شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

علل بیزاری از مشرکان:

علل بیزاری از مشرکان:

علل و اسباب بیزاری از مشرکان به دو بخش تقسیم می‌شود: علل و اسباب متعلق به بیزاران که همان مؤمنان هستند، و اسباب متعلق به کسانی که از آن‌ها بیزاری صورت می‌گیرد که همان مشرکان و کافران هستند.

اما اسباب متعلق به بیزاران که همان مؤمنان هستند از قرار ذیل است:

سبب اول: مطابقت دوستی و دشمنی فرد مسلمان با آنچه الله متعال می‌خواهد.

هر قدر محبت مؤمن به الله متعال افزوده گردد، بر دشمنی‌اش با کسی که الله تعالی از او متنفر است، افزوده می‌شود. از این‌رو الله متعال می‌فرماید: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ...[المجادلة: ٢٢] «(ای پیامبر!) هیچ قومی را که ایمان به الله و روز قیامت دارند نمی‌یابی که با کسانی که با الله و رسولش (دشمنی و) مخالفت می‌ورزند، دوستی کنند». الله متعال این امر را با جملۀ خبریه بیان نموده گویا که این امر فیصله یافته، متمم ایمان و از مقتضیات ضروری ایمان است.

* الله متعال در مورد این سبب چنین هشدار داده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ كَمَا يَئِسَ ٱلۡكُفَّارُ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ١٣[الممتحنة: ١٣] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با قومی که الله بر آنان خشم (و غضب) گرفته است دوستی نکنید، آن‌ها از آخرت مأیوس هستند همان‌گونه که کفار از گور خفتگان مأیوس هستند».

سبب دوم: اطاعت از اوامر الله متعال؛ همانا الله متعال به بیزاری از شرک و اهل شرک امر نموده و از دوستی با آن‌ها نهی کرده است.

* ابراهیم  ÷ و کسانی که با وی بودند به خاطر اعلام بیزاری‌شان از مشرکان مورد ستایش باریتعالی قرار گرفتند، و الله متعال ما را نیز امر نموده تا با تأسی از آن‌ها از شرک و اهل آن بیزاری بجوییم، بیزاری که الله   در چندین جا از قرآن کریم از آن تمجید نموده است.

سبب سوم: خشم گرفتن به خاطر الله متعال است، چون کسی که در محبت محبوب خویش صادق باشد هرگاه محبوبش را کسی خشمگین سازد در قلب او نسبت به آن فرد نفرت و انزجار ایجاد می‌شود.

* نزد مومن هیچکس از الله متعال محبوب‌تر نیست و مومنان را الله متعال بر این کار ستوده است، طوری که می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا[البقرة: ١٦٥] «و کسانی که ایمان آورده‌اند الله را بیشتر دوست می‌دارند».

* اگر مؤمنی مشاهده کرد که کسی اله و معبود او را خشمگین می‌سازد، درحالی که او محبوب‌ترین شخص نزد او است، در قلبش نسبت به آن شخص بغض و انزجار ایجاد می‌شود.

- کسی که در نفس خود این احساس را دریافت به یقین ایمانش صحیح است؛ افزون بر این نشانگر اعتمادش به الله و کمال ایمانش می‌باشد؛ طوری که در مسند ابی داود طَیالِسی روایتی از معاویه بن سُوَید بن مُقَرِّن از بَراء بن عازِب نقل شده است که می‌گوید: در محضر پیامبر  ج بودیم که فرمود: «أَتَدْرُونَ أَيُّ عُرَى الإِيمَانِ أَوْثَقُ؟» «آیا می‌دانید کدام رابطۀ ایمانی محکم‌تر است؟» گفتیم نماز؛ فرمود: «الصَّلاَةُ حَسَنَةٌ وَلَيْسَت بِذَالكَ» «نماز خوب است ولی آن نیست». گفتیم: روزه؛ همان سخن را تکرار فرمود. تا اینکه از جهاد نام بردیم. باز هم همان سخن را تکرار فرمود. سپس فرمود: «أَوْثَقُ عُرَى الإِيمَانِ الْـحَبُّ فِي اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَالْبُغْضُ فِي اللهِ»[٥٤] «محکم‌ترین رابطۀ ایمانی دوستی برای الله و دشمنی برای الله است».

- و از ابی‌اُمامه باهِلی  س از پیامبر  ج روایت است که فرمود:«مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ»[٥٥]. [ابوداود و... روایت کرده‌اند.] «کسی که به خاطر الله دوست بدارد و به خاطر الله دشمنی کند و به خاطر الله بدهد و به خاطر الله منع کند، پس به یقین ایمانش را کامل کرده است».

- امام ابن قیم  / در کتاب إغاثَة اللَّهْفان در شرح این حدیث می‌گوید: ایمان علم و عمل است، و عمل ثمره علم بوده و دو نوع می‌باشد: عمل قلب، که عبارت از دوستی و یا دشمنی‌ورزیدن است. و عمل اعضا نتیجه عمل قلب است، طوری که سایر اعضا براساس عمل قلبی؛ یا کاری را انجام می‌دهند و یا کاری را ترک می‌گویند. و میتوان آن را به عطاکردن و منع‌کردن تعبیر کرد؛ پس اگر این چهار چیز برای الله متعال بود شخص انجام‌دهندۀ آن دارای ایمان کامل خواهد بود، و اگر یکی از این چهار چیز کم شد پس برای غیر الله انجام شده است و همان مقدار در ایمان او نیز کاستی ایجاد می‌شود.

سبب چهارم: به اثبات‌رساندن اینکه دوستی و محبت با الله متعال، بر محبت غیر او تعالی مقدّم است. به یقین الله متعال برای بنده مؤمنش محبوب‌تر از هر چیزی دیگری است، و محبت پیامبر  ج در قلب مؤمن، به گونه‌ای که دین مبین برای ما بیان نموده است، محبوب‌تر از محبت هر مخلوق دیگری است.

* کسی که این حالش باشد، لذت و حلاوت ایمان را می‌چشد، طوری که از انس  س روایت است که پیامبر  ج فرمود: «ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِيَمَان: أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا، سِواهُما، وأَنْ يُحِبَّ المَرْءَ لا يُحِبُّهُ إِلاَّ للَّه، وَأَنْ يَكْرَه أَنْ يَعُودَ في الكُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللَّهُ مِنْهُ، كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ في النَّارِ»[٥٦] [به روایت بخاری و مسلم] «هرگاه سه خصلت در شخص موجود باشد، لذت و شیرینی ایمان را در می‌یابد. اینکه الله و رسولش  ج از همه کس برای وی محبوب‌تر باشد، و اینکه شخصی را فقط برای الله دوست بدارد، و اینکه زشت پندارد که به کفر بازگردد، بعد از اینکه الله او را از آن نجات داده است، چنانکه زشت می‌پندارد که در آتش انداخته شود».

* بعضی از این امور سه‌گانه نتیجه بعضی دیگر ‌هستند.

و اما اسباب و علل متعلق به بیزاری از مشرکان و کافران از این قرار هستند:

١- دشمنی آن‌ها با الله و رسولش؛ طوری که آن‌ها با چیزی که الله دوست دارد دشمنی می‌ورزند، و چیزی را که الله از آن متنفر است دوست دارند، و همچنین تلاش‌شان در جنگ و مبارزه علیه دین الله   می‌باشد. پس کسی که این حالش بود، سزاوار دشمنی و بیزاری است هرچند که نزدیک‌ترین خویشاوند باشد، الله متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ[الممتحنة:١] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید».

٢- به یقین آن‌ها دشمنان مؤمنان هستند، و تا توان دارند تلاش می‌کنند به مؤمنان سختی و مشقت‌ وارد شود و امور‌شان به خرابی بیانجامد، و اگر بر مؤمنان دست یابند بدترین شکنجه‌ها را بر آن‌ها تحمیل می‌کنند.

- الله متعال می‌فرماید: ﴿إِن يَثۡقَفُوكُمۡ يَكُونُواْ لَكُمۡ أَعۡدَآءٗ وَيَبۡسُطُوٓاْ إِلَيۡكُمۡ أَيۡدِيَهُمۡ وَأَلۡسِنَتَهُم بِٱلسُّوٓءِ وَوَدُّواْ لَوۡ تَكۡفُرُونَ٢[الممتحنة: ٢] «اگر آن‌ها بر شما دست یابند، دشمنان‌تان خواهند بود، و به آزارتان دست و زبان می‌گشایند و دوست دارند که شما (نیز) کافر گردید»، و می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِكُمۡ لَا يَأۡلُونَكُمۡ خَبَالٗا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمۡ قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِي صُدُورُهُمۡ أَكۡبَرُۚ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ١١٨[آل عمران: ١١٨] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از غیر خودتان (کافران) محرم اسرار نگیرید، آن‌ها از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمی‌کنند. آن‌ها دوست دارند که شما در رنج و زحمت باشید. به راستی دشمنی از دهان (و زبان)‌شان آشکار شده ‌است، و آنچه سینه‌هایشان پنهان می‌دارد؛ بزرگ‌تر است، بی‌شک ما آیات و نشانه‌ها (دشمنی آنان) را برای شما بیان کردیم، اگر بیندیشید».

٣- سعی می‌ورزند مردم را چه با گفتار و چه با کردار از راه الله متعال باز دارند؛ و بدون علم و آگاهی بر الله متعال دروغ و افتراء می‌بندند، تا با نادانی و جهل مردم را از راه الله متعال گمراه سازند، و آروزی کافر شدن مسلمانان را دارند طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿وَوَدُّواْ لَوۡ تَكۡفُرُونَ٢[الممتحنة: ٢] «و دوست دارند که شما (نیز) کافر گردید».

و می‌فرماید: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَيَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ١٨ ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ١٩[هود: ١٨-١٩] «و چه کسی ستمکارتر است؛ از کسی که بر الله دروغ می‌بندد؟! آنان (روز قیامت) بر پروردگارشان عرضه می‌شوند، و گواهان می‌گویند: «این‌ها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بسته‌اند» هان، لعنت الله بر ستمکاران باد * (همان) کسانی که (مردم را) از راه الله باز می‌دارند، و آن را کج و منحرف می‌جویند، و آنان به آخرت کافر هستند». از اولین صفات و اوصافی که الله متعال ظالمان، اهل آتش جهنم را با آن وصف کرده است، بازداشتن (مردم) از راه الله   بوده است.

- طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمۡ حَقّٗاۖ قَالُواْ نَعَمۡۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَيۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ٤٤ ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ كَٰفِرُونَ٤٥[الأعراف: ٤٤-٤٥] «و اهل بهشت، اهل دوزخ را صدا می‌زنند که: «آنچه را که پروردگار‌مان به ما وعده داده بود، (همه را) حق یافتیم، پس آیا شما (نیز) آنچه را پروردگار‌تان به شما وعده داده بود؛ حق یافتید؟!». گویند: «آری». پس ندا دهنده‌ای در میان آن‌ها ندا دهد که: «لعنت الله بر ستمکاران باد، * (همان) کسانی که (مردم را) از راه الله باز می‌داشتند، و آن را کج می‌طلبیدند، و (نیز) آن‌ها به آخرت کافر بودند».

- بازداشتن (مردم) از راه الله متعال عملی زشت و ظلمی آشکار است؛ زیرا منحرف ساختن مردم از راه راست است، همان راهی که به خشنودی و رضوان الله متعال و بهشت پر نعمت می‌انجامد. پس کسی که مردم را از راه الله متعال بازداشت، بدون شک چنین شخصی ظالم، متجاوز و سزاوار عذاب بوده و موجب بیزاری از او و افعالش می‌شود.

٤- حسادت آن‌ها نسبت به مؤمنان و آرزوی زایل‌شدن خیر از مؤمنان؛ طوری که الله متعال می‌فرماید: ﴿مَّا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ خَيۡرٖ مِّن رَّبِّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ١٠٥[البقرة: ١٠٥] «کافران از اهل کتاب و مشرکان دوست ندارند که از جانب پروردگارتان خیر و برکتی بر شما نازل گردد، درحالی که الله رحمت خود را به هرکس بخواهد اختصاص می‌دهد، و الله دارای فضل بزرگ است».

٥- کفرورزیدن آن‌ها به نعمت‌های الله متعال و مبدل‌کردن آن به شرک‌ورزیدن و انجام فسق و فجور؛ الله متعال می‌فرماید: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ٢٨ جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٢٩ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِۦۗ قُلۡ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ٣٠[إبراهيم: ٢٨-٣٠] «آیا ندیدی آن کسانی را که (شکر) نعمت الله را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند؟! * که (همان) جهنم است، (که آن‌ها) به آن در آیند، و بد قرار گاهی است. * (آن‌ها) برای الله همتایانی قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه کنند، بگو: «(چند روزی) بهره گیرید، پس یقیناً بازگشت‌تان به سوی آتش (دوزخ) است».

* بیزاری از شرک و اهل آن از اصول مهم دین و یکی از حدود الله   است که در قرآن و سنت علل و اسباب آن به طور واضح بیان شده است.

[٥٤]- مسند ابی‌داود طيالسی: ٧٤٧ و شعب الإيمان بيهقی: ١٤. حكم آلبانی: حسن. نگا: سلسلة الأحاديث الصحيحة، ١٧٢٨.

[٥٥]- سنن ابی‌داود: ٤٦٨١. حكم آلبانی: صحيح.

[٥٦]- صحيح بخاری: ١٦ و ٢١ و ٦٩٤١ و صحيح مسلم: ٤٣.