شرح اصول سه گانه اسلام شیخ محمد بن عبدالوهاب

فهرست کتاب

امر سوم: محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم

امر سوم: محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم

محبت پیامبر  ج فرض است، و ایمان جز با آن صحیح نمی‌شود، بلکه واجب است که محبت پیامبر  ج بر محبت جان، اهل، فرزند و مال مقدم باشد، طوری که الله متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٤ [التوبة: ٢٤] «بگو: اگر پدران‌تان، و فرزندان‌تان، و برادران‌تان و همسران‌تان، و خویشاوندان‌تان، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد آن می‌ترسید، و خانه‌هایی که به آن دلخوش هستید، در نزد شما از الله و پیامبرش و جهاد در راه الله محبوب‌تر است، پس منتظر باشید، تا الله فرمان خویش را بیاورد، و الله مردم فاسق را هدایت نمی‌کند».

* و در صحیح بخاری و مسلم از انس بن مالک  س روایت است که پیامبر  ج فرمود: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَ وَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»[١٩٥] «ایمان هیچ کدام از شما کامل نمی‌شود مگر آنکه من در نزد او از پدرش و فرزندش و تمام مردم محبوب‌تر باشم». و در روایتی از امام مسلم  / آمده است: «لا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»[١٩٦] «هیچ بنده‌ای ایمان نمی‌آورد مگر اینکه مرا بیشتر از اهل، مال و همه مردم دوست بدارد».

* و در صحیح بخاری از عبدالله بن هشام  س روایت است که گفت: همراه پیامبر  ج بودیم و ایشان دست عمر بن خطاب  س را گرفته بود؛ عمر  س به آن جناب گفت: «يَا رَسُولَ اللهِ لأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِلا نَفْسِي»؛ «ای رسول الله! شما نزد من از هرچیز محبوب‌تر هستید به جز از جان خودم»، پیامبر  ج فرمود: «لاَ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكِ» «نخیر سوگند به ذاتی که جانم در دست او است حتی باید از جانت هم برایت محبوب‌تر باشم»؛ عمر  س برای پیامبر  ج گفت: «فَإِنَّهُ الآنَ، وَاللهِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي» «پس قسم به الله که الآن شما برایم محبوب‌تر از جانم هستید». پیامبر  ج فرمود: «الآنَ يَا عُمَرُ»[١٩٧] «الآن درست است ای عمر».

شاهد برای این مطلب این فرمودۀ الله متعال است: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ [الأحزاب: ٦] «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوار‌تر است».

ابن جریر  / می‌گوید: «﴿ٱلنَّبِيُّ محمد ﴿أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ می‌گوید: احق و سزاوارتر به مؤمنان ﴿مِنۡ أَنفُسِهِمۡ از خودشان، این است که در مورد آن‌ها هر حکمی را که می‌خواهد حکم می‌کند، و این بر آن‌ها جایز است».

* و الله متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦ [الأحزاب: ٣٦] «و هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنه را سزاوار نیست؛ هنگامی که الله و پیامبرش امری را حکم کند، اینکه آن‌ها در کارشان اختیاری داشته باشد، و هرکس الله و پیامبرش را نافرمانی کند، به راستی‌که در گمراهی آشکاری گرفتار شده است».

* و مقدم‌شمردن محبت پیامبر  ج بر محبت جان، اهل، فرزند و تمام مردم بر سه درجه می‌باشد، که همان درجه‌های پیروی هستند:

- درجه اول: و این درجه‌ای است که جز با آن اسلام صحیح نیست. و آن مقدم‌شمردن محبت ایشان در چیزی می‌باشد که برای پایدارماندن اسلام شخص لازم است، و مخالف این درجه، کافران و مرتدان هستند که مرتکب یکی از نواقض اسلام شده‌اند، زیرا نافرمانی پیامبر را که مورد پسند‌شان است بر محبت پیامبر مقدم شمرده‌اند، پس با توجه به این تخلّف از دایرۀ اسلام خارج شده‌اند.

درجه دوم: درجه وجوب است، در این درجه بنده، پیامبر  ج را در چیزی که به آن امر فرموده اطاعت می‌کند و این امر واجب است، و از چیزی که نهی فرموده‌اند اجتناب می‌ورزد که این نهی تحریمی است.

و کسی که این درجه را به جا می‌آورد مؤمن پرهیزکار و اداکنندۀ اطاعت واجب است، و مخالف این درجه کسی است که آنچه را هوا و نفس وی دوست می‌دارد بر اطاعت پیامبر  ج مقدم می‌شمارد. بنابر این عاصی و مخالف اوامر پیامبر  ج بوده و به اندازۀ تخلّفش مستحق عذاب خواهد بود.

- درجه سوم: درجه استحباب و کمال است، و عبارت است از اطاعت پیامبر  ج در چیزی که استحبابا امر فرموده که به توانایی بنده مرتبط است، و اجتناب از چیزی که کراهتا از آن نهی نموده است، و کسی که این درجه را محقق سازد از اهل احسان می‌باشد، و کسی که مخالفت آن را کند به طوری که وی را به مخالفان درجه دوم ملحق نسازد پس چنین شخصی گنهکار نیست، اما به اندازۀ تقصیری که دارد از خیر و فضل و برکت محروم می‌شود.

* پس واضح شد که مقدم‌شمردن محبت پیامبر  ج بر محبت جان، اهل، فرزند و تمامی مردم بر سه درجه فوق می‌باشد؛ یکی درجه‌ای است که اسلامِ بنده بدون آن صحیح نمی‌شود، و دوم درجه‌ای است که واجب هست و سوم درجۀ کمال مستحب می‌باشد.

* و معنای نفی ایمان در این فرمودۀ پیامبر  ج «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ...»[١٩٨] بر سه درجه می‌باشد:

- نفی‌کردن اصل ایمان، و این برای مخالفان درجۀ اول هست.

- نفی‌کردن ایمان واجب، و این برای مخالفان درجۀ دوم هست.

- نفی‌کردن کمال ایمان، و این برای مخالفان درجۀ سوم هست.

* و آنچه به این مسئله ارتباط می‌گیرد محبت پیامبر  ج است که دارای ملزوماتی می‌باشد، اگر کسی آن را به جا نیاورد محبت وی صادقانه نیست.

و این ملزومات عبارت است از: اطاعت پیامبر، یاری‌رساندن وی، محبت یاران وی، دوستی با آن‌ها، محبت با دعوت پیامبر و نصرت آن. البته تمام آنچه ذکر شد را نصیحت و خیراندیشی برای پیامبر دربرمی‌گیرد؛ طوری که در صحیح بخاری و مسلم از تَمیمِ داری  س روایت است که پیامبر  ج فرمود: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ» قُلْنَا لِمَنْ؟، قَالَ: «لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ»[١٩٩]. «دین عبارت از نصیحت و خیر اندیشی است. گفتند: برای چه کسی؟ فرمود: برای الله و برای کتابش و رسولش و برای پیشوایان مسلمان‌ها، و برای همۀ مسلمین».

* خیراندیشی برای پیامبر  ج واجب بوده و لازمه آن صدق و اخلاص در محبت، اطاعت، نصرت و یاری رساندن و تصدیق‌نمودن می‌باشد.

* کسی که در یکی از این واجبات کوتاهی کرد پس چنین شخص در خیراندیشی برای پیامبر مقصر بوده و گناه وی بر طبق تقصیرش خواهد بود، طوری که شرح آن در بیان درجات تخلّف از پیروی پیامبر گذشت.

* پس خیراندیشی مسلمان برای پیامبر  ج با پیروی از او است، هرچه پیروی‌اش از پیامبر  ج بیشتر باشد خیراندیشی‌اش بیشتر خواهد بود.

* و آنچه این محبت را نقض می‌کند بغض و کینه، آزار و اذیت‌رساندن، دشنام و استهزا به ساحت پیامبر  ج است.

- و هرکس در امری واقع گردد که منجر به عدم محبت پیامبر  ج شود پس چنین شخصی به اجماع علما کافر است.

* مردم در دوستی و محبت پیامبر  ج، سه نوع هستند:

- نوع اول: افراد جفاکار مقصر در رابطه با محبت پیامبر  ج، و این‌ها بر دو درجه هستند: کافران، و نافرمانان.

کفار کسانی هستند که از پیامبر  ج کراهت و انزجار دارند، یا اینکه چیزی از شریعت اسلام که پیامبر  ج آورده مورد نفرت و انزجار آن‌ها قرار دارد.

اما نافرمانان، کسانی هستند که مخالفت اوامر پیامبر  ج را می‌کنند و مرتکب بعضی از محرمات می‌شوند، یا اینکه بعضی از واجبات دینی را ترک می‌کنند، منتها در اموری که بقای‌شان را در اسلام حفظ می‌کند از پیامبر  ج اطاعت می‌کنند.

- نوع دوم: غلوکنندگان، کسانی که در ادعای محبت با پیامبر  ج غلو و افراط ورزیدند و آن‌ها بر دو درجه هستند: مشرکان و بدعتی‌ها:

اما مشرکان، کسانی هستند که در مورد پیامبر  ج غلو کردند تا جایی که بعضی از عبادات مانند: دعا، نذر، طلب مدد، و قضای حاجات و دیگر چیزها را برای او  ج انجام دادند.

اما بدعتی‌ها، کسانی هستند که در مدح و ستایش پیامبر غلو نموده در ستایش او از حد مدح و ثنای جایز فراتر رفتند، ولی هیچ نوعی از عبادات را برای پیامبر  ج انجام نداده‌اند. در صحیح بخاری از عمر بن خطاب  س روایت است که پیامبر  ج فرمود: «لاَ تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ»[٢٠٠] «در مدح وستایش من زیاده روی نکنید مانند نصاری که در مدح عیسی پسر مریم زیاده روی کردند من فقط بندۀ الله هستم، پس در مورد من بگویید: بنده الله و رسول او».

و از مظاهر غلو برخی از اعمال صوفی‌ها است مانند بدعت میلاد نبی (مولودخوانی) و دیگر اشکال غلو که در شخص پیامبر  ج انجام می‌دهند.

- نوع سوم: هدایت‌یافتگان و پیروان راه و روش پیامبر  ج و روش یاران کرام او و پیروی‌کنندگان از آنان به احسان‌ بدون غلو و تفریط هستند؛ اینان نجات‌یافتگان سعادتمند‌ هستند.

* برخی از علما در ضروریات کلمۀ شهادت این جزء را «وَأَلا يُعْبَدَ اللهُ إِلا بِمَا شَرَعَ»، «الله متعال عبادت نشود جز با چیزی که مشروع نموده» اضافه می‌نمایند، و این در ضمن اطاعت پیامبر  ج درج می‌شود، چون پیامبر  ج در حدیثی که بخاری و مسلم از ام المؤمنین عایشه  ل روایت نموده‌اند، می‌فرمایند: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَليهِ أمرُنا هَذَا فَهُوَ رَدٌّ»[٢٠١] «کسی که عملی را انجام دهد که امر (دین) ما بر آن نباشد، مردود است». پس به وجودآوردن چیز نو در عبادات حرام بوده جایز نیست، و سازنده و پدیدآورندۀ آن به سبب این نوآوری و بدعت خود، نافرمان و گنهکار می‌باشد.

[١٩٥]- صحيح بخاری: ١٥ و صحيح مسلم: ٤٤.

[١٩٦]- صحيح مسلم: ٤٤.

[١٩٧]- صحيح بخاری: ٦٦٣٢.

[١٩٨]- صحيح بخاری: ١٥ و صحيح مسلم: ٤٤.

[١٩٩]- این حدیث در بخاری به صورت اسم (ترجمه) باب آمده و نه به صورت حدیث شماره‌دار. صحيح بخاری: (١/ ٢١) بَابُ قَوْلِ النَّبِيِّ  ج: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ: لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَئِمَّةِ المُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ» و صحيح مسلم: ٥٥.

[٢٠٠]- صحيح بخاری: ٣٤٤٥ و ٦٨٣٠.

[٢٠١]- صحيح بخاری: (٣/ ٦٩) و (٩/ ١٠٧) و صحيح مسلم: ١٧١٨.