انواع هجرت
* هجرت به دو نوع تقسیم میشود: هجرت معنوی و هجرت حسی.
* هجرت معنوی عبارت است از: ترک هر آنچه الله متعال از آن نهی کرده است طوری که در صحیح بخاری از عبدالله بن عمرو بن عاص ب روایت است که پیامبر ج فرمود: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلَمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ وَالْمُهَاجِرُ مِنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ»[٢٢٣] «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر، از زبان و دست او سالم و در امان باشند و مهاجر کسی است که از هرچه الله متعال نهی کرده است، هجرت و دوری نماید».
* هجرت معنوی دارای شأن بزرگی است و اصل و اساس هجرت حسی میباشد طوری که جهاد نفس، اصل انواعِ دیگرِ جهادها است.
* هجرت از آنچه که الله متعال نهی تحریمی فرموده، واجب است، و ترک آنچه که کراهتا نهی فرموده مستحب است.
* بندۀ مؤمن مامور گردیده که هجرت معنوی را با ترک تمام آنچه که الله متعال از آن تحریما یا کراهتا نهی فرموده، چه قولی، چه فعلی و چه اعتقادی محقق نماید.
* این نوع هجرت ایجاب میکند که بنده مهاجر، با قلب خود به سوی الله متعال بازگردد، یعنی از تاریکیها به سوی نور، و از شرک به سوی توحید، و از بدعت به سوی سنت، و از گناه به سوی اطاعت، و از غفلت به سوی ذکر، و از بدی به سوی احسان هجرت کند.
* و کسی که در احوال این هجرت تأمل کند درمییابد که تمام اعمال بنده و حرکات و سکنات وی را منظم میسازد و کسی که این شیوهاش باشد از توبهکنندگان و بازگشتکنندگان به الله تعالی میباشد.
* ابن قیم / در رساله التبوکیه (زاد المهاجر إلی ربه) گفته است: «هجرت دو گونه است:
- هجرت اولی: هجرت جسدی از یک سرزمین به سرزمین دیگر، و احکام این مهاجرت معلوم است و مراد سخن در اینجا نیست.
- هجرت دومی: هجرت با قلب به سوی الله و رسولش است، و در اینجا این هجرت مراد میباشد، و این مهاجرت حقیقی بوده، و این اصل است، و هجرت جسدی تابع آن میباشد».
* این هجرت (مِن و الی) را دربر میگیرد طوری که بنده با قلب خویش از محبت غیر الله به محبت الله متعال، و از بندگی غیرالله به بندگی او تعالی، و از ترس غیر الله و امید بستن به غیر او و توکل بر کسی دیگر، به هراس از الله و امیدواری و توکل بر الله رو میآورد، همچنین از دعای غیر الله و سوالکردن و فروتنی و خواری و تن در دادن و زیر بار رفتن غیر الله به دعای او تعالی و خواستن از او تعالی و فرمانبرداری او تعالی و تسلیمشدن به او تعالی تن در میدهد، و این همان فرار به سوی الله متعال است طوری که میفرماید: ﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ﴾ [الذاريات: ٥٠] «(ای پیامبر! بگو:) پس به سوی الله بگریزید».
* در مسندِ امام احمد و تاریخ الکبیرِ بخاری و شعب الایمانِ بیهقی رحمهم الله از معاویه بن ابیسفیان و عبدالرحمن بن عوف و عبدالله بن عمرو بن عاص ش روایت است که گفتهاند: پیامبر ج فرمود: «إِنَّ الْهِجْرَةَ خَصْلَتَانِ إِحْدَاهُمَا، أَنْ تَهْجُرَ السَّيِّئَاتِ وَالْأُخْرَى، أَنْ تُهَاجِرَ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَلَا تَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ مَا تُقُبِّلَتْ التَّوْبَةُ، وَلَا تَزَالُ التَّوْبَةُ مَقْبُولَةً، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنَ الْمَغْرِبِ، فَإِذَا طَلَعَتْ، طُبِعَ عَلَى كُلِّ قَلْبٍ بِمَا فِيهِ، وَكُفِيَ النَّاسُ الْعَمَلَ»[٢٢٤] «هجرت دو خصلت دارد: اولی آن که از زشتیها دوری کنید، و دومی اینکه به سوی الله و رسولش هجرت نمایید، و مادامی که توبه پذیرفته میشود هجرت قطع نمیگردد، و توبه پذیرفته میشود تا زمانیکه آفتاب از مغرب طلوع کند؛ هرگاه از مغرب طلوع کرد بر هر قلب و هر آنچه در آن است ختم زده میشود و مردم از عمل بینیاز میشوند».
* و در مسند امام احمد و ... از عمرو بن عَبْسَه سُلَمی س که از سابقین اولین به اسلام میباشد روایت است که از پیامبر ج پرسید: «أَيُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟»، «کدام هجرت برتر است؟».
پیامبر ج فرمود: «أَنْ تَهْجُرَ مَا كَرِهَ رَبُّكَ»[٢٢٥] «آنچه را که پروردگارت خوش ندارد ترک کنی».
* و همین حدیث را ابوداود و نسایی از عبدالله بن عمرو و عبدالله بن حبشی با عدم ذکر سوالکننده روایت نمودهاند که لفظ آن چنین است: گفته شد: پس کدام هجرت برتر است؟ فرمود: « أَنْ تَهْجُرَ مَا حَرَّمَ اللهُ»[٢٢٦] یعنی «آنچه را که الله متعال حرام کرده ترک کنی».
* علمای سلوک و تزکیه نیز در مورد هجرت معنوی سخن گفتهاند و آن را به دو گونه تقسیم نمودهاند:
١- هجرت به سوی الله متعال با اخلاص، و در این مورد بیشتر سخن گفتهاند، مانند مسایل اخلاص و پاکی نیت، از آنچه اخلاص را از بین میبرد یا آن را کم میسازد، از جمله شرک اکبر و اصغر و خواستن دنیا با عمل آخرت دیگر خواهشات نفسانی حرام و حیلههای شیطانی در منصرفکردن بنده از محققساختن اخلاص.
٢- و هجرت به سوی رسول الله ج با محققساختن پیروی از او ج انجام میشود و در این مورد نیز بیشتر سخن گفتهاند مانند پیروی راه و روش پیامبر ج در عبادات و معاملات و شناخت جزئیات و نشانهها و مرتبههای او.
* بنده با محققساختن این دو نوع هجرت، به درجه نهایی احسان نایل میگردد.
* از بهترین تألیفات در این باب کتاب ابن قیم / موسوم به "طریق الهجرتین و باب السعادتین" است.
* مقصود ایشان از دوگونه هجرت، هجرت به سوی الله متعال و هجرت به سوی پیامبرش ج است، و غرض او از سعادتین، سعادت دنیا و سعادت آخرت میباشد.
* و اما هجرتی که اینجا مراد است تعریف مؤلف (شیخ محمد بن عبدالوهاب) میباشد که: «هجرت یعنی انتقال از سرزمین شرک به سرزمین اسلام».
* قول مؤلف (از سرزمین شرک) یعنی سرزمینی که در آن مشرکان دارای قدرت و سلطنت هستند چنانکه برخی از مسلمانان را از برپایی دینشان بازمیدارند. (به سرزمین اسلام) یعنی به سرزمینی که فرمانروایی آن به دست مسلمانان است.
* و این هجرت طبق قرآن و سنت واجب مؤکد است، افزون بر این هرکس در نصوص تأمل کند و مقاصد هجرت و فضیلتها و احکام آن را بشناسد برایش نمایان میگردد که در دین اسلام، هجرت شأن و جایگاه بزرگی داشته و سببی بزرگ برای عزت و سرفرازی مسلمانان است.
* هجرت بر هر مسلمانی که نمیتواند شعایر دینی خود را به خاطر شوکت و تسلط کفار اظهار کند، واجب است تا به سرزمینی که کفار بر آن حاکم و مسلط نباشند کوچ نموده و الله متعال را عبادت نموده و شعایر دینی خویش را آشکارا ادا کند.
* و این مطلب نشانگر اهمیت سعی و تلاش مؤمنان در رهایی از تسلط کافران و منافقان است، زیرا مادامی که آنها در زیر تسلط کافران و دشمنان دین باشند، نمیتوانند دین خود را به طور رضایتبخش برپا کنند.
* سرشت و خوی دشمنان دین این است که آنها در خصومت و دشمنی با دین الله ﻷ میکوشند، و در خصومت بندگان مؤمن از هیچگونه زیان و ضرررسانی کوتاهی نمیکنند، و دربارۀ مؤمنان حق خویشاوندی و پیمان را رعایت نکرده آنها را در برپایی دین ایشان طوری که باید اجازه نمیدهند.
* کسی که در شرایط امروزی مسلمانان دقت کند، و از سوی دیگر به تلاش کفار و دسیسهچینی آنان علیه مسلمانان و تلاش مذبوحانۀشان بنگرد که از هر راه ممکن برای تحت فشار قرار دادن مسلمانان و تضعیف نیروی آنها سعی دارند در اذهان مسلمانان هراس ایجاد کنند تا اینکه مرکزیتی برای آنها ایجاد نشود، و نیز اگر به استفادهشان از شیوه و روشهای گوناگون جنگ از جمله تهاجم فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی بنگرد، شدت دشمنی کافران علیه مسلمانان را درک خواهد کرد.
و اگر الله متعال ضمانت نمیکرد که طائفهای از این امت همیشه در راه الله مبارزه میکنند، و مخالفانشان نمیتوانند به آنان ضرری برسانند، و نه کسانی که آنها را تنها رها میکنند، از شدت مکر و فریب کافران آثار دین محو و نابود میشد. چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَإِن كَانَ مَكۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ٤٦﴾ [إبراهيم: ٤٦] «و هرچند که با مکرشان کوهها از جا کنده شود».
* و مقصود این است که اقامت در زیر حکم کافران دارای مفاسد بزرگ و فتنههای عظیمی است.
* به این خاطر الله متعال هجرت را مشروع نموده تا مؤمنان را از تنگدستی به فراخی و از ذلت و خواری به عزت و کرامت بکشاند و آنان را وعدۀ نصرت و پیروزی داده طوری که میفرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ﴾ [الحج: ٣٩-٤٠] «به کسانی که با آنان جنگ میشود، اجازۀ (جهاد) داده شده است، از آن روی که مورد ستم قرار گرفتهاند، و یقیناً الله بر یاری آنها توانا است * (همان) کسانی که به ناحق از دیارشان رانده شدند؛ جز اینکه میگفتند: پروردگار ما الله است».
[٢٢٣]- صحيح بخاری: ١٠ و ٦٤٨٤.
[٢٢٤]- مسند احمد: ١٦٧١ و شعب الإيمان بیهقی: ٦٨٢٠. آلبانی و شعیب ارنؤوط میگوید: سند آن حسن است. يكی از راویان آن بنام ضمضم بن زرعه متکلم فیه است اما بقیه راویان آن ثقه هستند.
[٢٢٥]- مسند احمد: ٦٤٨٧ و ٦٧٩٢ و ٦٨١٣ و ١٩٤٣٥. حكم سند: صحيح لغیره.
[٢٢٦]- سنن نسایی: ٤١٦٥ و سنن ابیداود: ٢٤٨١. حكم آلبانی: صحيح.