فرق میان رسول و نبی:
* تفاوت میان رسول و نبی از مسایلی است که اقوال و نظریات مختلف اهل علم در مورد آن به کثرت مشاهده میشود، از اینرو در تعریف آن ابهام و التباس صورت گرفته است، اما مواضع مورد اتفاق نیز در نظریاتشان وجود دارد.
* خلاصۀ آن این است که فرق میان رسول و نبی با بیان دو امر ذیل واضح میگردد:
* امر اول: اینکه نبوت، مرتبه و منزلت است اما رسالت مرتبه و منزلتی برتر از آن است، پس هر رسول نبی است و هر نبی رسول نیست، و این نظر جمهور علما میباشد و هیچ امامی را که در علم و امامت در دین معروف باشد نمیشناسم که با این قول مخالفت نماید.
- البته از برخی معتزلیها نقل شده است که هیچ فرقی میان رسول و نبی وجود ندارد، و برخی از اهل سنت نیز که این امر بر آنان پوشیده مانده و مشتبه شده قایل به این قول هستند، اینها مدعی شدهاند که فرقی میان رسول و نبی وجود ندارد پس هر رسول نبی و هر نبی رسول است، و این ادعایی باطل میباشد؛ زیرا فرق میان رسول و نبی به دلیل فرمودۀ الله متعال حتمی بوده و تحققیافته است طوری که او تعالی میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ...﴾ [الحج: ٥٢] «و (ما) هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم؛ مگر اینکه چون (آیات ما را) تلاوت میکرد، شیطان در تلاوت او (چیزی) القاء میکرد». و میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ﴾ [الأعراف: ١٥٧] «آنان که از (این) رسول؛ پیامبر اُمی (درسناخوانده) پیروی میکنند». و میفرماید: ﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ [الأعراف: ١٥٨] «پس به الله و فرستادهاش آن پیامبر أمّی (درسناخوانده) ایمان بیاورید». و فرمودۀ او تعالی در مورد برخی از پیامبرانش: ﴿وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا٥١﴾ [مريم: ٥١] «و فرستادهای پیامبر بود».
- از براء ابن عازب س روایت است که نبی اکرم ج فرمود: «إِذَا أَتَيْتَ مَضْجَعَكَ فَتَوَضَّأْ وُضُوءَكَ لِلصَّلَاةِ، ثُمَّ اضْطَجِعْ عَلَى شِقِّكَ الْأَيْمَنِ، ثُمَّ قُلْ:» «هرگاه به بستر خواب میرفتی، همانند وضویت برای نماز وضو بگیر سپس بر پهلوی راست قرار گرفته و این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِی إِلَیك، وَفَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیك، وَأَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیك، رَغْبَةً وَرَهْبَةً إِلَیك لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجَا مِنْك إِلا إِلَیك، اللَّهُمَّ آمَنْتُ بِكتَابِك الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَبِنَبِیك الَّذِی أَرْسَلْتَ» «پروردگارا! با خوف و رجاء، چهرهام را به سوی تو برمیگردانم و تمام امورم را به تو میسپارم و تو را پشت و پناه خود میدانم. و یقین دارم که هنگام خشم و غضبت، پناهی جز تو ندارم. پروردگارا! به کتابی که نازل فرمودی و پیامبری که مبعوث نمودی، ایمان آوردم»؛ «فَإِنْ مُتَّ مِنْ لَيْلَتِكَ فَأَنْتَ عَلَى الْفِطْرَةِ، وَاجْعَلْهُنَّ آخِرَ مَا تَتَكَلَّمُ بِهِ»، «اگر در همان شب بمیری، بر فطرت (با ایمان) از دنیا رفتهای. این جملات را آخرین کلام خود قرار بده».
راوی (براء ابن عازب س) میگوید: این دعا را نزد رسول اکرم ج خواندم. وقتی گفتم: آمَنْتُ بِرَسُوْلِكَ، پیامبر ج فرمود: «نخیر، بگو: آمَنْتُ بِـنَـبِيِّكَ»[٢١٢]. یعنی بجای لفظ رسول، کلمه نبی را بکار ببر.
- و به دلیل حدیث طویل شفاعت که از ابوهریره س در صحیحین روایت شده که در آن آمده است: مردم نزد نوح ÷ آمده میگویند: «تو نوح نخستین رسولان به اهل زمین هستی»[٢١٣] به وضوح از نص حدیث دانسته میشود که آدم ÷ نبی مُکلَّم است که با او سخن گفته شده است.
* امر دوم: میان فرستادن مطلق و مرتبۀ رسالت فرق است؛ زیرا فرستادن مطلق برای تمامی انبیا صورت گرفته است طوری که این قول الله متعال بر آن دلالت میکند: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٢﴾ [الحج: ٥٢] «و (ما) هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم؛ مگر اینکه چون (آیات ما را) تلاوت میکرد، شیطان در تلاوت او (چیزی) القاء میکرد، آنگاه الله آنچه شیطان القاء میکند؛ از میان میبرد، سپس الله آیاتش را استوار (و محکم) میدارد، و الله دانای حکیم است». پس رسول فرستاده شده است، و نبی نیز فرستاده شده، لکن رسالت رسول برتر و خاصتر از رسالت نبی است، و جایگاه رسالت برتر و خاصتر از منزلت و جایگاه نبوت است از اینرو لفظ رسول در آیۀ کریمه نسبت به لفظ نبی مقدم آمده است.
* و برای ثبوت اینکه انبیا برخی از اعمال رسولان را انجام میدهند روایتی در صحیح مسلم است که از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت شده که پیامبر ج فرمود: «إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ نَبِيٌّ قَبْلِي إِلَّا كَانَ حَقًّا عَلَيْهِ أَنْ يَدُلَّ أُمَّتَهُ عَلَى خَيْرِ مَا يَعْلَمُهُ لَهُمْ، وَيُنْذِرَهُمْ شَرَّ مَا يَعْلَمُهُ لَهُمْ»[٢١٤]، «یقینا هیچ نبی قبل از من نبوده جز اینکه بر او حق و واجب بود که امت خویش را به بهترین چیزی که برای آنها میداند ارشاد فرماید و از بدترین چیزی که در مورد آنها میداند هشدار دهد).
* پس این حق و فریضهای بر تمامی پیامبران بوده که هیچکدام از آن مستثنی نیستند.
* در صحیحین و ... از ابوهریره س در حدیث شفاعت روایت شده که مردم نزد نوح ÷ آمده برایش میگفتند: «ای نوح تو نخستین رسولان به سوی اهل زمین هستی»[٢١٥]. پس از این دانسته میشود که نوح ÷ اولین رسولان بوده، همچنین نبوت آدم ÷ ثابت است بلکه او نبی است که با وی سخن گفته شده است طوری که در حدیث ابوذر و ابوامامه در مسند و مستدرک و ... آمده است، و سخنگفتن الله متعال با آدم ÷ با نص قرآن ثابت است، و باید برای او و کسانی که با او هستند شریعتی باشد که براساس آن الله متعال را عبادت کنند طوری که الله متعال میفرماید: ﴿لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ﴾[المائدة: ٤٨]. «ما برای هرکدام از شما، آیین و روش روشنی قرار دادیم». و میفرماید: ﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِيعٗاۖ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٣٨﴾ [البقرة: ٣٨] «گفتیم: همگی از آن فرود آیید! پس هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد». و پیروی از این هدایت همانا پیروی از اوامر الهی و اجتناب از نواهی او تعالی بوده و همین معنای شریعت میباشد.
* و این ایجاب میکند که او (آدم ÷) به تبلیغ راه و روش تعیین شده به همسر و نسل و دودمان خود امر شد، با وجود آن وی نبی مکلّم است ولی رسول نیست البته به دلیل حدیث ابوهریره.
* و مانند این مسأله، مسألۀ ایمان و اسلام است؛ طوری که هر مؤمن مسلمان است و هر مسلمان مؤمن نیست، و باید در مسلمانی بنده قدری از ایمان وجود داشته باشد تا به وسیلۀ آن اسلام وی صحیح شود، زیرا اگر ایمان به طور کلی از بنده منتفی شود اسلام نیز از وی به طور کامل منتفی میشود.
* مقصود این است که رسالت دارای مرتبه و جایگاهی برتر و والاتر نسبت به نبوت است، چنانکه رسولان نیز دارای درجاتی هستند و بر یکدیگر فضلیت دارند طوری که الله متعال میفرماید: ﴿۞تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ﴾ [البقرة: ٢٥٣] «این پیامبران (که نام برخی از آنان گذشت) بعضی از آنها را بر بعضی ایشان برتری دادیم، از آنان کسی بود که الله با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد». و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ [الإسراء: ٥٥] «و به راستی (ما) بعضی پیامبران را بر بعضی (دیگر) برتری دادیم».
* و برترین پیامبران پنج پیامبر اولوالعزم هستند که نامهایشان در این آیۀ کریمه ذکر شده است: ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِۚ ٱللَّهُ يَجۡتَبِيٓ إِلَيۡهِ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ١٣﴾ [الشورى: ١٣] «دینی را برای شما تشریع کرد، از همانگونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کردهایم، و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردهایم، که دین را برپا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید، بر مشرکان گران است، آنچه شما آنها را به آن دعوت میکنید. الله هرکس را بخواهد برمیگزیند، و هرکس به سوی او بازگردد، هدایت میکند».
و این فرمودۀ او تعالی: ﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۖ وَأَخَذۡنَا مِنۡهُم مِّيثَٰقًا غَلِيظٗا٧﴾ [الأحزاب: ٧] «و (ای پیامبر گرامی! به یاد آور) هنگامی را که از پیامبران پیمانشان را گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و از همۀ آنان پیمان محکمی گرفتیم».
- برترین پنج اولوالعزم دو دوست و خلیل پروردگار؛ محمد و ابراهیم علیهماالسلام هستند.
- و برترین این دو دوست؛ پیامبر گرامی ما محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله وصحبه وسلم میباشد.
توضیح
* برخی از علما گفتهاند: رسول کسی است که الله متعال شریعتی را بر وی وحی نموده و امر به تبلیغ آن را داده است، و نبی کسی هست که به او وحی شده اما به تبلیغ امر نشده است.
* این قولی است که نزد اهل علم شهرت پیدا کرده است اما در اساس و تعبیر آن به این گونه تعبیر ابهام وجود دارد که باید برای طالب علم توضیح داده شود.
* اولین کسی که این قول با این تعبیر به وی نسبت داده شده -تا جایی که آگاهی دارم- ابوسلیمان خطابی / متوفای ٣٨٨ هجری است، و نص سخن او در کتابش به نام «إعلام الحدیث فی شرح صحیح البخاری» چنین است: «و فرق میان نبی و رسول این است که نبی همان مُنَبَّأ است بر وزن -فعیل به معنای مُفَعَّل- یعنی به او خبر داده شده. و رسول مأمور به تبلیغ چیزی میباشد که به او خبر داده شده است؛ پس هر رسول نبی هست و هر نبی رسول نیست».
* و این قول را ابن اثیر در جامع الاصول اختصار نموده و میگوید: «خطابی گفت: فرق میان نبی و رسول این است که رسول مأمور به تبلیغ چیزی است که از آن خبر داده شده است و نبی کسی است که خبر به او داده شده و به تبلیغ آن امر نشده، پس هر رسول نبی هست و هر نبی رسول نیست».
* پس جملۀ «به تبلیغ آن امر نشده» را جهت توضیح آنچه برداشت نموده اضافه نموده است، و این تعریف به خاطر شهرت کتاب او و به خاطر نسبتدادن این قول به ابوسلیمان خطابی که از شرحدهندگان بزرگ حدیث است، نزد متأخرین مشهور شده است.
* مانند این جملۀ اضافی را امام بیهقی / متوفای ٤٥٨ هجری نیز گفته است: «نبوت اسم مشتق از نبأ است که به معنای خبر است، اما مراد آن در اینجا خبر ویژه و خاص میباشد، و آن چیزی است که الله متعال یکی از بندگانش را با آن اکرام میکند و با القاکردن آن بر وی او را از سایر بندگانش متمایز میسازد، و او را بر شریعتش از جمله امر و نهی، وعظ وإرشاد، وعد و وعید واقف میگرداند، بر این اساس نبوت، آگاهی و دانستن خبرهای موصوف است. پس نبی ج کسی است که از خبرها آگاهی داده شده است؛ و اگر علاوه بر آگاهی، به تبلیغ مردم و دعوت آنها به سوی آن امر شد پس در این صورت هم نبی و هم رسول خواهد بود، و اگر بر او القا شد که تنها خودش به آن عمل کند و به تبلیغ آن امر نشد پس وی نبی است نه رسول. بنابر این هر رسول نبی هست و هر نبی رسول نیست».
* و این قول در اصل از مجاهد بن جَبْر / منقول است طوری که ابن مُنْذِر و ابن ابیحاتم آن را روایت کردهاند و سیوطی / آن را در الدر المنثور ذکر نموده و در تفسیر چاپ شده به نام تفسیر مجاهد موجود است، و آن روایتی است که عبدالرحمن بن حسن هَمَذانی از جاده از ابراهیم بن دیزیل حافظ روایت کردهاند که به آنها آدم بن ابیایاس و به او وَرْقاء از ابن ابینجیح از مجاهد خبر دادهاند که (مجاهد) در مورد این فرمودۀ الله متعال ﴿رَسُولٗا نَّبِيّٗا٥٤﴾[مريم: ٥٤]. گفت: «نبی کسی هست که با او سخن گفته میشود و بر وی وحی نازل میشود ولی به سوی مردم فرستاده نمیشود، و رسول کسی هست که به سوی مردم برای تبلیغ فرستاده میشود».
* فَرّاء / گفته است: «رسول نبی فرستاده شده است، اما نبی کسی است که با او سخن گفته شده و به سوی مردم فرستاده نشده است».
* ابن جریر / در آیه حج گفته است: «تفسیر سخن الله تعالی این است که: ای محمد هیچ رسولی به سوی امتی از امتها و نه نبیای که با وی سخن گفته شده که رسول نیست پیش از تو فرستاده نشده است».
* پس این اصل این قول است، اما قول کسی که گفته است: (به تبلیغ آن امر نشده) منشأ و اساس اشکال بوده است، با وجود آن هم جمهور علما آن را پذیرفتهاند چون دو اصل گذشته ثابت و تأیید شدهاند.
* و برخی از علما این تعبیر را مردود شمردهاند زیرا از این قولِ (به تبلیغ آن امر نشدهاند)، نفی مطلق را فهمیدهاند.
* و بعضی از علما لازمههای باطلی دیگر را بر آن اضافه کردهاند که اصلا مراد اصحاب این قول نبوده است.
* و این از مطالبی است که باید طالب علم متوجه آن باشد و آن را بفهمد، زیرا مانند آن در مسایل علمی دیگر نیز وجود دارد، مثل اقوال اهل علم در توضیح بعضی مسایل، یا تعبیرشان با عبارات جامع، به هدف رسیدن به معنای مطلوب در مسایلی که احتمال اجتهاد در آن است، از اینرو گاهی تعبیر و بیانشان به طور عام بوده مقصد و مراد خاص را نمیرساند، چون گفتار علما مانند وحی نیست.
* بنابر این کسی که در اینگونه مسایل تحقیق میکند باید در اصول اقوال و منشأ و اساس آن، و عبارات علما در آن مسایل بررسی و توجه نماید، تا هر قولی در جای مناسبش قرار داده شود، زیرا غالبا علمای کرام مضامین مشخص را نظر به اجتهاد خودشان، با عباراتی که مراد و هدف آن را بیان میکند شرح میدهند، و در الفاظ آنان چیزی وارد میشود که فهم و مراد خودشان را بیان میکند، ولی شاید برخی خلاف مراد آنها را بفهمند.
* پس نباید طالب علم به سبب اشتباهی در تعبیر و بیان علما -اگر اشتباهی وجود داشت- تمام آن را رد کند؛ طالب علم میتواند فرق و تفاوت را در سخنان مجاهد، فراء، طبری، خطابی و سخنان ابن اثیر و امام بیهقی و کسانی که پیروی از آنها را در این اقوال کردهاند ببیند.
* بلکه میتواند فرق میان سخن امام بیهقی و آنچه نزد اهل علم شهرت یافته را ببیند که رسول کسی است که شریعتی بر وی وحی شده و به تبلیغ آن امر شده است، و نبی کسی است که شریعتی بر وی وحی شده و به تبلیغ آن امر نشده است.
- قول امام بیهقی /: «تا در امور خاص خود از آن کار گیرد» بر وجود جزئی تبلیغکردن که نبی به آن امر میشود دلالت دارد، پس به اینترتیب میدانید که مراد آنها همان مراد پیشینیان است لکن هدف آنها از تفسیر لفظ (ارسال) آن است که لفظ بیان شود و تکرار صورت نگیرد، زیرا تبلیغ همان مقتضای ارسال را دارد، طوری که الله متعال میفرماید: ﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ﴾ [المائدة: ٩٩] «پس آیا بر پیامبران جز ابلاغ آشکار (مسئولیت دیگری) هست؟» پس لفظ را طبق مقتضای آن تفسیر کردهاند.
الله متعال میفرماید: ﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥۖ سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا٣٨ ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا٣٩﴾ [الأحزاب: ٣٨-٣٩] «بر پیامبر در آنچه الله برای او حلال (و مقرر) کرده است؛ هیچ حرجی نیست، این سنت الله است در (بارۀ) کسانی که پیش از این بودهاند، و فرمان الله حساب شده و دقیق است * (همان) کسانی که پیامهای الله را میرسانند و از او میترسند و از هیچکس جز او نمیترسند، و الله برای حسابگری (اعمالشان) کافی است».
- و میفرماید: ﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ﴾[الأحزاب: ٣٨]. در اینجا آن را به وصف نبوت ذکر کرده است، سپس میفرماید: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ﴾[الأحزاب: ٣٨]. اینها بدون هیچ اختلافی، انبیا هستند، سپس آنها را توصیف نموده میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ﴾[الأحزاب: ٣٩]. و تبلیغ از فریضههای نبوت است.
پس قول این علما: (امر به تبلیغ آن نمود) همان معنای قول کسانی که پیشتر گفتند (فرستاد) میباشد زیرا امر به تبلیغ همان مقتضای ارسال است.
* پس مراد آنان از این قول (به تبلیغ آن امر نشدند) نفی مطلق ارسال و تبلیغ نیست، بلکه تنها مراد، نفی مقتضای آنچه منزلت رسالت نسبت به مرتبه نبوت دارد میباشد؛ زیرا مرتبه و منزلت رسالت ایجاب میکند که رسول با رسالت متمایز گردد که در آن نبی، با او شریک نمیباشد، و این همان جزئی نفی شده از نبی در قول علما است، و مراد آنها نفی ارسال به طور کامل از نبی نیست.
[٢١٢]- صحيح بخاری: ٢٤٧ و ٦٣١١ و صحيح مسلم: ٢٧١٠.
[٢١٣]- صحيح بخاری: ٣٣٤٠ و ٤٧١٢ و صحيح مسلم: ١٩٤.
[٢١٤]- صحيح مسلم: ١٨٤٤.
[٢١٥]- صحيح بخاری: ٣٣٤٠ و ٤٧١٢ و صحيح مسلم: ١٩٤.