راههای شناخت پروردگار جل جلاله
* برای شناخت پروردگار أ دو راه وجود دارد که الله متعال آنها را در کتاب مجید خود بیان فرموده است:
- راه اول: تفکر و اندیشیدن در نشانههای الهی در مخلوقات این جهان.
- راه دوم: تفکر و اندیشیدن در آیات شرعی او تعالی که عبارت است از آیات قرآنی و آنچه در لابهلای قرآن کریم و در دیگر نشانههای روشن و آشکار وجود دارد.
* واژه "آیه" در لغت بر نشانه، علامت، پیام، و گروه اطلاق میشود.
- الله متعال میفرماید: ﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗۖ﴾[مريم: ١٠] «(زکریا) گفت: پروردگارا! برای من نشانهای قرار ده» یعنی علامت و نشانه. و این قول تمامی علما است که هیچگونه اختلافی را در این مورد نمیدانم.
- و در صحیحین از انس س روایت است که پیامبر ج فرمود: «آيَةُ الإيمانِ حُبُّ الأَنْصارِ، وَآيَةُ النِّفاقِ بُغْضُ الأَنْصارِ»[٦٩]؛ یعنی: «علامت ایمان محبت انصار است و علامت نفاق بغض انصار است»؛ پس واژه "آیه" که در حدیث ذکر شده به معنای علامت آشکاری است که بر مراد و قصد دلالت دارد.
- و مورد دومی استعمال " آیه" در لغت عرب مشهور است طوری که در شعر کَعب بن زُهَیر آمده است:
ألَا أَبْلَـغَا هَـذَا المَعْرَضَ آيَة
أَيَقْظَانَ قَالَ القَوْلَ إذْ قَالَ أَوْ حُلُمْ
* آیات عبارت است از نشانههای روشن بر آنچه که مراد و خواست الله متعال بوده است، و این آیات پیامهایی از جانب الله ﻷ به سوی ما میباشند.
* لفظ " آیه" بلیغتر از "علامت" است از اینرو در قرآن کریم لفظ " آیه" ذکر شده است، چون علاوه بر اینکه بر معنا دلالت دارد، معانی واضح و روشنتری را دربر دارد، و از جمله گفته میشود (إیاة الشمس) یعنی روشنی آفتاب.
* خلیل بن احمد گفته است: آیه: یعنی علامت، و آیه: یکی از آیات و نشانههای پروردگار را گوید، و جمع آن: " آی" میباشد.
قول ایشان: (والآیه: من آیات الله) نشانههای کونی و شرعی را دربر میگیرد.
- نشانهها و علامات کونی مانند آفتاب، مهتاب، ستارگان، شب، روز، و آنچه را که الله متعال در آسمانها و زمین آفریده است، همچنان سایر نعمتهای را که برای ما ارزانی فرموده همگی اینها علامتها دلالت بر این دارد که این موجودات از سوی الله أ است و اینها علامات و نشانههای روشنی هستند که جز خیره سر متکبر آن را انکار نمیکند.
- و علامات و نشانههای شرعی عبارت است از: آیههای قرآن کریم که تلاوت میشوند. سبب نامگذاری آن این است که از جانب الله متعال هستند، و در آن آیات و براهین و اثبات و شواهد روشنی وجود دارد که حجت را بر کسی که به او میرسند تمام میکنند.
مثالهای از آیات قرآن کریم که دلالت بر بطلان عبادت غیر الله ﻷ دارد:
* الله متعال در قرآن کریم مدارک و شواهد عقلی را ذکر نموده است که بر بطلان عبادت چیزی که به جای الله عبادت میشود دلالت دارد.
الله أ میفرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ شُرَكَآءَكُمُ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ كِتَٰبٗا فَهُمۡ عَلَىٰ بَيِّنَتٖ مِّنۡهُۚ بَلۡ إِن يَعِدُ ٱلظَّٰلِمُونَ بَعۡضُهُم بَعۡضًا إِلَّا غُرُورًا٤٠﴾[فاطر: ٤٠] «(ای پیامبر!) بگو: آیا معبودانتان راکه به جای الله میخوانید؛ دیدهاید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟ یا اینکه در (آفرینش) آسمانها شرکتی دارند؟ یا به آنها کتابی دادهایم که آنها دلیلی از آن (برای شرک خود) دارند؟ (نه هیچیک از اینها نیست) بلکه ستمکاران جز فریب به یکدیگر وعدهای نمیدهند».
الله متعال سه دلیل روشن و واضح را ذکر نموده که این شریکان که به جای الله خوانده میشوند، مستحق و سزاوار عبادت نیستند.
- چون آنها هیچ چیزی را نیافریدهاند، و عبادت کسی که خالق چیزی نیست حماقت، بیخردی و گمراهی است طوری که این قول پروردگار ﻷ بر این امر دلالت دارد: ﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ١٩١﴾[الأعراف: ١٩١] «آیا چیزی را شریک میگیرند که چیزی را نمیآفریند و خودشان مخلوق هستند».
- آنها سهمی در ملکیت ندارند تا در آن با الله متعال شریک شوند، و تا کسانی که آنها را میخوانند از همان سهمی که اینها مالک آن هستند طلب حاجت کنند.
- و الله متعال به عبادت آنها اجازه نداده است، پس باطل است آن سخنان آراسته و وعدههای پوچ و باطلشان که با آن یکدیگر را فریب میدادند.
- و الله متعال میفرماید: ﴿بَلۡ إِن يَعِدُ ٱلظَّٰلِمُونَ بَعۡضُهُم بَعۡضًا إِلَّا غُرُورًا٤٠﴾[فاطر: ٤٠] «بلکه ستمکاران جز فریب به یکدیگر وعده نمیدهند».
این بیان برای سنت کونی است، یعنی ظالمان یکدیگر را میفریبند و بر یکدیگر منت میگذارند تا بالاخره مورد مجازات الهی قرار گیرند و عذاب او تعالی را مشاهده کنند درحالی که وعدههایشان به یکدیگر سودی برایشان نرسانده و در برابر الله ﻷ هیچکاری نتوانسته و نمیتوانند.
- مانند این قول پروردگار: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِي بِكِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤﴾[الأحقاف: ٤].
«(ای پیامبر، به آنها) بگو: آیا دیدهاید آنچه را که جز الله میخوانید، به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟ یا اینکه آنها در (آفرینش) آسمانها شرکت داشتهاند؟! اگر راست میگویید کتابی (آسمانی) پیش از این (قرآن)، یا اثری از علم (گذشتگان، بر صدق ادعای خود) برای من بیاورید»؛ پس از همان ابتداء چیزی را نیافریدهاند، نه در مالکیت با الله متعال شریک هستند، و نه اجازه عبادت آنها داده شده است.
* و میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٢٣﴾[سبأ: ٢٢-٢٣] «(ای پیامبر!) بگو: «کسانی را که غیر از الله (معبود خود) میپندارید، (به فریاد) بخوانید، (آنها) هموزن ذرۀ در آسمانها و در زمین مالک نیستند، و در (آفرینش و تدبیر) آن دو هیچ شرکتی ندارند، و او (الله) از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد. * و شفاعت نزد او سود نبخشد؛ مگر برای کسی که (او خود) برایش اجازه داده باشد، تا زمانیکه اضطراب (و نگرانی) از دلهایشان برطرف شود، گویند: پروردگارتان چه گفت؟ گویند: حق را (فرمود)، و او بالا و بلندمرتبه بزرگ است».
- ابن قیم / میگوید: پس تأمل کن که چگونه این آیه همه راههایی که به شرک میانجامد را در برگرفته است و آن راهها را بسیار محکم بر روی مشرکان بسته است. چون عابد برای اینکه نفع و سودی از معبود ببرد با او تعلق و رابطه پیدا میکند و اگر از وی خواهان سودی نباشد قلبش به او تعلق پیدا نمیکند، در این حالت باید معبود یکی از اینها باشد: مالک اسباب باشد که عابد از آن سود ببرد، یا شریک مالک اسباب باشد، یا دستیار و وزیر و یا معاون او باشد، یا دارای اعتبار، حرمت، قدر و منزلتی باشد که نزد او شفاعت صورت گیرد؛ پس اگر این امور چهارگانه از هرنگاه منتفی و باطل شد اسباب شرک نیز منتفی شده و محبت به آن قطع میشود؛ پس الله متعال از معبودان آنها، مالکیتِ ذره چیزی در آسمانها و زمین را نفی کرده است. ممکن است مشرکی بگوید: معبود باطل او با مالک حق شریک است. اما الله متعال این شراکت را نفی کرده است. مشرک خواهد گفت: معبود او دستیار و وزیر و معاون معبود حقیقی است، در این مورد الله متعال فرمود: ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ﴾ «و او (الله) از میان آنها یاور و پشتیبانی ندارد». پس جز شفاعت چیزی نماند؛ و آن را نیز از معبودان آنها نفی کرده و میفرماید که هیچکسی نزد او جز با اجازۀ او نمیتواند شفاعت کند؛ پس او ذاتی است که برای شفاعتکننده اجازه میدهد، و اگر اجازه نداد شفاعتکننده در نزد الله متعال نمیتواند شفاعت کسی را بکند. طوری که چنین کاری در میان مخلوقات رایج است؛ چون مشفوع (کسی که برایش شفاعت صورت میگیرد) نزد او تعالی به شفاعتکننده و معاونت او نیاز دارد که شفاعت وی پذیرفته شود، اگرچه به او اجازه شفاعت داده نشود؛ البته تمامی مخلوقات در نزد او تعالی فقیر و محتاج هستند، و او تعالی ذاتا از غیر خودش غنی است، پس چگونه کسی بدون اجازۀ او نزدش شفاعت میکند؟!!
* تفکر و اندیشیدن در آیاتی که واجببودن توحید را دربر دارند یقینداشتن بر بطلان شرک را از خود بهجا میگذارند، یعنی توحید حد فاصل میان کفر و ایمان است، الله متعال به پیامبرش ج میفرماید: ﴿۞قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦٦﴾[غافر: ٦٦] «(ای پیامبر) بگو: همانا من نهی شدهام از اینکه کسانی را عبادت کنم که شما به جای الله میخوانید، چون نشانههای روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است، و مأمور شدهام که برای پروردگار جهانیان تسلیم باشم».
[٦٩]- صحيح بخاری: ١٧ و ٣٧٨٤ و صحيح مسلم: ٧٤.