رکن ششم: ایمان به تقدیر
* ایمان به قَدَر یا تقدیر اصل بزرگی از اصول ایمان میباشد، و قَدَر همان تقدیر الله متعال برای هرچیز است، به این معنا که الله متعال به آن تقدیر دانا و آگاه بوده و آن را در لوح محفوظ نوشته و با مشیت و اراده او تعالی واقع میشود و اینکه تمام مخلوقات او تعالی دارای تقدیر و قَدَر میباشند.
طوری که میفرماید: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾[القمر: ٤٩]. «بیگمان ما هر چیزی را به اندازۀ مقرر آفریدهایم».
و میفرماید: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗا٢﴾[الفرقان: ٢]. «و همه چیز را آفرید، پس اندازۀ هرچیز را چنان که میباید؛ معین کرده است».
ومیفرماید: ﴿وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨﴾[الرعد: ٨]. «و هرچیز نزد او مقدار معینی دارد».
و میفرماید: ﴿قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا٣﴾[الطلاق: ٣]. «مسلّماً الله برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
ایمان به تقدیر چهار مرتبه را دربر میگیرد، و ایمان بنده به آن کامل نمیشود مگر با تحقق این مراتب چهارگانه:
مرتبه اول: ایمانداشتن به علم ازلی الله متعال که بر هرچیز احاطه دارد. چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ٧٥﴾[الأنفال: ٧٥]. «و همانا الله به همه چیز دانا است».
مرتبه دوم: ایمان به اینکه الله متعال همه چیز را در لوح محفوظ نوشته است، و نوشتن از دلایل علم الله تعالی است. طوری که میفرماید: ﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩﴾[الأنعام: ٥٩]. «و کلیدهای غیب نزد او است؛ و جز او کسی آنها را نمیداند، آنچه را در خشکی و دریا است میداند، و هیچ برگی (از درختی) نمیافتد؛ مگر اینکه آن را میداند، و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و نه هیچ تر و خشکی (وجود دارد) مگر اینکه در کتابی آشکار (لوح محفوظ) ثبت است».
و میفرماید: ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ٦١﴾[يونس: ٦١]. «و نمیباشی (تو ای انسان) در هیچ حالتی وتلاوت نمیکنی هیچ آیهای از قرآن را و هیچ کاری نمیکنید مگر اینکه ما بر شما گواه هستیم وقتی به آن کار آغاز میکنید. و به اندازۀ ذرهای در زمین و آسمان از پروردگارت پنهان نمیماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتابی روشن (لوح محفوظ) نوشته شده است».
و میفرماید: ﴿۞وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٦﴾[هود: ٦]. «و هیچ جنبندهای در زمین نیست؛ مگر اینکه روزیاش بر (عهدۀ) الله است، و (او) قرارگاه و مکان دفنش را میداند، همۀ اینها در کتابی روشن (ثبت) است».
و میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠﴾[الحج: ٧٠]. «آیا ندانستهای که الله آنچه را در آسمان و زمین است میداند؟! بیگمان (همۀ) اینها در کتابی (ثبت) است، مسلماً این بر الله آسان است».
ومی فرماید: ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ يَطِيرُ بِجَنَاحَيۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُكُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ يُحۡشَرُونَ٣٨﴾[الأنعام: ٣٨]. «هیچ جننبدهای در زمین نیست، و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، مگر اینکه امتهایی مانند شما هستند، ما در کتاب (لوح محفوظ) هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس به سوی پروردگارشان محشور میگردند».
* و در صحیح بخاری و دیگر منابع حدیثی از عمران بن حصین ب روایت است که مردمانی از اهل یمن به محضر پیامبر ج آمدند و گفتند: نزد شما آمدهایم تا از دین آگاه شویم و از اولین امر که چه بوده از شما بپرسیم؟ پیامبر ج فرمود: «كَانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ شَيْءٌ قَبْلَهُ، وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ، ثُمَّ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ، وَكَتَبَ فِي الذِّكْرِ كُلَّ شَيْءٍ»[١٥٥] «الله متعال بود و قبل از او چیزی نبود، و عرش او بر آب بود، سپس آسمانها و زمین را آفرید، و همه چیز را در لوح محفوظ نوشته است».
ذکر در حدیث به معنای لوح محفوظ است و مراد این فرمودۀ الله متعال نیز همان میباشد: ﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥﴾[الأنبياء: ١٠٥]. «و به راستی بعد از ذکر در زبور نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد».
مرتبۀ سوم: ایمانداشتن به مشیت و ارادۀ الله متعال، اینکه هیچ چیزی صورت نمیگیرد و اجرا نمیشود مگر چیزی را که الله متعال بخواهد، پس هرچه الله متعال خواست همان میشود، و آنچه نخواهد نمیشود، از اینرو میفرماید: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ﴾[الإنسان: ٣٠]. «و شما چیزی را نمیخواهید مگر این که الله بخواهد».
و میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ﴾[الأنعام: ٣٥]. «و اگر الله بخواهد آنها را بر هدایت گرد میآورد». و میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُۖ﴾[الأنعام: ١١٢]. «و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند»، و میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ﴾[يونس: ١٠٠]. «و هیچکس جز به فرمان الله نمیتواند؛ ایمان بیاورد». و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩١٨﴾[الحج: ١٨]. «بیگمان الله هرچه بخواهد، میکند» و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ١٤﴾[الحج: ١٤]. «مسلماً الله آنچه را میخواهد، انجام میدهد». و میفرماید: ﴿يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُۚ﴾[النور: ٤٥]. «الله هرچه را بخواهد میآفریند».
و دلایل مشیت در قرآن کریم و سنت نبوی بسیار زیاد است.
- مشیت، ارادۀ کونی میباشد و هرگاه اراده در قرآن و سنت به طور مطلق ذکر شود مراد از آن ارادۀ کونی است که مرادف به مشیت میباشد، و گاهی به طور مطلق ذکر میشود ولی مراد از آن ارادۀ شرعی میباشد که عبارت از امر و نهی است.
* ارادۀ کونی حتما نافذشدنی است زیرا آنچه الله متعال بخواهد میشود و آنچه نخواهد نمیشود.
و اما ارادۀ شرعی که همانا امر و نهی میباشد شاید بندگان آن را انجام بدهند و شاید هم انجام ندهند و آن معیار ابتلا و امتحان میباشد.
* و اگر الله میخواست تمام بندگانش را مؤمن و فرمانبردار بگرداند این کار را میتوانست، و اگر میخواست تمام آنان را نافرمانان بگرداند نیز این کار را میتوانست، اما او تعالی بندگانش را با امر و نهی مورد امتحان قرار داد و برای آنان قدرت و اختیار داد، پس کسی که به اختیار و توان خود فرمان الله برد مورد اجر و ثواب الله متعال قرار میگیرد و کسی که به قدرت و اختیار خود نافرمانی الله متعال را کرد سزاوار عذاب میگردد.
مرتبۀ چهارم: ایمان به اینکه الله متعال خالق و آفریدگار همه چیز است، طوری که الله متعال میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ﴾ [الزمر: ٦٢] «الله آفریدگار همه چیز است». و میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ٩٦﴾ [الصافات: ٩٦] «در حالیکه الله شما را و آنچه را که انجام میدهید (و میسازید) آفریده است؟!» پس معنای قَدَر یا تقدیر، این مراتب چهارگانه فوق را دربر میگیرد.
الله متعال خالق و آفریدگار همه چیز است، و غیر او تعالی مخلوق هستند، و نامهای الله متعال و صفات و افعال او تعالی مخلوق نیستند، و هر چیزی غیر الله متعال مخلوق بوده برای او تعالی خلق و امر تعلق میگیرد. طوری که میفرماید: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ﴾[الأعراف: ٥٤]. «آگاه باشید که آفرینش و فرمانروایی از آنِ او است». از اینرو قرآن غیر مخلوق است؛ زیرا کلام الله است، و کلام الله غیر مخلوق میباشد.
* تقدیر هیچگاه با شرع در تعارض نیست، و بنده در حقیقت مکلف بوده دارای قدرت و اراده میباشد و با اختیار خود اطاعت و نافرمانی میکند. بنده دارای قدرتی است که وی را قادر به انجام هر آنچه میتواند میگرداند و بنده به چیزی مکلف شده که در توان و قدرت او است طوری که الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾ [التغابن: ١٦] «پس تا (جایی که) میتوانید از الله بترسید».
آنچه بسیاری از اشکالات و سردرگمیهایی که گمراهان از جمله مشرکان و بدعتیها در آن واقع شدهاند را دور میسازد این است که بنده معانی اسمای حُسنای الله متعال را بداند، و آثار و نتایج آن در خلق و امر را درک کرده و بفهمد؛ چون فهم اسمای حسنای الله متعال در بسیاری از موارد بنده را از گمراهی که گمراهان در آن فرو رفتهاند مصون و محفوظ نگه میدارد.
* پس کسی که ایمان آورد که الله متعال معبود، ودود (بسیار مهربان)، حمید (ستایششده) و عادل است و به اندازه ذرهای بر کسی ظلم نمیکند، و اگر نیکیای باشد آن را چند برابر میسازد و از نزد خود اجر عظیم نصیب میکند؛ پس برای او گمراهیِ گروه جبریه آشکار میشود که گمان میبرند که نافرمانان در نافرمانی و عصیانشان مجبور هستند.
* و کسی که ایمان آورد که الله متعال علیم (بسیار دانا)، قدیر (توانا) و ملک الحق (پادشاه برحق) است و او تعالی آفریدگار تمام چیزها است و او تعالی آنچه را بخواهد انجام میدهد و او تعالی حکیم (با حکمت) بصیر (بینا) است، با رحمت و فضلش بنده را مورد هدایت و پاداش قرار میدهد، و با حکمت و عدلش وی را گمراه میسازد، و کسی را که مستحق عذاب است مجازات میکند؛ برای او گمراهی گروه قدریه در این مسئله آشکار میگردد.
الله متعال برای قضا و قدرِ خیر، اسبابی قرار داده که هرگاه کسی آن را انجام داد به خاطر آن با قضای خیر به او پاداش میدهد، و برای قضای شر نیز اسبابی قرار داده است که هرگاه کسی آن را انجام داد در معرض قضای شر قرار میگیرد. پناه بر الله؛ طوری که برای توفیقدادن و یارینکردن اسبابی قرار داده و آن را در قرآن کریم و پیامبر ج آن را در سنت خود بیان نمودهاند همانند راهی است که شب آن مانند روز آن واضح و آشکار است، و کسی جز هلاکشدۀ گمراه از آن راه منحرف نمیشود.
* پس کسی که به قرآن و سنت تمسک جوید و به الله متعال پناه برد و به او تعالی متوسل شود به راه راست هدایت میشود، و کسی که اعراض نموده از روی خصومت و اعتراض در تقدیر و سرنوشتش تعمق ورزد و کنجکاوی کند در لبهای از هلاکت قرار میگیرد، و با این کنجکاوی جز سرگشتگی و گمراهی را در خویشتن نمیافزاید.
* پس یقین و آرامش و علم نافع و بصیرت و دانایی جز با تسلیمشدن و ایمانداشتن به او تعالی و داشتن گمان نیک به ذات او تعالی و رضایت به اینکه او تعالی رب همه چیز است و اینکه محمد ج فرستاده او است و اینکه اسلام دین حق است به ارمغان نمیآید.
* پس کسی که چنین بود طعم و لذت ایمان را میچشد و در این مسئله و در باب تقدیر و ... به راه راست هدایت میشود.
و بدان که مخالفان در باب ایمان به تقدیر چند دسته هستند:
- دسته اول: منکران تقدیر به طور کلی؛ در این دسته گروههایی از مشرکان که در زمان پیامبر ج بودند قرار دارند، همچنین غالیان گروه قَدَریه، که علم پروردگار به افعال بندگانش را قبل از انجام آن منکر شدند، و آنها پیروان مَعْبَد جُهَنی هستند، البته این گروه کافر هستند و در اواخر عهد صحابه ش ظهور کردند، و وقتی برای عبدالله بن عمر ب از آنها یاد کردند؛ سبب شد که حدیث طویل جبرییل را بازگو نماید.
- در صحیح مسلم و ... از یحیی بن یَعْمَر روایت است که گفت: مَعْبَد جُهَنی اولین کسی بود که در شهر بصره راجع به تقدیر حرف زد؛ پس من و حُمَیْد بن عبدالرحمن به ادای حج یا عمره رفتیم؛ گفتیم: کاش با یکی از یاران پیامبر ج ملاقات کنیم و از او در مورد آنچه اینها از تقدیر میگویند بپرسیم؛ بالاخره توفیق دیدار عبدالله بنعمر ب را یافتیم که در حال ورود به مسجد بود، بلافاصله من و دوستم خود را در کنارش رساندیم یکی در پهلوی راست و دیگری در پهلوی چپ او؛ به گمانم، دوستم آغاز سخنگفتن را به من موکول کرد؛ پس گفتم: ای ابا عبدالرحمن در میان ما مردمی ظهور کردهاند که قرآن را تلاوت میکنند و در علم بیبضاعت هستند -و بعضی از حالاتشان را ذکر کرد- و آنان گمان میبرند که اصلا تقدیری نبوده و تقدیر چیزی جدید است؛ فرمود: اگر آنها را دیدید به آنها خبر بدهید که من از آنها بیزارم و آنها از من بیزار هستند، و سوگند به ذاتی که عبدالله بن عمر به او سوگند یاد میکند اگر نزد یکی از آنها مانند کوه احد طلا باشد و آن را (در راه الله) انفاق کند الله تعالی از وی نمیپذیرد تا به تقدیر ایمان نیاورد.
- سپس فرمود: پدرم عمر بن خطاب س برایم گفت: «در حالی که ما خدمت پیامبر ج نشسته بودیم ناگهان مردی برما ظاهر شد که لباسهایش به شدت سفید و موهایش شدیداً سیاه بود، هیچ نشانهای از آثار سفر بر او دیده نمیشد و کسی از ما هم او را نمیشناخت جلو پیامبر ج همانگونه که پیامبر نشسته بود دو زانو نشست و زانوهایش را به زانوهای پیامبر ج چسباند و دستهایش را بر رانهای خودش گذاشت و گفت: «يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِي عَنِ الإسْلامِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: الإسْلامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَتُقِيمَ الصَّلاةَ وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلاً قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَعَجِبْنَا لَهُ يَسْأَلُهُ وَيُصَدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الإيمَانِ، قَالَ: أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الإحْسَانِ، قَالَ: أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ السَّاعَةِ، قَالَ: مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَمَارَتِهَا، قَالَ: أَنْ تَلِدَ الأمَةُ رَبَّتَهَا وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ يَتَطَاوَلُونَ فِي الْبُنْيَانِ، قَالَ: ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لِي: يَا عُمَرُ أَتَدْرِي مَنِ السَّائِلُ؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعَلِّمُكُمْ دِينَكُمْ»[١٥٦].«ای محمد از اسلام مرا خبر ده؟ فرمود: اسلام آن است که گواهی دهی که هیچ معبود برحقی جز الله یگانه وجود ندارد و اینکه محمد فرستاده الله است، و نماز را برپا داری و زکات بپردازی و ماه رمضان را روزه بگیری و اگر توانایی داشتی حج بیتالله کنی. گفت: راست گفتی، تعجب کردیم که چگونه هم از ایشان میپرسد و هم تصدیق میکند، گفت: پس مرا از ایمان خبر ده؟ فرمود: اینکه به الله و فرشتگان و کتابها و رسولانش و به روز قیامت و به تقدیر اعم از خیر و شر آن ایمان و باور داشته باشی، گفت: پس مرا از احسان خبرده؟ فرمود: اینکه الله را طوری عبادت كنی که گویا او را میبینی چون اگر تو او را نمیبینی او قطعا تو را میبیند، گفت: پس از قیامت مرا خبر ده؟ فرمود: در این باره سؤال شونده از سؤال کننده بیشتر نمیداند، گفت: پس از نشانههای آن مرا خبر ده؟ فرمود: اینکه کنیز ارباب خودش را بزاید، و اینکه ببینی چوپانهای تنگدست با پای لخت و عریان در ساختمانها بر یکدیگر فخر میورزند، راوی میگوید: آنگاه راهش را گرفت و رفت، ما اندکی درنگ کردیم آنگاه رسول الله ج فرمود: ای عمر، آیا میدانید سؤالکننده چه کسی بود؟ گفتم: الله و رسولش داناتر هستند. فرمود: این جبرییل بود آمد تا امر دینتان را به شما بیاموزاند».
- از برخی علمای سلف نقل شده است که گفتهاند: با قَدَریه (منکران تقدیر) به وسیله علم مناظره کنید، زیرا اگر به تقدیر اقرار کنند شکست خوردهاند و اگر از آن منکر شوند کافر میشوند.
- دسته دوم: مجادلهکنندگان و معترضان؛ امام اینها ابلیس لَعَنَهُ اللّه میباشد، و در مجادله و دشمنی با الله متعال در مورد تقدیر، گروههایی از مشرکان و زندیقها و برخی از اهل بدعت مشغول شدهاند.
و شاید هم در اینگونه موارد مسلمانان نافرمان نیز گرفتار شوند که در این مجادله و منازعه خطر بزرگی متوجهشان خواهد بود؛ از اینرو بر مسلمان واجب است که به تقدیر، ایمان داشته و به الله متعال تسلیم گردد.
- و ابن قیم / چه زیبا میگوید: بیشتر مردم؛ بلکه تمامشان، جز کسی که الله متعال او را نجات داده، در مورد الله تعالی به ناحق گمان بد دارند، اغلب بنی آدم معتقد هستند که حقشان کامل برایشان نرسیده، و کم نصیب هستند و اینکه او سزاوار بیشتر از آنچه الله متعال به او داده میباشد، و زبان حالش میگوید: پروردگارم بر من ظلم کرد، مانع آنچه مستحق آن بودم شد، و نفس او بر این امر بر او شهادت میدهد، و او با زبانش آن را منکر میشود و جرأت صراحت آن را نمیکند، و کسی که در نفس خود جستجو کند و در شناخت نیت و اسرار و آنچه در نفس پنهان میکند وارد شود، اینها را در نفس خود درمییابد که چگونه در درون وی مخفی است مانند مخفی بودن آتش در چخماق، هرگاه بخواهی قوت آتش چخماق را بدانی، آن را به هم بزن و روشن کن، آنگاه جرقۀ آن تو را از آنچه در چخماق است خبر میدهد. و اگر بخواهی کسی را مورد بازرسی و معاینه قرار دهی، خواهی دید که تقدیر را سرزنش و ملامت میکند، و برخلاف آنچه بر او گذشته ابراز نظر میکند، و میگوید: اگر چنین و چنان میبود، و آرزو میکند که سختیها از او کاسته و نعمتها بر وی افزوده شود! پس نفس خود را جستجو کن که آیا تو از آن سالم هستی یا نه؟
فَإنْ تَنْجُ مِنْهَا تَنْجُ مِنْ ذِى عَظِيمَةٍ
وَإلَّا فَإنِّى لَا إِخَالُكَ نَاجِيَاً
و در ادامه افزود: پس شخص عاقلی که خیرخواه خویشتن است باید به این موضوع اعتنا ورزد، و همیشه باید از گمانهای بدی که نسبت به پروردگار داشته به الله متعال توبه کند و از او تعالی مغفرت و آمرزش بخواهد، و گمان بد را باید به نفس خود ببرد که پناهگاه و منبع تمام زشتیها، و بر جهل و ظلم استوار است، پس این نفس سزاوارتر است که مورد گمان بد قرار گیرد از اینکه داورترین داوران و دادگرترین دادگران و مهربانترین مهربانان و غنی و ستوده مورد گمان بد قرار گیرد، ذاتی که از بینیازی کامل برخوردار است و سزاوار همه حمد و ثنا و ستایش و صفت نیک است، و دارای حکمت کامل و از هرگونه زشتی در ذات و صفات و افعال و نامهایش پاک و منزه است، ذات و صفات و افعال او از کمال مطلق برخوردار است، بلکه همۀ آن حکمت، مصلحت، رحمت و عدل است و تمام نامهای او تعالی منزه و پاک است.
دسته سوم: کسانی که در باب مشیت الهی گمراه شدند آنها دو گروه از فرقههای گمراه را تشکیل میدهند:
گروه اول: قَدَریه (منکران تقدیر) و مشهورترین آنها گروه معتزله و متأخرین شیعه هستند.
گروه دوم: جَبْریه و مشهورترین آنها گروه اشاعره و ماتریدیه هستند.
* آنچه در باب تقدیر از آن نهی صورت گرفته، فرورفتن در علت و انگیزهجویی افعال الله أ بدون علم است؛ پس کسی که در این باب عظیم بدون علم حرف زد با خطر گمراهی مواجه میشود، و این منشا و اساس گمراهی گروههایی است که در این اصل بزرگ به بیراهه رفتند، طوری که شیخ الاسلام ابن تیمیه / در قصیدۀ تائیه خود گفته است:
وَأَصْلُ ضَلَالِ الْـخَلْقِ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ
هُوَ الْـخَوْضُ فِي فِعْلِ الْإِلَهِ بِعِلَّةِ
فَإِنَّهُمُو لَمْ يَفْهَمُوا حِكْمَةً لَهُ
فَصَارُوا عَلَى نَوْعٍ مِنْ الْـجَاهِلِيَّةِ
ترجمه: اصل گمراهی مردم از هر فرقه غوطهورشدن در افعال پروردگار به منظور علتیابی آن است. چون آنها حکمت پروردگار را نفهمیدند پس در نوعی از جاهلیت گرفتار شدند.
این بود بیان مطلب، و الله تعالی والاتر و داناتر و داورتر است وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
[١٥٥]- صحيح بخاری: ٣١٩١ و ٧٤١٨.
[١٥٦]- صحيح مسلم: ٨.