حکم هجرت
* ابن قدامه مقدسی در کتاب خود المغنی گفته است: مردم در هجرتنمودن بر سه قسم هستند:
- اول: کسی که هجرت بر وی واجب است، و قادر به هجرتکردن است، چون نمیتواند دین خود را آشکار کند، و نمیتواند واجبات دینی خود را درحالی که در بین کفار اقامت دارد انجام بدهد، پس بر چنین شخصی هجرت واجب است؛ بنابر این فرمودۀ الله تعالی: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا٩٧﴾ [النساء: ٩٧] «همانا کسانی که ملائکه جانشان را گرفتند درحالی که به خویشتن ستم کرده بودند (ملائکه) به آنان گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: ما در زمین مستضعف بودیم (ملائکه) گفتند: مگر سرزمین الله، پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟ بنابراین جایگاهشان دوزخ است و بدجایی است».
و این تهدید شدید بر وجوب دلالت دارد، زیرا ادای واجبات دینی بر شخصِ قادر واجب است، و هجرت از ضروریات واجب و تمامکنندۀ آن است، و هر چیزی که واجب بدون آن انجام نشود خود واجب است.
- دوم: کسی که هجرت بر وی لازم نیست، و او کسی است که از هجرت کردن عاجز است، یا به سبب بیماری، یا به سبب اجبار وی بر اقامتکردن، یا به سبب ضعف و ناتوانی، مانند: زنان و کودکان و امثالشان، پس بر چنین اشخاصی هجرت نیست، بنابر این فرمودۀ الله متعال: ﴿إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا٩٨﴾[النساء: ٩٨]. «مگر آن مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که نه چارهای دارند و نه راهی (برای نجات) مییابند». و هجرت این مردمان مستحب گفته نمیشود؛ زیرا مستضعف هستند و قادر به هجرتکردن نیستند.
- سوم: کسی که هجرت در موردش مستحب میباشد، نه واجب، و او کسی است که قادر به هجرتکردن است، اما میتواند در دار کفر زندگی کند و دین خود را آشکار کند، پس برای او هجرتکردن مستحب است، تا بتواند آنها را به اسلام دعوت دهد و با بیاننمودن محاسن دین اسلام جهاد کند».
* و کسی که امکانات انتقال به سرزمین مسلمانان را ندارد، یا اینکه به سبب تسلط بعضی از ظالمان بر دار اسلام نمیتواند به آنجا انتقال نماید، زیرا میترسد که در معرض آزار و اذیت بیشتر قرار گیرد، در این صورت بر وی واجب است که به سرزمین دیگری که میتواند شعایر دین خود را در آنجا برپا کند نقل مکان کند؛ زیرا مقصود از هجرت برپایی شعایر دین است.
* طوری که برخی از مؤمنان در هجرت نخستین از مکه به حبشه هجرت کردند. چون سرزمین امنی بود و پادشاهی بر آن حاکم بود که عدل و داد را برپا میداشت و بر کسی ظلم روا نمیداشت.
محمد بن اسحاق، سیرهنویس مشهور گفته است: «برایم زهری از ابیبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام خبر داد که ام سلمه، همسر پیامبر ج گفت: وقتی در مکه مکرمه عرصه بر ما تنگ شد و صحابۀ پیامبر آزار و اذیت دیدند و به خاطر دینشان در معرض فتنه و ابتلا قرار گرفتند، و پیامبر ج نیز نمیتوانست مصایب را از آنها دفع کند، چون خود پیامبر ج در حمایت قوم و عمویش بود تا آسیبی به گونهای که به اصحابش میرسید به او نرسد، بالاخره رسول الله ج به اصحاب فرمود: «إِنَّ بِأَرْضِ الْحَبَشَةِ مَلِكًا لا يُظْلَمُ أَحَدٌ عِنْدَهُ، فَالْحَقُوا بِبِلادِهِ، حَتَّى يَجْعَلَ اللَّهُ لَكُمْ فَرَجًا، وَمَخْرَجًا مِمَّا أَنْتُمْ فِيهِ»[٢٣٩]. «در سرزمین حبشه پادشاهی است که در کنار او به کسی ستم نمیشود، پس به سرزمین وی بروید تا اینکه الله متعال گشایشی برای شما از این وضعی که در آن بسر میبرید فراهم سازد». پس گروه گروه به سوی حبشه رفتیم تا اینکه در آنجا باهم یکجا شدیم و در بهترین خانه و در کنار بهترین همسایه جابهجا شدیم، بر دین خود ایمن شدیم و از ظلم کسی در هراس نبودیم» [سند این روایت حسن است].
* کسی که در برخی از سرزمینهای اسلامی در معرض ظلم و محنت و تنگی قرار میگیرد تاجایی که مانع برپانمودن امور دین وی میشود، پس باید برای اقامت به سرزمینهایی که بر دین، جان و اهلش در امان میشود کوچ کند، هرچند سرزمین کفار باشد تا اینکه الله متعال او را از این گرفتاری رهائی بخشد و گشایشی برایش فراهم سازد.
* و آنچه به وسیلۀ آن پاداش هجرت به دست میآید عمل صالح در زمان فتنه و قتل و قتال است، طوری که در صحیح مسلم از مَعْقِل بن یَسار س روایت است که پیامبر ج فرمود: «الْعِبَادَةُ فِي الْهَرْجِ كَهِجْرَةٍ إِلَيَّ»[٢٤٠] «عبادت در زمان قتل و کشتار، مانند هجرت به سوی من است». و امام احمد این روایت را به این لفظ آورده است: «الْعَمَلُ فِي الْهَرْجِ كَهِجْرَةٍ إِلَيَّ»[٢٤١] «عمل در زمان قتل و کشتار، مانند هجرت به سوی من است» و مراد از عمل، عمل صالح است، و مراد از هرج، طوری که پیامبر ج آن را تفسیر نمودهاند، کثرت قتل وکشتار است.
[٢٣٩]- سنن البيهقي الكبرى، ١٧٧٣٤. حكم آلبانی: صحيح. سلسله احاديث صحيحه آلبانی: ٣١٩٠.
[٢٤٠]- صحيح مسلم: ٢٩٤٨.
[٢٤١]- حكم سند: صحيح. مسند احمد: ٢٠٢٩٨.