رکن دوم: ایمان به ملائکه
* ملائکه جمع ملک است و از مألک، و ألوکه و مألک و مألکه گرفته شده و به معنای پیغام و رسالت است.
- عَدی بن زَید گفته است:
(أَبْلِغِ النُّعْمَانَ عَنِّي مَألُكاً
أَنَّهُ قَدْ طَالَ حَبْسِي وَانْتِظَارِي)
یعنی: «از طرف من به نعمان پیغامی برسان که حبس و انتظار من به درازا کشیده است».
* در اصل ملک و مألک بوده سپس حرف لام مقدم شده و حرف همزه برآن قرار گرفته و ملأک گفته شده سپس برای آسانی خواندن آن حرف همزه به الف تبدیل شده و ملاک خوانده شده است، که بر این اصل قول شاعر دلالت دارد:
فَلَسْتَ لإنْسِـيٍّ وَلَكِنْ لِـمَلْأَكٍ
تَبَارَكَ مِنْ فَوْقِ السَّمَاوَاتِ مُرْسِلُهْ
* ایمان به ملائکه اصل بزرگی از اصول ایمان است که دارای نتایج بزرگ و مزایای والایی میباشد.
* ابن قیم / میگوید: «هیچ سورهای از سورههای قرآن چه به گونۀ صریح یا ضمنی یا با اشاره از یاد و ذکر ملائکه خالی نیست. اما ذکر ملائکه در احادیث نبوی بسیار زیاد و مشهور است».
* ملائکه از جمله مخلوقات الله متعال هستند که از نور آفریده شدهاند، طوری که در صحیح مسلم از عایشه ل روایت است که پیامبر گرامی ج فرمود: «خُلِقَتْ الْمَلَائِكَةُ مِنْ نُورٍ وَخُلِقَ الْجَانُّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ وَخُلِقَ آدَمُ مِمَّا وُصِفَ لَكُمْ» [رواه مسلم (٢٩٩٦)] «ملائکه از نور خلق شدهاند، جنها از شعله آتش خلق شدهاند، و آدم از آنچه که برای شما توصیف شده (یعنی از خاک) خلق شده است».
- "مارج" عبارت از شعلۀ آتش زبانه دار آمیخته با سیاهی هست، و به خاطر اضطراب و آمیختهبودن با هم و سبکی آن مارج نامیده شده است.
* الله متعال ملائکه را در کتاب کریم خود به ﴿عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦﴾[الأنبياء: ٢٦]. «بندگان مکرم و بزرگوار» خویش وصف نموده است چه در خلقت و چه در اخلاق، و آنها را با محبت خویش اکرام و توقیر نموده و با اطاعت از خود آنها را مشرف ساخته و از گناه و معصیت الهی معصوم نموده است. پس آنها: ﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ٦﴾[التحريم: ٦]. «آنان از دستورات الله متعال سرپیچی نمیکنند و به دستورات او عمل میکنند».
* و آنان را وصف نموده که: ﴿لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَ١٩ يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ٢٠﴾[الأنبياء: ١٩-٢٠]. «از عبادت او تکبر نمیورزند شبانه روز بیآنکه سستی ورزند تسبیح الله متعال را میکنند».
﴿لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ﴾: یعنی عبادت خود را به خاطر خستگی و کسالت و سستی و ضعف رها نمیکنند.
* ملائکه در خلقتشان از هم متفاوت هستند طوری که برخی از آنها بسیار بزرگ خلق شدهاند و برخی از آنها کمتر از آن، طوری که الله متعال این برتری را در آفرینش چنین بیان نموده است: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلًا أُوْلِيٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ يَزِيدُ فِي ٱلۡخَلۡقِ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١﴾ [فاطر: ١] «حمد (و ستایش) مخصوص الله است که آفرینندۀ آسمانها و زمین است، (کسی) که ملائکه را رسولانی قرار داد؛ دارای بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه، هرچه بخواهد در آفرینش میافزاید، بیگمان الله بر هر چیزی توانا است».
و در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود س روایت است که پیامبر ج جبرییل ÷ را در شکل خودش دید که ششصد بال داشت[١٤٤].
* و در سنن ابوداود از جابر بن عبدالله ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «أُذِنَ لِي أَنْ أُحَدِّثَ عَنْ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَةِ اللَّهِ مِنْ حَمَلَةِ الْعَرْشِ إِنَّ مَا بَيْنَ شَحْمَةِ أُذُنِهِ إِلَى عَاتِقِهِ مَسِيرَةُ سَبْعِ مِائَةِ عَامٍ»[١٤٥] «به من اجازه داده شد تا در مورد ملکی از ملائکه الله، از حاملان عرش صحبت کنم که فاصله بین نرمه گوش تا شانهاش مسیر هفتصد سال است».
* آنان بسیار زیاد هستند که شمارش آنها را جز الله متعال کسی نمیتواند.
* در صحیح بخاری و مسلم از انس بن مالک س روایت است که پیامبر ج در مورد قصه معراج فرمود: «الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ يَدْخُلُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ، ثُمَّ لَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ»[١٤٦] «بیت المعمور در آسمان هفتم است که روزانه هفتاد هزار ملک به آن داخل میشوند، سپس به آن بر نمیگردند تا اینکه قیامت برپا میشود».
«عَنْ حَكِيمِ بْنِ حِزَامٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ج مَعَ أَصْحَابِهٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ، إِذْ قَالَ لَهُمْ: "هَلْ تَسْمَعُونَ مَا أَسْمَعُ؟" قَالُوا: مَا نَسْمَعُ مِنْ شَيْءٍ، قَالَ نَبِيُّ اللَّهِ ج: "إِنِّي لأَسْمَعُ أَطِيطَ السَّمَاءِ، وَمَا تُلامُ أَنْ تَئِطَّ، وَمَا فِيهَا مَوْضِعُ شِبْرٍ، إِلا وَعَلَيْهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ أَوْ قَائِمٌ"».
* و از حکیم بن حزام س روایت است که پیامبر ج در میان اصحابش نشسته بود، از آنان پرسید: «هَلْ تَسْمَعُونَ مَا أَسْمَعُ؟» «آیا آنچه را من میشنوم شما هم میشنوید؟» گفتند: «مَا نَسْمَعُ مِنْ شَيْءٍ» «ما چیزی نمیشنویم». پیغمبر ج فرمود: «إِنِّي لأَسْمَعُ أَطِيطَ السَّمَاءِ، وَمَا تُلامُ أَنْ تَئِطَّ، وَمَا فِيهَا مَوْضِعُ شِبْرٍ، إِلا وَعَلَيْهِ مَلَكٌ سَاجِدٌ أَوْ قَائِمٌ»[١٤٧] «من صدای آسمان را میشنوم، و آسمان ملامت نیست که صدا برمیآورد، زیرا در وجب وجب آن مَلَکی در حال سجده یا نماز ایستاده است» [به روایت محمد بن نصر مَرْوَزی و طحاوی و ابن ابی حاتم و ابن ابی عاصم و طبرانی و ... تمام آنان از عبدالوهاب بن عطاء و او از سعید بن ابی عروبه و او از قتاده و او از صفوان بن محرز و او از حکیم بن حزام س روایت کردهاند و آلبانی آن را صحیح دانسته است].
* و در مسند امام احمد و سنن ترمذی و بیهقی و تفسیر بغوی از ابراهیم بن مهاجر و او از مجاهد و او از مُوَرِّق و او از ابوذر س روایت کردهاند که وی فرمود: پیامبر ج فرمود: «إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ، وَأَسْمَعُ مَا لَا تَسْمَعُونَ، أَطَّتِ السَّمَاءُ وَحُقَّ لَهَا أَنْ تَئِطَّ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا فِيهَا مَوْضِعُ أَرْبَعَةِ أَصَابِعَ إِلَّا وَمَلَكٌ وَاضِعٌ جَبْهَتَهُ سَاجِدًا لِلَّهِ، وَاللَّهِ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلًا، وَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا، وَمَا تَلَذَّذْتُمْ بِالنِّسَاءِ عَلَى الْفُرُشِ، وَلَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَجْأَرُونَ إِلَى اللَّهِ"، قَالَ أَبُو ذَرٍّ: "لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ شَجَرَةً تُعْضَد»[١٤٨] «من چیزی را میبینم و میشنوم که شما نمیبینید و نمیشنوید. آسمان صدا برآورد و حق دارد که صدا بکشد، سوگند به ذاتی که جانم در دست او است هیچ جایی به اندازۀ چهار انگشت نیست مگر اینکه یک ملک پیشانیش را در آن گذاشته و برای الله سجده میکند، والله اگر میدانستید آنچه را من میدانم پس کمتر میخندیدید و بیشتر میگریستید، و در رختخوابها از زنان لذت نمیبردید، و (بلکه) به کوهها و بلندیها میرفتید و به الله متعال پناه میبردید». ابوذر س گفت: «لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ شَجَرَةً تُعْضَد». «تمنا کردم که درختی میبودم که برچیده و قطع میشد». برخی گفتهاند: درختی که برگهای آن پاشیده شود. و این بخش سخن ابوذر س است، طوری که محدثین بیان داشتهاند.
* الله متعال ملائکه را به اعمالی مکلف نموده که باید انجام بدهند، و آنها در انجام اعمالشان محافظت داشته و آن را به کاملترین وجه انجام میدهند همانطوری که الله متعال به آنان دستور داده است؛ مثلا جبرییل ÷ مکلف به رساندن وحی و میکائیل ÷ مکلف به باران و گیاهان، و اسرافیل ÷ مکلف به دمیدن در صور، و ملک الموت مکلف به قبض ارواح هستند. به همین ترتیب ملائکه رحمت، ملائکه عذاب و ملائکه مکلف به ارحام نیز کارهایی به آنها سپرده شده است.
* برخی از آنان نویسندگان نگهبان هستند که الله متعال آنان را چنین توصیف نموده است: ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢﴾[الانفطار: ١٠-١٢]. «و بیگمان نگهبانانی (از ملائکه) بر شما گمارده شدهاند. * که نویسندگانی بزرگوار هستند* آنچه را انجام میدهید میدانند (و اعمال نیک و بد شما را یادداشت میکنند)». البته الله متعال به آنها توانایی شناخت تمامی اعمال بنده را داده حتی به چیزی که بنده علاقه دارد قبل از اینکه درباره آن حرفی بزند یا آن را انجام بدهد میدانند. طوری که این فرمودۀ الله متعال به آن امر دلالت دارد: ﴿يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢﴾ «آنچه را انجام میدهید میدانند». و در حدیثی از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِذَا هَمَّ عَبْدِي بِسَيِّئَةٍ، فَلَا تَكْتُبُوهَا عَلَيْهِ، فَإِنْ عَمِلَهَا، فَاكْتُبُوهَا سَيِّئَةً، وَإِذَا هَمَّ بِحَسَنَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا، فَاكْتُبُوهَا حَسَنَةً، فَإِنْ عَمِلَهَا، فَاكْتُبُوهَا عَشْرًا»[١٤٩] «الله متعال میفرماید: وقتی بندۀ من کار بدی اراده کند پس آن را علیه او ثبت نکنید، و اگر آن را انجام بدهد برایش یک بدی ثبت کنید، و اگر کار نیکی اراده کرد و آن را انجام نداد پس برایش یک حسنه ثبت کنید و اگر آن را انجام داد برایش ده برابر ثبت کنید». به روایت عبدالرزاق و احمد و بخاری، و در روایتی نزد احمد و مسلم آمده است: پیامبر ج فرمود: «قَالَتِ الْمَلائِكَةُ: يَا رَبِّ ذَاكَ عَبْدُكَ يُرِيدُ أَنْ يَعْمَلَ سَيِّئَةً، وَهُوَ أَبْصَرُ بِهِ، فَقَالَ: ارْقُبُوهُ، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاكْتُبُوهَا لَهُ بِمِثْلِهَا، وَإِنْ تَرَكَهَا فَاكْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَةً إِنَّمَا تَرَكَهَا مِنْ جَرَّايَ»[١٥٠] «ملائکه گفتند: پروردگارا آن بنده تو میخواهد کار بدی انجام بدهد -و الله به او آگاهتر از آنها است- میفرماید: مراقب وی باشید؛ اگر آن را انجام داد به مانند آن برایش ثبت کنید، واگر آن را ترک نمود برایش یک نیکی ثبت کنید، زیرا فقط به خاطر من آن را ترک کرده». من جَرَّاي: یعنی به خاطر من.
* و از جمله ملائکه جهانگردانی هستند که به دنبال مجالسی هستند که در آن سخن و یاد الله است.
* و از جمله آنان جهانگردانی هستند که موظف رساندن درود و سلام امت محمدی به پیامبر ج میباشند طوری که در مصنف ابن ابیشیبه و سنن نسایی و صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم از عبدالله بن مسعود س روایت است که پیامبر ج فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ مَلائِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الأَرْضِ يُبَلِّغُونِي عَنْ أُمَّتِيَ السَّلامَ»[١٥١] «الله متعال ملائکهای دارد که در روی زمین میگردند و سلام و درود امتم را به من میرسانند».
* و برخی از آنان محافظانی هستند که بنده را از آفات و مصیبتها حفظ میکنند که شاید آن را به چشم نبیند و متوجه هم نشود. البته آن آفت را از وی دور میکند که الله متعال آن را برایش مقدر ننموده است، و اگر الله متعال مردم را به خودشان موکول میساخت نمیتوانستند خود را حفظ کنند.
* ملائکه کارهای زیادی دارند که فقط آن ذاتی که آنان را آفریده است شمار آن را میداند؛ و ملائکه دوست میدارند و بغض میورزند؛ کسی را دوست میدارند که الله او را دوست دارد، و از کسی نفرت دارند که الله متعال از او نفرت دارد، و برای کسانی که ایمان آوردهاند مغفرت خواسته و برای آنها دعای خیر میکنند. در فضیلت برخی از کارها آمده است که ملائکه برای اشخاصی که آن کار را انجام میدهند دعا میکنند، همچنین آمده است که آنها بر برخی از گنهکاران که از اهل کبایر هستند دعای بد میکنند، و برخی از آنان را مورد لعنت قرار میدهند.
* مؤمنان به الله تعالی و ملائکه ایمان دارند طوری که الله متعال آنها را مورد ثنا قرار داده میفرماید: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥﴾ [البقرة: ٢٨٥] «پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است، و مؤمنان (نیز) همه به الله و ملائکۀ او و کتابهایش و پیامبرانش ایمان آوردهاند. (و گفتند): میان هیچیک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانیم) و بازگشت به سوی تو است».
* ایمان به ملائکه شامل تصدیق به وجود و موجودیت آنها،کارهای آنها و امور مربوط به آنها که الله متعال و پیامبر ج از آن به ما خبر دادهاند، و محبتورزیدن با آنها بر مبنای محبت الله متعال با آنها، بدون تجاوز از حد؛ یعنی از منزلت و جایگاهی که الله متعال برای آنها مقرر نموده بالاتر برده نشوند، و به غیر از الله خوانده نشوند، و نه از آنها شفاعت خواسته شود و هیچگونه عبادتی برای آنها انجام داده نشود.
* اما مخالفان ایمان به ملائکه متشکل از چندین صنف میباشند که مشهورترین آنها عبارت است از:
صنف اول: کسانی که وجود ملائکه را انکار کردهاند، و آنان ملحدین هستند، وهمچنین برخی از کسانی که گرایشهای الحادی دارند با وجودی که به وجود الله متعال اقرار میکنند، اما چیزی را به او تعالی منسوب نمیکنند، و هرچه که رخ میدهد آن را به پدیدههای طبیعی تفسیر میکنند، حتی آفرینش انسان و افلاک را به طبیعت منسوب میکنند، و برخی از آنان ملائکه را به نیروی خیر و صفات نفسانی نیک در انسان تفسیر میکنند، و شیطانها را به نیروی شر و خصلتهای زشت تفسیر میکنند.
صنف دوم: فیلسوفان باستان؛ کسانی که معتقد بودند ملائکه در هستی تصرف دارند و تدبیر آن را به دست دارند، و این گروه فیلسوفان آنها را ملائکه نمینامند بلکه آنان را ارواح و عقلهای مدبّر و نفسهای برگزیده مینامند، از اینرو بهدعاخواندن ستارههای بلند هفتگانه و ... را جایز میدانند، و گمان میبرند که اگر کسی به سوی آنها رو گرداند؛ پس این ارواح بر وی نازل شده و حاجات او را برآورده میکنند.
و به این خاطر در سخنان آنان و سخنان کسانی که از آنها نقل میکنند نوعی روحانیت و معنویت برای سیاره عطارد و سیاره زهره به چشم میخورد همچنین برای ستارهها روحانیت و نفوس مدبّر و مؤثّر و متصرف در برخی از امور جهان قایل میشوند، و این کفر به الله متعال است.
و این عقیده را بعضی از ساحران نجومی گرفتهاند بنابر این به ستارهها تقرب میجویند و گمان میبرند که ملائکه را مخاطب قرار میدهند، درحالی که در حقیقت شیاطین را میخوانند، طوری که الله متعال میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١ فَٱلۡيَوۡمَ لَا يَمۡلِكُ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٖ نَّفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ٤٢﴾ [سبأ: ٤٠-٤٢] «و (به یاد آور) روزی را که (الله) همه آنان را بر میانگیزد، سپس به ملائکه میگوید: آیا اینها شما را عبادت میکردند؟! * (ملائکه) گویند: تو منزهی! (تنها) تو ولی (و کارساز) ما هستی، نه آنها، (آنان هرگز ما را عبادت نمیکردند) بلکه جن (و شیاطین) را عبادت میکردند، بیشترشان به آنها ایمان داشتند * پس امروز برخی از شما برای برخی دیگر مالک هیچ سود و زیانی نیستند، و به کسانی که ستم (شرک) کردند، میگوییم: بچشید عذاب آتشی را که آن را تکذیب میکردید».
و این نظیر چیزی است که به عبادتکنندگان نمادها (بتها) دست میدهد طوری که آنان گاهگاهی برخی از این معبودان را میخوانند و در نتیجه بعضی از شیاطین برای به فتنهانداختن آنان خود را به شکل بعضی موجودات قابل دید ظاهر میسازند.
- صنف سوم: کسانی هستند که از بعضی ملائکه نفرت دارند و با آنها دشمنی میورزند، و از این جمله یهود هستند که الله بر آنها غضب گرفته است؛ زیرا بغض و نفرتشان را نسبت به جبرییل ÷ اعلام کردند و با او عداوت و دشمنی ورزیدند، و درباره آنها این فرموده الله متعال نازل شده است: ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨﴾ [البقرة: ٩٧-٩٨] «بگو: کسی که دشمن جبرییل باشد، (در حقیقت دشمن الله است) زیرا که او به فرمان الله قرآن را بر قلب تو نازل کرده است، درحالی که تصدیقکننده آنچه پیش از آن است، و برای مؤمنان راهنما و مژده است. * کسی که دشمن الله و ملائکه و پیامبران او، و جبرییل و میکائیل باشد، پس قطعا الله دشمن کافران است».
صنف چهارم: کسانی هستند که گمان میبرند ملائکه دختران الله متعال هستند، و اعتقادات و باورهای کفری و باطل دیگری در مورد ملائکه دارند، مشرکان عرب در عهد پیامبر ج نیز این باور را داشتند، طوری که الله متعال از آنان خبر داده است: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨ ۞وَمَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِكَ نَجۡزِيهِ جَهَنَّمَۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩﴾[الأنبياء: ٢٦-٢٩]. «و گفتند: (الله) رحمان فرزندی برگزیده است! او منزه است، بلکه آنان (ملائکه) بندگان گرامی (او) هستند، * (هرگز) در سخن بر او پیشی نمیگیرند، و به فرمان او کار میکنند * (الله) آنچه که در پیش روی آنها است، و آنچه که پشت سر آنها است میداند، و آنها جز برای کسی که (الله از او خشنود باشد و) بپسندد، شفاعت نمیکنند، و آنها از ترس او بیمناک هستند * و هرکس از آنها بگوید: همانا من به جای او معبود هستم پس سزای چنین کسی را جهنم میدهیم، و ستمکاران را اینگونه سزا میدهیم».
و میفرماید: ﴿وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞ مُّبِينٌ١٥ أَمِ ٱتَّخَذَ مِمَّا يَخۡلُقُ بَنَاتٖ وَأَصۡفَىٰكُم بِٱلۡبَنِينَ١٦ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٌ١٧ أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ١٨ وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ ٱلَّذِينَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًاۚ أَشَهِدُواْ خَلۡقَهُمۡۚ سَتُكۡتَبُ شَهَٰدَتُهُمۡ وَيُسَۡٔلُونَ١٩ وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُمۗ مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ٢٠ أَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ كِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِكُونَ٢١ بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ٢٢﴾ [الزخرف: ١٥-٢٢] «و آنها برای او (الله) از میان بندگانش جزئی (فرزندی) قرار دادند، بیگمان انسان، ناسپاس آشکاری است * آیا از (میان) آنچه میآفریند دختران را (برای خود) انتخاب کرده است، و پسران را برای شما برگزیده است؟! * و چون یکی از آنها را به (تولد) همان چیزی که برای (الله) رحمن نسبت داده، مژده دهند، (از شدت ناراحتی) چهرهاش سیاه گردد، و او خشمگین شود * آیا کسی را که در زیور (و زینت) پرورده میشود، و او در (هنگام) جدال (قادر به) آشکار (و تبيین مقصودش) نیست (به الله نسبت میدهید؟!) * و آنها ملائکه را که بندگان (الله) رحمن هستند، مؤنث پنداشتند، آیا به هنگام آفرینش آنها (آنجا) حاضر بودهاند؟ به زودی گواهی آنان نوشته خواهد شد، و (از آن) بازخواست میشوند * و گفتند: اگر (الله) رحمن میخواست، ما آنها را عبادت نمیکردیم آنان به این (امر) هیچگونه علمی ندارند، آنان جز دروغ (چیزی) نمیگویند * آیا پیش از این (قرآن) کتابی به آنان دادهایم پس آنان به آن تمسک میجویند؟! * بلکه میگویند: بیگمان ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما (نیز) از پی آنها (میرویم و) هدایت یافته هستیم».
و میفرماید: ﴿وَجَعَلُواْ بَيۡنَهُۥ وَبَيۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ﴾[الصافات: ١٥٨]. «و آنها (مشرکان) میان او (الله) و جنیان (نسب و) خویشاوندی قرار دادند».
مجاهد و قتاده -رحمهما الله- گفتهاند: کفار قریش گفتند: ملائکه دختران الله هستند، و او تعالی با اشراف زنان جنی ازدواج کرده است، و ملائکه از ثمرۀ آن ازدواج است، الله متعال از آنچه آنان میگویند بسیار به دور و خیلی والا و بالاتر است.
صنف پنجم: کسانی هستند که ملائکه را به جای الله متعال میخوانند و از آنها شفاعت و قضای حاجات را مطالبه میکنند و این همه عباداتی هستند که اگر کسی آن را برای غیر الله متعال انجام بدهد چنین شخصی مشرک کافر است؛ الله متعال میفرماید: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ بِمَا كُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ وَبِمَا كُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩ وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّۧنَ أَرۡبَابًاۗ أَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡكُفۡرِ بَعۡدَ إِذۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ٨٠﴾[آل عمران: ٧٩-٨٠]. «برای هیچ بشری سزاوار نیست که الله به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: به جای الله، بندگان من باشید. بلکه (سزاوار پیامبران این است که به مردم بگویند:) به سبب آنکه کتاب (آسمانی) آموزش میدادید و از آن رو که درس میخواندید (مردمانی) ربانی و الهی باشید * و نه اینکه به شما فرمان دهد که ملائکه و پیامبران را معبود بگیرید، آیا شما را پس از آنکه مسلمان شدید، به کفر فرمان میدهد؟!».
* مشرکان یکدیگر را فریب داده و خودشان را در اشتباه میاندازند، از اینرو برخی از آنان گمان میبرند که ملائکه را میخوانند درحالی که شیاطین را میخوانند. طوری که الله متعال میفرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١﴾[سبأ: ٤٠-٤١]. «و (به یاد آور) روزی را که (الله) همه آنان را بر میانگیزد، سپس به ملائکه میگوید: آیا اینها شما را عبادت میکردند؟!» (٤٠) (ملائکه) گویند: تو منزهی! (تنها) تو ولی (و کارساز) ما هستی، نه آنها، (آنان هرگز ما را عبادت نمیکردند) بلکه جن (و شیاطین) را عبادت میکردند، بیشترشان به آنها ایمان داشتند».
و میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا٥٧﴾ [الإسراء: ٥٦-٥٧] «(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که به جای او (معبود خود) میپندارید؛ بخوانید، پس آنها نه میتوانند بلا (و مشکلی) را از شما دورسازند، و نه تغییر دهند * کسانی را که (کافران) آنان را میخوانند، خودشان به سوی پروردگارشان وسیلۀ (تقرب) میجویند، که کدام یک از آنها نزدیکتر هستند، و به رحمت او امیدوار هستند و از عذابش میترسند، بیگمان عذاب پروردگارت همواره ترسناک است».
ابن جریر / میگوید: «و برخی گفتهاند: کسانی را که پیامبر ج امر شد که به آنان این سخن گفته شود، ملائکه و عزیر و مسیح را عبادت میکردند»، و این یکی از اقوال در تفسیر این آیۀ کریمه است.
- و الله متعال میفرماید: ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦﴾[النجم: ٢٦]. «و چه بسیار مَلَک که در آسمانها هستند که شفاعت آنها هیچ سودی نمیبخشد، مگر پس از آنکه الله برای هرکس که بخواهد اجازه دهد و راضی باشد».
- و میفرماید: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبياء: ٢٨]. «و آنها جز برای کسی که (الله از او خشنود و) راضی باشد، شفاعت نمیکنند، و آنها از ترس او بیمناک هستند».
- و میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ﴾[سبأ: ٢٢-٢٣]. «(ای پیامبر!) بگو: کسانی را که غیر از الله (معبود خود) میپندارید، (به فریاد) بخوانید، (آنها) هموزن ذرهای در آسمانها و در زمین مالک نیستند، و در (آفرینش و تدبیرِ) آن دو هیچ شرکتی ندارند، و او (الله) از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد * و شفاعت نزد او سود نبخشد؛ مگر برای کسی که (او خود) برایش اجازت داده باشد».
پس توجه و رویآوردن به غیر الله با دعا و طلب شفاعت، شرک اکبر بوده و بنده را از ملت اسلام خارج میسازد. پناه بر الله؛ چه آن طلب و دعا به سوی مَلَکی باشد، یا به سوی پیامبری، یا به ولی یا به سوی کسی دیگر.
[١٤٤]- صحيح بخاری: ٣٢٣٢ و ٤٨٥٦ و ٤٨٥٧ و صحيح مسلم: ١٧٤.
[١٤٥]- سنن ابیداود: ٤٧٢٧.
[١٤٦]- صحيح بخاری: ٣٢٠٧ و صحيح مسلم: ١٦٢.
[١٤٧]- المعجم الكبير طبرانی: ٣١٢٢ و الآحاد والمثاني ابن ابی عاصم: ٥٩٧ و تعظيم قدر الصلاة محمد بن نصر مروزی: ٢٥٠ و شرح مشكل الآثار طحاوی: ١١٣٤. حكم آلبانی: صحیح.
[١٤٨]- سنن ابن ماجه: ٤١٩٠ و سنن ترمذی: ٢٣١٢ و مسند احمد: ٢١٥١٦. حکم آلبانی: حسن است به جز جمله «وَمَا تَلَذَّذْتُمْ بِالنِّسَاءِ عَلَى الْفُرُشِ» و جمله «لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ شَجَرَةً تُعْضَد» که مُدْرَج است.
[١٤٩]- صحيح بخاری: ٧٥٠١ و صحيح مسلم: ١٢٨.
[١٥٠]- صحيح مسلم: ١٢٩.
[١٥١]- سنن نسايی: ١٢٨٢ و صحيح ابن حبان: ٩١٤ و مستدرک حاكم: ٣٥٧٦ و مصنف ابن ابیشيبه: ٨٧٠٥. حكم آلبانی: صحیح.