد و آن جناب این احادیث را نگفته باشد، درحالی که ائمه اسلام آن را روایت کرده و نوشته‌اند و مورد طعن قرار نداده‌اند».

* کسانی که مسألۀ امتحان را صحیح خوانده‌اند: این حزم در کتاب الإحکام، بیهقی در الاعتقاد، عبدالحق اشبیلی در کتاب الغایه، ابن تیمیه، ابن قیم، ابن کثیر، ابن حجر و آلبانی، و محمد بن نصر مروزی این روایت را در رد بر ابن قتیبه دلیل گرفته است.

* آنچه باید دانسته شود این است که، کسی که در حالتی بمیرد که دعوت به وی نرسیده هرچند از اهل فترت نباشد مانند کودکان مشرکین و دیوانه‌های آنها، و همچنین کسی که دعوت در حالتی برایش برسد که حجت به وسیلۀ آن بر وی برپا نمی‌شود مانند کهن‌سالی که عقلش را از دست داده، و کران و کسانی که در حکم آنان هستند، همه به این مسأله ملحق می‌شوند.

* پس هرکسی که دعوت برایش نمی‌رسد تا حجت رسالت بر او برپا گردد، در حکم اهل فترت داخل است، طوری که بیان آن گذشت، و الله أعلم.

[٢٧٦]- صحيح مسلم: ١٥٣.

[٢٧٧]- صحيح ابن حبان: ٧٣٥٧ و مسند احمد: ١٦٣٠١ و مسند إسحاق بن راهويه: ٤١ و المعجم الكبير طبراني: ٨٤١ و مسند بزار: ٩٥٩٧. حكم آلبانی: صحیح.

[٢٧٨]- مسند احمد: ١٦٣٠٢. حكم آلبانی: صحیح. نگا: سلسله احاديث صحيحه آلبانی: ١٤٣٤.