شیخ محمد بن عبدالوهاب میگوید: با اِقْرَأ به نبوت و با مدّثّر به رسالت مبعوث شد:
نبوت جایگاهی است که الله متعال آن را به هر بندهای از بندگانش که بخواهد اختصاص میدهد؛ و هرچه از دستورات خود را که بخواهد به سوی آنها وحی میکند.
البته نبوت با پیامبر گرامی ما محمد ج خاتمه یافت طوری که الله متعال میفرماید: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ﴾ [الأحزاب: ٤٠] «محمد ( ج) پدر هیچیک از مردان شما نیست، و لیکن رسول الله و خاتم پیامبران است».
و در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره س روایت است که پیامبر ج فرمود: «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمْ الْأَنْبِيَاءُ كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ» قَالُوا فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: «أوفُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»[٢٠٨] «امور بنى اسرائیل را پیامبران رهبری میکردند، هرگاه پیامبرى درمیگذشت، پیامبر دیگرى به جاى او مىآمد، و هیچ پیامبرى بعد از من نخواهد آمد، ولى جانشینان (خلفای) فراوانی خواهند آمد». صحابه پرسیدند: ما را در قبال آنها چه دستور میدهید؟ پیامبر ج فرمود: «به بیعت نخستین خلیفه که بیعت شده وفادار بوده باشید، وحق آنها را ادا کنید، آنها نیز نزد الله در قبال رعیت خود مسؤولیت دارند و از آنها بازخواست خواهد کرد».
* اهل علم، براین اجماع دارند که نبوت و رسالت با رحلت پیامبر محمد ج خاتمه یافت و هرگز نبی و رسولی بعد از او نیست و نخواهد بود.
* و در مسند امام احمد و سنن ترمذی و مستدرک حاکم و غیره از انس بن مالک س روایت است که پیامبر ج فرمود: «إِنَّ الرِّسَالَةَ وَالنُّبُوَّةَ قَدِ انْقَطَعَتْ فَلَا رَسُولَ بَعْدِي وَلَا نَبِيَّ» «همانا رسالت و نبوت خاتمه یافت پس بعد از من نه رسولی است و نه نبی». انس س میافزاید: این امر بر مردم سخت تمام شد. در ادامه میگوید: پیامبر ج فرمود: «وَلَكِنْ الْمُبَشِّرَاتُ» «جز بشارتها» صحابه ش پرسیدند: بشارتها چه هستند؟ فرمود: «رُؤْيَا الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ، وَهِيَ جُزْءٌ مِنْ أَجْزَاءِ النُّبُوَّةِ»[٢٠٩]. «خواب مرد مسلمان و این جزئی از اجزای نبوت است» [شیخ آلبانی / این روایت را صحیح خوانده است].
پس هرکس پس از پیامبر ج ادعای نبوت و یا رسالت کند دروغگو است.
و قول شیخ / که: «با اقرأ به نبوت مبعوث شد» یعنی: نبوت پیامبر ج زمانی آغاز شد که سورۀ علق بر او نازل گردید: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ٥﴾ [العلق: ١-٥] «(ای پیامبر) بخوان به نام پروردگارت که (هستی را) آفرید * (همان پروردگار که) انسان را از خون بسته آفرید * بخوان، و پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است. * (همان) کسی که به وسیلۀ قلم (نوشتن) آموخت * به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت».
- خبر آغاز وحی را امام بخاری در صحیح خود از ام المؤمنین عایشه ل روایت کرده است[٢١٠].
- آنچه از رؤیاهای صادقانه که برای پیامبر ج قبل از نزول وحی میآمد از نشانهها و علایم نبوت و آمادگی برای برداشت آن بوده است.
- نبوت با آغاز وحی شروع شد هنگامی که جبرییل ÷ در غار حراء با اوایل سوره علق بر پیامبر ج نازل شد.
سپس وحی از پیامبر ج قطع شد، و بر مدت انقطاع وحی بر چندین قول اختلاف شده است:
- شَعْبی / گفته است: مدت انقطاع وحی دو و نیم سال بود، این روایت را امام احمد در التاریخ و ابن حجر در فتح الباری ذکر نمودهاند، ولی این قول بعید است.
- و ابن سعد از ابن عباس روایت کرده که انقطاع وحی چند روز بود، اما سند این روایت بسیار ضعیف، و واهی است.
- الله متعال به مدت انقطاع وحی داناتر است، اما آنچه صحت دارد این است که پس از انقطاع و نزول مجدد وحی، نخستین آیاتی که بر پیامبر ج نازل شد اوایل سوره مُدَّثِّر بود.
- و در صحیح بخاری و مسلم از جابر بن عبدالله ب روایت است که گفت: پیامبر ج وقتی در مورد انقطاع وحی سخن میگفت فرمود: «بَيْنَا أَنَا أَمْشِي، إِذْ سَمِعْتُ صَوْتًا فِي السَّمَاءِ، فَرَفَعْتُ بَصَرِي، فَإِذَا الْمَلَكُ الَّذِي جَاءَنِي بِحِرَاءَ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيٍّ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ ففَرَقْتُ مِنْهُ، فَرَجَعْتُ، فَقُلْتُ: زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَدَثَّرُونِي، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥﴾ [المدثر: ١-٥]»[٢١١].
«روزی، در مسیر راه، صدایی به گوشم رسید، سرم را بلند کردم، دیدم همان ملکی است که در غار حرا نزد من آمده بود. وی بر کرسیای که میان زمین و آسمان قرار داشت، نشسته بود. با دیدن آن صحنه، دچار ترس شدم. به خانه برگشتم و گفتم: چادری روی من بیندازید. آنگاه این آیات از طرف پروردگار نازل شد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥﴾ [المدثر: ١-٥] «ای جامه بر سرکشیده! * برخیز و بیم ده * و پروردگارت را بزرگ شمار * و لباسهایت را پاکیزه دار * و از پلیدی دوری کن»».
رجز یا پلیدی نمادها (بتها) هستند، راوی (جابر بن عبدالله ب) میافزاید: سپس نزول وحی ادامه پیدا کرد.
- کسی که کلمه رجز را به اوثان تفسیر نموده ابوسلمه بن عبدالرحمن میباشد طوری که امام بخاری روایت میکند که فرمود «رجز بتهایی بود که مردم در دروان جاهلیت آنها را عبادت میکردند».
- همچنین در صحیح بخاری آمده است که این رویداد قبل از فرضشدن نماز بود.
* قول شیخ محمد بن عبدالوهاب: «وَأُرْسِلَ بِالـمُدَّثِّرِ» مرادش این است که نخستین آیات سوره المدثر آغاز رسالت بود زیرا مشتمل بر دستور الهی به بیمدادن است.
* و این استنباط گروهی از اهل علم میباشد.
* ابن کثیر / در کتاب البدایه و النهایه میگوید: نخستین چیزی که بر پیامبر ج نازل شد سوره اقرأ سپس سوره مدثر بود، سپس میافزاید: «با سوره مدثر رسالت و با سوره علق نبوت آغاز شد».
* حلیمی، استاد و شیخ امام بیهقی و ابن تیمیه در منهاج السنه مانند این قول را گفتهاند.
[٢٠٨]- صحيح بخاری: ٣٤٥٥ و صحيح مسلم: ١٨٤٢.
[٢٠٩]- سنن ترمذی: ٢٢٧٢ و مسند احمد: ١٣٨٢٤ و مستدرک حاكم: ٨١٧٨ و ٨٢٥٧. حكم آلبانی: صحيح.
[٢١٠]- صحيح بخاری: ٣ و ٤٩٥٣ و صحيح مسلم: ١٦٠.
[٢١١]- صحيح بخاری: ٤ و ٤٩٢٤ و ٤٩٢٥ و ٤٩٥٤ و صحيح مسلم: ١٦١.