خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

بت‌‌ها و بتکده‌ها

بت‌‌ها و بتکده‌ها

عمرو بن لحی، در اوج شهرت به دینداری و دین‌شناسی، به شام سفر کرد و در آنجا مشاهده کرد که مردم بت‌هایی برای خود ساخته‌اند، و آن‌ها را می‌پرستند. در نظرش حق جلوه کرد، و مورد پسندش قرار گرفت، زیرا، در آن روزگار، سرزمین شام، مرکز رسالت و موطن کتب آسمانی محسوب می‌گردید. بت هبل را با خود به حجاز آورد، و آن رادرون خانۀ کعبه قرار داد، و اهل مکّه را- رسماً- به شرک بالله فراخواند، مردم نیز دعوت او را اجابت کردند. طولی نکشید که تمامی اهل حجاز نیز از مکیان تبعیت کردند، زیرا، متولیان بیت‌الله و اهل حرم امن الهی بودند.

هبل، از عقیق سرخ به صورت انسان ساخته شده بود، و دست راستش شکسته بود. قریش هبل را در همین وضعیت دریافتند، و برای او دستی از طلا ساختند، و به این ترتیب، هبل نخستین و بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین بت در نزد مشرکان گردید [۴۴].

یکی دیگر از کهن‌ترین بت‌های قوم عرب، منات بود که از آنِ هذیل و خزاعه بود، و در مشلل واقع در کرانۀ دریای سرخ به موازات قدید قرار داشت. مشلل دامنۀ کوهی بود که از آنجا به سوی قدید سرازیر می‌شدند [۴۵]. پس از آن، لات را مردم طائف به خدایی گرفتند، و این بت از آن ثقیف بود. که جایگاه آن مکانی است که بعدها منارۀ سمت چپ مسجد طائف در آنجا برافراشته شده است [۴۶]. از آن پس، عزی را در وادی نخله شامیه، بالاتر از ذات عرق، مستقر گردانیدند، این بت از آن قریش و بنی کنانه و چندین قبیله دیگر بود [۴۷].

این سه بت نخستین و بزرگ‌ترین بت‌های قوم عرب بودند، از آن پس، دامنۀ شرک درمیان قوم عرب گسترش یافت، و در هر ناحیه از عربستان بت‌های فراوانی ظهور کردند.

گویند: عمروبن لحی همزادی از جنیان داشت. همزاد جنی وی برای او بازگفت که بت‌های بزرگ قوم نوح، ود و سواع و یعوث و یعوق و نسر، در جده مدفون‌اند. عمرو نیز به جده رفت و مقبرۀ آن بتان را برشکافت، و آن‌ها را به شام آورد. و چون موسم حج فرا رسید، آن بت‌‌‌ها را میان قبائل عرب توزیع کرد، و آنان بت‌های مذکور را به منازل و اقامتگاه‌های خودشان بردند.

ود، از آن قبیلۀ کلب گردید و در جرش واقع در دومه الجندل، در سرزمین شام به سمت عراق، استقرار یافت، سواع، از آن قبیلۀ هذیل بن مدرکه گردید، و در مکانی به نام رهاط، در سرزمین حجاز، سمت ساحل، در نزدیکی مکّه مستقر گردید، یغوث، از آن قبیلۀ بین‌غطیف از بنی‌مراد گردید، و در جرف، سرزمین قوم سبا قرار داشت، یعوق، از آن قبیلۀ همدان گردید، که قریۀ خیوان را، در سرزمین یمن مقر آن قرار دادند. خیوان نام شاخه‌ای از قبیلۀ همدان نیز هست، نسر نیز، از آن حمیر و متعلق به آل ذی‌الکلاع گردید، و در سرزمین حمیر جایگزین شد [۴۸].

از آن پس، مردم برای این طاغوت‌ها و بت‌ها، بتکده‌هایی ساختند، و این بتکده‌ها را همانند کعبۀ بزرگ می‌داشتند، پرده‌داران و حاجبان بر آن‌ها می‌گماشتند، و همچون کعبه که پیوسته برای آن هدایایی می‌رسید، برای این بتکده‌ها نیز هدایایی می‌رسید، البته، برتری کعبه را بر همه این بتکده‌ها اذعان داشتند [۴۹].

دیگر قبائل عرب نیز به همین راه رفتند. بت‌هایی را برای خودشان به خدایی برگرفتند، و برای آنان، همانند بت‌های بزرگ بتخانه‌ها ساختند. از جمله این بتخانه‌ها، ذوالخلصه بود، از آن دوس و خثعم و بجیله در محل سکونتشان در سرزمین یمن، بتباله، فیمابین مکه و یمن، بتخانۀ فلس، از آن بنی طیی و وابستگانشان، بین دو کوه سلمی و اجأ، در سرزمین طائیان، هم‌چنین رئام (ریام)، بتخانه‌ای بود از آن اهل یمن و حمیر، رضاء بتخانۀ دیگری بود از آن بنی ربیعه بن کعب بن سعدبن زید، که آن را «منات بنی تمیم» نیز می‌نامیدند. هم‌چنین، از جمله بتکده‌های مشهور عربستان، ذوالکعبات بود از آن دودمان‌های بکر و تغلب- پسران وائل- و ایاد در سنداد [۵۰].

دوس، هم‌چنین بتی داشتند که آن راذوالکفین می‌نامیدند. دودمان‌هایی بکر و مالک و ملکان، پسران کنانه، بتی داشتند به نام سعد، طایفه‌ای از بن عذر بتی داشتند که به آن شمس [۵۱]می‌گفتند، و بنی خولان نیز بتی داشتند که عمیانس نام داشت [۵۲].

به این ترتیب، بت‌ها و بتکده‌ها سرتاسر عربستان را فرا گرفته بود، و ابتدا هر قبیله، و بعدها هر خاندانی از خاندان‌های یک قبیله یک بت اختصاصی داشت. مسجدالحرام را نیز از بت‌های فراوانی آکنده ساخته بودند، چنانکه وقتی رسول خدا مکه را فتح کرد، در اطراف خانۀ کعبه سیصد و شصت بت چیده شده بود. آن حضرت با چوبدستی به آن‌ها می‌زدند، تا همه آن بت‌ها روی زمین افتادند. سپس دستور دادند آن‌ها را از مسجدالحرام بیرون بردند، و آتش زدند. در داخل کعبه نیز بت‌ها و تصویرهایی وجود داشت. از جمله بتی بود به شکل حضرت ابراهیم، هم‌چنین بت دیگری بود به شکل اسماعیل علیهما السلام که ازلام در دست داشتند. این بت‌ها از مسجدالحرام بیرون برده شدند، و این تصویرها نیز در روز فتح مکه محو شدند [۵۳].

مردم به این بیراهه روی همچنان ادامه می‌دادند، تا آنجا که ابورجاء عطاردیسگوید: بسیار می‌شد که قطعه سنگی را مدت‌ها پرستش می‌کردیم، همین که قطعه سنگی از آن بهتر می‌یافتیم، آن رامی‌انداختیم و این یک را برمی‌گرفتیم. هر وقت نیز که قطعه سنگی نمی‌یافتیم، مشتی خاک فراهم می‌آوردیم و شیر گوسفند را روی آن می‌دوشیدیم، و گرداگرد آن به طواف می‌پرداختیم [۵۴].

خلاصۀ مطلب اینکه شرک و بت‌پرستی دو شاخص مهم دین و آیین مردم دوران جاهلیت بوده است که می‌پنداشته‌اند متدین به دین حضرت ابراهیم÷هستند.

[۴۴] کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص ۲۸. [۴۵] صحیح البخاری، ح ۱۶۴۳، ۱۷۹۰، ۴۴۹۵، ۴۸۶۱؛ فتح‌الباری، ج ۳، ص ۴۹۹، ج ۸، ص ۶۱۳. [۴۶] کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص ۱۶. [۴۷] همان، ص ۱۸، ۱۹؛ فتح‌الباری، ج ۸، ص ۶۱۲؛ تفسیر القرطبی، ج ۱۷، ص۹۹. [۴۸] صحیح البخاری، ح ۴۹۲۰؛ فتح‌الباری، ج ۶، ص ۵۴۹، ج ۸، ص ۶۶۹؛ المنمق، محمدبن حبیب، ص ۳۲۷-۳۲۸؛ کتاب الاصنام، ص ۹-۱۱، ۵۶-۵۸. [۴۹] سیرة ابن‌هشام، ج ۱، ص ۸۳. [۵۰] همان، ج ۱، ص ۷۸، ۸۹؛ تفسیر ابن کثیر، سورة نوح. [۵۱] تاریخ الیعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵. [۵۲] سیرة ابن‌هشام، ج ۱، ص ۸۰. [۵۳] صحیح البخاری، ح ۱۶۱۰، ۲۴۷۸، ۳۳۵۱، ۳۳۵۲، ۴۲۸۷، ۴۲۸۸، ۴۷۲۰. [۵۴] همان، ح ۴۳۷۶.