معنای العروة الوثقی
* ﴿فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾، عروه چیزی است که برای نجاتیافتن به آن چنگ زده میشود. و اصل لفظ عروه از عمل آب کشیدن از چاه گرفته شده است، آنگاه که دستۀ دلو را با ریسمانی محکم میبندند؛ وقتی فردی که آب میخواهد دلو را در چاه انداخت و دلو پر از آب شد، آن را به سوی خود بالا میکشاند، اگر ریسمان را به دستۀ دلو خوب و محکم بسته بود، دلو را پر از آب بیرون میآورد، و اگر ریسمان با دستۀ دلو خوب و محکم بسته نشده باشد قطع شده و دلو در چاه میافتد.
* میگویند: "عروة وثیقة" یعنی دستآویز محکم، هرگاه قوی و با امن باشد؛ پس بین قوت و امنیت جمع میکند به گونهای که به آن یقین و اطمینان پیدا میشود، میگویند: "عروة أوثق من عروة" یعنی دستآویز محکمتر از دستگیره دیگر، که به خاطر صفت قوت و امان بر یکدیگر برتری دارند. والعروة الوُثقى آن است که در قوت و امان به درجۀ نهایی آن رسیده باشد که مستحکمتر از آن نیست.
* پس هرگاه دسته محکم بود، و چنگزدن به آن نیز خوب بود، چنگزننده به این دسته از هلاکت نجات مییابد.
* پس این همان العروة الوثقى است که الله متعال آن را در این فرمودۀ خود وصف نموده: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾ [البقرة: ٢٥٦] «پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دستآویز محکمی چنگ زده است». این دستگیره از مستحکمترین اسباب نجات و بهترین و عالیترین آن است، که بهتر از آن نیست، و بدون آن بنده نجات نمییابد، و آن عبارت از ایمان به الله و کفر به طاغوت است.
* چنانکه میگویند: شیوۀ نمونه، یعنی مانند آن و بهتر از آن نبوده و نیست.
* الله متعال میخواهد مردم را از جستجوی اسباب نجات دیگر منصرف سازد؛ وهرگاه بنده بداند که ایمان به الله و کفر به طاغوت یکی از بزرگترین اسباب نجات و پرمنفعتترین آنها است، قلبش به دیگری ملتفت نمیشود.
* ﴿فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ﴾ «پس به راستی که چنگ زده است»، در لفظ استمساک اساس و زیربنای لغوی وجود دارد که دلالت آن نسبت به کلمۀ مَسْک قویتر است، زیرا معانی تمسکجستن، حرص و مداومت بر آن را دربر دارد.
* پس تا زمانیکه بنده به این دستگیره متمسک باشد؛ الله متعال برایش ضامن است که هیچگاه نگسلد، و تا به نجات و کامیابی بزرگ که خواهان آن است نایل نیاید قطع نشود.
* فرمودۀ باریتعالی: ﴿لَا ٱنفِصَامَ لَهَا﴾ «آن را گسستن نیست» تأکید بر این است که این دستگیره هرگز قطعشدنی نیست، و نه اجزای آن قطع میشوند، و در این سخن ضمانت بزرگ برای کسی است که به این دستآویز محکم چنگ میزند که هرگز از جهت آن خوار نخواهد شود.
* الله متعال میفرماید: ﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا٢٢﴾[الإسراء: ٢٢] «(ای انسان) معبود دیگری را با الله (شریک) قرار مده، که آنگاه مذمت شده و بی مددگار خواهی نشست».
مدلول لفظی این آیت میرساند که هرکس با الله متعال معبودی دیگری شریک قرار بدهد مذمت شده، خوار و بییار است، و مفهوم این آیت میرساند که هرکس الله متعال را به یگانگی بخواند مذمت نشده خوار و بییار نمیباشد؛ پس راه نجات از این سرزنش و خواری همان باورداشتن به وحدانیت الله متعال و یکتاخواندن او تعالی است.
* و همانا بنده هنگامی در مذمت و خواری واقع میگردد که در تحقق توحید ضعیف و سست گردد، ولی اگر با الله متعال شریکی قرار بدهد پس در آن صورت مذمت و خواری و زیان از همه جوانب او را احاطه میکند؛ پناه بر الله.
* و کسی که توحید را محقق سازد از سرزنش و خواری نمیهراسد؛ زیرا به دستگیرهای چنگ زده که دستآویزی مستحکم است که الله متعال برای کسی که به آن چنگ بزند ضمانت عدم گسستن آن را نموده است.
* پس فرمودۀ باریتعالی: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ﴾ [البقرة: ٢٥٦] «پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد». بیانی است برای تحققیافتن چنگزدن به دستآویز محکم (عروه وثقی)، زیرا حرف (قد) افادۀ تحقیق و تثبیت را میکند.
* ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ «و الله شنوای دانا است». یعنی شنوای دعای کسی است که دین را برای او خالص میگرداند، ﴿عَلِيمٌ﴾ یعنی دانا است به آنچه از توحید و اسلام که در قلبهای آنان وجود دارد، و این عنایت و اهتمام الله متعال به بندگانش ایجاب میکند که چیزی از امور بندگان از او تعالی پنهان نمیماند.
* پس بنگر چگونه این آیه ریشۀ ترس و خواری و هلاکت را از دلهای اولیای مؤمن و موحد الله متعال از بیخ و بن برمیکند و دلهای آنان با یاد و شناخت و ایمان به او تعالی آرام و مطمئن میسازد: ﴿أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾ [الرعد: ٢٨] «آگاه باشید! (تنها) با یاد الله دلها آرام میگیرند».
و قول شیخ /: و این معنای (لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ) است. یعنی: فرمودۀ الله تعالی ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾ [البقرة: ٢٥٦] «پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دستآویز محکمی چنگ زده است». بیانگر معنای لا إله إلا الله است؛ زیرا کفرورزیدن به طاغوت به معنای نفیکردن، و انکارکردن تمام چیزی است که بدون الله متعال عبادت میشوند، و ایمانآوردن به الله متعال عبادت او تعالی را به یگانگی، بدون شریک دربر میگیرد.
* پس کسی که عبادت را برای الله متعال خالص نگرداند به او تعالی مؤمن نمیباشد، و کسی که به طاغوت کفر نمیورزد نفیکنندۀ تمام آنچه بدون الله متعال عبادت میشوند نمیباشد، و نه هم خالصکنندۀ عبادت برای الله متعال میباشد.
* در صحیحین از ابن عباس ب روایت است که پیامبر ج به نمایندگان عبدالقیس فرمود: «آمُرُكُمْ بِالإِيمَانِ بِاللَّهِ وَحْدَهُ»[٢٩١] «شما را به ایمانآوردن به الله یگانه امر میکنم»؛ و این مسأله از مهمترین مسایل عقیده است، و شیخ محمد بن عبدالوهاب / آن را به خاطر اهمیت به سزای آن در اینجا تکرار نموده است، و اگر طالب علم از خواندن این متن جز همین مسأله چیزی نداند خیر فراوانی کسب نموده است؛ پس به این مسأله اهتمام ورزید.
* در تفسیر توحید یکجاساختن دو چیز ضروری است:
- اول: نفیکردن تمام چیزی که بدون الله ﻷ عبادت میشوند.
- دوم: یگانهدانستن الله متعال در عبادت.
* پس (لا إله) تمام آنچه که بغیر از الله عبادت میشوند را نفی میکند، (إلا الله) اثبات عبادت برای الله یکتا و یگانه است؛ و معنای این فرمودۀ باریتعالی میباشد: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾ [البقرة: ٢٥٦] «پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد، پس به راستی که به دستآویز محکمی چنگ زده است». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾ [النحل: ٣٦] «یقیناً ما در (میان) هر امت پیامبری را فرستادیم که: الله یکتا را عبادت کنید، و از طاغوت اجتناب کنید». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ٢٧﴾[الزخرف: ٢٦-٢٧] «و (به یاد آور) هنگامی که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: بیگمان من از آنچه عبادت میکنید، بیزار هستم * مگر آن کسی که مرا آفریده، و او به زودی هدایتم خواهد کرد». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ١ لَآ أَعۡبُدُ مَا تَعۡبُدُونَ٢ وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ٣﴾[الكافرون: ١-٣] «(ای پیامبر) بگو: ای کافران. * من عبادت نمیکنم آنچه را که شما عبادت میکنید.* و شما (نیز) عبادت نمیکنید آنچه را که من عبادت میکنم». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ﴾ [ص: ٦٥] «و هیچ معبودی (به حق) جز الله وجود ندارد». و این فرمودۀ او تعالی: ﴿إِنَّمَا ٱللَّهُ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾ [النساء: ١٧١] «الله تنها معبود یگانه است».
* همچنین معنای این فرمودۀ الله تعالی است: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢﴾[الإخلاص: ١-٢]. «(ای پیامبر) بگو: او الله یکتا و یگانه است * الله بینیاز است (و همه نیازمند او هستند)».
﴿هُوَ ٱللَّهُ﴾ در زبان عربی از شیوههای حصر است.
﴿أَحَدٌ﴾ یعنی تنهای یگانه که شریکی ندارد و معبودی همرای او نیست.
﴿ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ﴾ یعنی کسی اسیت که به سویش برای رفع نیاز رفته میشود، و برای رفع حاجات و جلب منفعت و دفع ضرر خوانده میشود.
﴿لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَدۡ﴾ این انکار و رد بر یهود و نصرانیها و برخی از مشرکان عرب است؛ چون یهودیان و نصرانیها گفتند: ﴿نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥ﴾ [المائدة: ١٨] «یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان الله و دوستان او هستیم». و برخی از آنان مدعی شدند که مسیح عیسی ÷ پسر الله ﻷ است، و برخی از آنان مدعی شدند که عزیر پسر الله أ است، و بعضی از مشرکان عرب ادعا کردند که فرشتگان دختران الله ﻷ هستند. الله متعال از این سخنان آنها بسیار والاتر است.
- ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾[الإخلاص: ٤] یعنی نظیر ومانندی که با او برابری کند نیست و نه همراهی دارد.
* و در صحیح بخاری از معمر و او از همام و او از ابوهریره س روایت کرده است پیامبر ج فرمود: «كَذَّبَنِي ابْنُ آدَمَ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ ذلك، وَشَتَمَنِي وَلَمْ يَكُنْ له ذلك، أَمَّا تَكْذِيبُهُ إِيَّاي فَقَوْلُهُ: لَن يعِيدني كَمَا بَدَأْني، وَلَيْسَ أول الْخَلْقِ بِأهون عَلَيَّ مِنْ إعادته، وَأَمَّا شَتْمُهُ إِيَّايَ فَقَوْلُهُ: اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا، وَأَنَا الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لِي كُفُوَاً أَحَدٌ»[٢٩٢] «الله متعال فرمود: بنی آدم مرا تکذیب کرد و برای او شایسته نبود که مرا تکذیب نماید، و مرا دشنام داد و برای او شایسته نبود که مرا دشنام دهد. تکذیب او این بود که گفت: الله آن طور که مرا خلق کرده، بعد از مرگ زنده نمیکند، حال آنکه آفرینش نخستین از آفرینش دوباره برای من کمتر نبود، اما دشنام او این است که میگوید: الله فرزندی برای خود اختیار کرده است، حال آنکه من، بینیازی هستم که نه زاده است و نه زاده شده است. و هیچ همتائی ندارم».
* و در مسند امام احمد و سنن اربعه از مالک بن مغول و او از عبدالله بن بریده و او از پدرش روایت کرده که گفت: پیامبر ج شنید که مردی میگفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّه لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، الأَحَدُ، الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ يَلِدْ، وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ» «پروردگارا! من به وسیلۀ آنکه گواهی میدهم که تو الله؛ ذاتی هستی که جز تو معبودی نیست و یکتا و بینیاز هستی که نه زاده است و نه زاده شده است و هیچ همتایی ندارد، از تو تقاضا میکنم»؛ پیامبر ج فرمود: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِه لَقَدْ سَأَلَ اللَّهَ بِاسْمِهِ الأَعْظَمِ الَّذِي إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَى وَ إِذَا دُعِيَ بِهِ أَجَابَ»[٢٩٣] «قسم به ذاتی که جانم به دست او است به یقین الله را با اسم اعظمش فراخواند که اگر به آن از او خواسته شود عطا میکند و اگر به آن خوانده شود اجابت میفرماید». و این اسم اعظم است که همه معانی توحید را دربر دارد.
* از اینرو بر طالب علم لازم است که از قبول تفسیرهای غلط کلمۀ توحید اجتناب ورزد، و گفتنی است که بیشترین اشتباهاتی که در تفسیر کلمۀ توحید وجود دارند به شرح ذیل است:
١- بعضی تفاسیر معنای توحید را تنها بر توحید ربوبیت یا برخی معانی آن خلاصه کرده است، مانند کسی که گفته: هیچ آفرینندهای و هیچ رزق و روزیدهندهای جز الله نیست، و دیگر معانی ربوبیت.
٢- بعضی تفاسیر معنای این کلمه را تنها به بعضی از معانی توحید اسما و صفات منحصر میسازد مانند کسی که میگوید: معنای کلمۀ توحید این است که الله متعال در ذات خود یکی است و تقسیمگری با خود ندارد، و در صفاتش یکی است و مانندی ندارد، و در افعالش یکی است و شریکی ندارد.
٣- ادعای برخی مبنی بر اینکه معنای کلمۀ توحید یک مسأله اختلافی است پس بر مبنای آن فرقگذاری میان کفر و ایمان مرتب نمیشود.
- طالب علم این تفسیرهای غلط را شاید در نزد برخی از گروههای گمراه بیابد، همچنین نزد بعضی کسانی که حق را با باطل میآمیزند تا مردم ناآگاه را گمراه کنند، مانند علمای سوء که به سبب آنها بسیاری از مردم گمراه شدند، چون حق را با باطل میآمیزند و دانسته اموال مردم را به باطل میخورند، و بر مردم تدلیس میکنند، و در اطاعت فرمانروایانی که شریعت الهی را به احکام وضعی و بشری تبدیل نمودند سبقت جسته آنها را در عملکردشان تأیید میکنند و بر مردم تلبیس نموده و آنها را فریب میدهند که گویا این همان دین صحیح و درست است؛ از الله متعال سلامتی و عافیت مسئلت داریم.
[٢٩١]- صحيح بخاری: ٥٣ و ٨٧ و ٧٤٣٧ و صحيح مسلم: ١٧.
[٢٩٢]- صحيح بخاری: ٤٤٨٢ و ٤٩٧٤ و ٤٩٧٥.
[٢٩٣]- سنن ابن ماجه: ٣٨٥٧ و سنن ابیداود: ١٤٩٣ و سنن ترمذی: ٣٤٧٥. حكم آلبانی: صحیح.