اقسام خوف
* خوف بر دو نوع است:
- نوع اول: خوفِ عبادت: و آن خوفی است که یکی از معانی عبادت را با خود حمل کند از قبیل فروتنی، بیم، و هراس از فرودآمدن ضرر از سوی کسی که قادر به آن است.
- نوع دوم: خوفِ طبیعی و فطری است که خالی از معانی عبادت است، که شرح آن خواهد آمد.
* از لوازم خوفِ عبادت، این است که با قلب عباداتی عظیم از قبیل بیم و هراس، انابت (توبه)، توکل و وابستگی قلبی صورت بگیرد که انجامدادن اینگونه خوف برای غیر الله بدون شک شرک در عبادت میباشد.
باید این خوف فقط برای الله متعال خالص شود طوری که میفرماید: ﴿وَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ٤٠﴾[البقرة: ٤٠] «و تنها از من بترسید». و مفعول مقدم افادۀ حصر را دارد، و این عبادت با ترس میباشد.
شرک در خوفِ عبادت کار مشرکان است، و کسی که میخواهد معنای خوف شرکی را بداند پس حال مشرکان را مشاهده کند که دارای اینگونه خوف بودند و نیز درباره قصههای قرآنی تأمل کند.
* الله متعال مجادله ابراهیم ÷ با قومش را چنین حکایت میکند: ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِكُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيۡٔٗاۚ وَوَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ٨٠ وَكَيۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَكۡتُمۡ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمۡ أَشۡرَكۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَيۡكُمۡ سُلۡطَٰنٗاۚ فَأَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨١﴾[الأنعام: ٨٠-٨١] «و من از آنچه با او شریک قرار میدهید، نمیترسم، مگر چیزی را پروردگارم بخواهد، علم و دانش پروردگارم همه چیز را در برگرفته است، آیا پند نمیگیرید؟! * و چگونه از چیزی که شریک او قرار دادهاید؛ بترسم؟! درحالی که شما نمیترسید از آنکه چیزی را شریک الله قرار دادهاید که هیچگونه دلیلی درباره آن بر شما نازل نکرده است، پس اگر میدانید کدام یک از این دو دسته به ایمنی شایستهتر است؟».
* و راجع به عاد قوم هود ÷ و مجادله آنها با پیامبرشان میفرماید: ﴿قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَ وَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ٥٣ إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥ إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٦﴾[هود: ٥٣-٥٦].
«گفتند: «ای هود! برای ما دلیل روشنی نیاوردهای و ما به (خاطر) گفتار تو معبودهای خویش را رها نمیکنیم، و ما به تو ایمان نمیآوریم * ما (چیزی) جز این نمیگویم که بعضی از معبودان ما آسیبی به تو رساندهاند. (هود) گفت: همانا من الله را گواه میگیرم، و شما (نیز) گواه باشید، که من از آنچه شریک (الله) قرار میدهید، بیزار هستم، * غیر از او، پس همگی برای من نقشه بکشید، آنگاه مرا مهلت ندهید. * همانا من بر الله که پروردگار من و پروردگار شما است توکل کردم، هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه او (الله) گیرنده پیشانیاش است (و برآن مسلط است) بیگمان پرودگارم بر راه راست است».
* و به پیامبرش محمد ج فرمود: ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣٦﴾[الزمر: ٣٦] «آیا الله برای بندهاش کافی نیست؟! و تو را به کسانی غیر از او میترسانند، و هرکس را الله گمراه کند، پس او را هیچ هدایتگری نیست».
* ابن جریر / گفته است: الله متعال به پیامبرش محمد ج فرمود: ای محمد این مشرکان تو را به خاطر بیزاری و عیبگرفتن تو از نمادها (سنگی باشد و یا فلزی مثل ضریحها و یا از جنس قبرها) و معبودهایشان، از آنها میترسانند که گویا به سبب آن به تو بدی و اذیتی میرسد، و الله برای تو کافی است.
* قتاده / گفته است: پیامبر ج خالد بن ولید را به درهای در سُقام فرستاد تا بت عُزّی را بشکند، خادم آن گفت: ای خالد من تو را از او برحذر میدارم، او نیرویی دارد که هیچ چیزی در مقابل او توان ایستادگی ندارد، پس خالد س به سوی آن رفت و با تبر بینی آن را شکست. این مثالی از خوف شرکی است که در قلب خادم جا داشت.
* مجاهد / میگوید: «﴿وَيُخَوِّفُونَكَ بِٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦ﴾[الزمر: ٣٦] یعنی «میترسانند تو را از كسانی که به غیرالله ﻷ عبادت میکنند»».
* بعضی از عبادتکنندگانِ امروزیِ نمادها (سنگی باشد و یا فلزی مثل ضریحها و یا از جنس قبرها) و قبرها نیز مردم را از معبودان باطلشان، که به غیر از الله آنها را عبادت میکنند، میترسانند که گویا آنها قدرت و تصرف در هستی را دارند! و اگر بر شخصی خشمگین شوند کسی را میفرستند تا آن شخص را عذاب دهد و به بیماریها دچار کند و شاید هم بدنش وی را فلج ساخته یا او را بکشد و مانند این چیزهای ترسناک که برای یک مؤمن جایز نیست از آن بترسد.
* برخی از علما عبارت (خوف السر) را ذکر میکنند و مقصدشان خوف عبادت است، چنانکه خوفِ عبادتکنندگان قبور و اولیا را به عنوان مثالی برای خوف السر ارایه دادهاند.
- در حقیقت اینها انواع مختلفی از شرک را جمع کردهاند از قبیل باور به اینکه مردگان از آنچه ایشان انجام میدهند اطلاع دارند، و باورشان به اینکه مردگان توانایی مواخذه و مجازاتکردن و عذابنمودن را دارند، و ترسشان از اینکه مردگان کمک و مدد را از آنها قطع خواهند کرد، یا اینکه برایشان شفاعت نخواهند کرد! و ... .
- از اینرو برخی را میبینید که وقتی بدگویی آن مردگان را بشنوند، یا کسی از غلو در مورد آنها ممانعت ورزد، آثار ترس و هراس- به گمانشان- از قهر و غضب آن ولی بر چهرهشان آشکار میشود.
- در خوف السر معانی عبادت از قبیل هیبت، ترس، وابستگی قلب به معبود، توسل و پناهجویی به سوی او وجود دارد، درحالی که اینها عبادتهای عظیمی هستند که اگر کسی آن را برای غیر الله انجام بدهد به یقین شرک آورده است. پناه میبریم به الله متعال از شرک.