فصل پنجم: برخورد مشرکان با رسول خدا
برخورد با حضرت رسول جو تعرض به آن حضرت، کار آسانی نبود. حضرت محمد جمردی با شهامت و با وقار بودند، و دارای شخصیتی کمنظیر، هیبت و عظمت آن حضرت، آنچنان در دل دوست و دشمن جای گرفته بود که با شخصیتی مانند ایشان جز با احترام و تکریم رویاروی نمیشدند، و جز برخی از اراذل و اوباش و بیخردان جرأت پیدا نمیکردند که در برابر آن حضرت به کارهای زشت و ناپسند دست بزنند. علاوه بر این، ایشان تحت حمایت ابوطالب بودند، و ابوطالب از معدود مردان بزرگ مکه بود، از نظر اصل و نسب بزرگ بود، و درمیان مردم نیز به بزرگی شناخته شده بود، بنابراین، بسیار دشوار بود که کسی بتواند به حریم ابوطالب تعرض کند، و حرمت حمایت او را بشکند. این وضعیت، قریشیان را بسیار نگران کرده بود، و خواب و آرام را از آنان گرفته بود، و آنان را واداشته بود که فکرشان را به کار بیاندازند تا بتوانند به نحوی از آن تنگنا بیرون بیایند، و به گرفتاری و پیشامدی که پیامد خوبی نداشته باشد دچار نگردند. بالاخره، بررسیها و مشورتهایشان به آنجا رسید که شیوۀ مذاکره را برگزینند، و با رعایت همۀ جوانب خردورزی و قاطعیت، همراه با نوعی اعلام وجود و تهدید ضمنی، با شیخ کبیر قریش، ابوطالب، وارد گفتگو بشوند، تا بلکه بتوانند حضرت محمد جرا وادار کنند که به خواستههای آنان تن دردهد.