خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

بنای مسجدالنبی

بنای مسجدالنبی

پیش از این گفتیم که ورود رسول خدا جبه مدینه در محلّۀ بنی‌نجّار، روز جمعه ۱۲ ربیع‌الاول سال یکم هجرت، مطابق با ۲۷ سپتامبر سال ۶۲۲ میلادی بود، و ایشان در قطعه زمینی روبروی خانۀ ابوایوب بار انداختند، و گفتند: «هاهنا الـمنْزلُ إن شاءالله» اگر خدا بخواهد اینجا محل فرود آمدن ما است! آنگاه به خانۀ ابوایوب نقل مکان فرمودند.

نخستین گامی که پیامبر اکرم اسلام پس از آن برداشتند، بنای مسجدالنبی بود. برای ساختن این مسجد همان قطعه زمینی را که ناقۀ ایشان در آن بر زمین نشسته بود، درنظر گرفتند، و آن قطعه زمین را از مالکانش که دو پسربچّه یتیم بودند، خریداری کردند، و در کار ساختن مسجد شخصاً سهیم شدند، و خشت و سنگ می‌آوردند و با خود زمزمه می‌کردند و می‌گفتند:

اللهم لا عیش إلا عیش الآخرة
فاغفر للأنصار والـمهاجرة

«خداوندا، زندگی جز زندگی آخرت نیست، پس آمرزش خود را بر انصار و مهاجرین ارزانی فرما».

و نیز می‌خواندند:

هذا الحمال لا حمال خیبر
هذا أبرُّ ربنا وأطهر

«این بارها، نه بارهای خیبر! این ارزشمندتر است- ای خدای ما- و پاکیزه‌تر!».

این تشریک مساعی شخص رسول خدا جدر ساختن مسجد، نشاط صحابه را برای کار دو چندان می‌گردانید، تا آنجا که یکی از آنان چنین می‌گفت:

لئن قعدنا و النبی یعمل
لذاك منا العمل الـمضلل

«اگر ما بنشینیم و پیامبر کار کند، چنین کاری از ناحیه ما، کاری نابهنجار است!».

در آن قطعه زمین، گورهای مشرکان، ویرانه‌هایی چند، شماری درختان خرما، و یک درخت غَرقَد بود. رسول خدا جدستور دادند گورهای مشرکان را شکافتند، ویرانه‌ها را تخریب کردند، درختان خرما و آن درخت را قطع کردند، و چوب آن‌ها را در سمت قبلۀ مسجد روی هم چیدند، و دیوارهایش را با خشت و گل بالا بردند، و سقف آن را با الیاف خرما پوشانیدند، و ستون‌هایش را با تنه‌های درختان خُرما ساختند، کف مسجد را با شن و سنگریزه فرش کردند، و برای آن سه درب قرار دادند. درازای زمین مسجد از سمت قبله تا انتهای آن یکصد ذراع بود، دو طرف دیگر زمین نیز همین مقدار یا کمتر، و پی ساختمان مسجد سه ذراع بود.

در کنار مسجد چند اتاق با سنگ و خشت درست کردند، و سقف آن‌ها را با شاخه‌ها و الیاف درخت خرما پوشانیدند. این‌ها حجره‌های محل سکونت همسران پیغمبراکرم جبود. وقتی که حُجرات آماده شدند، آنحضرت از خانۀ ابوایوب به آن حجره‌های مجاور مسجد نقل مکان کردند [۳۳۶].

مسجد در آن زمان تنها مکانی برای نمازگزاران نبود، دانشگاهی بود که مسلمانان در آن تعالیم و رهنمودهای اسلام را فرا می‌گرفتند، باشگاهی بود که قبایل و طوایف مختلف که از دیرباز بر اثر گرایش‌های جاهلی با یکدیگر در ستیز و نبرد بودند، در آنجا فراهم می‌آمدند، پایگاهی بود که همۀ امور از آنجا اداره می‌شد، و همۀ فعالیت‌ها از آنجا سازمان داده می‌شد، و پارلمانی بود که در آن جلسات مشورتی و کمیته‌های اجرائی تشکیل می‌شد.

از همۀ این‌ها گذشته، مساجد خانه‌ای بود که در آن شمار بسیاری از بینوایان مهاجرین و پناهندگان که در مدینه خانه و ثروت و خانواده و فرزندانی نداشتند، سکونت می‌کردند.

در اوائل هجرت، اذان تشریع شد. آن نغمۀ آسمانی که در آفاق می‌پیچید، و کرانه‌های هستی را به حرکت درمی‌آورد، در هر شبانه روز پنج مرتبه اعلام می‌کرد که جز خدای یکتا خدایی نیست، و محمد جرسول خدا است، و هرگونه بزرگی و سروری را در جهان آفرینش و هر دین و آئینی را در بیکران هستی نفی می‌کرد مگر کبریای الهی و دین خدا که بندۀ او محمد رسول الله جآورده بود. یکی از نیکان اصحاب آنحضرت، عبدالله بن زیدبن عبدربّهس، اذان را در خواب دیده بود و پیامبراکرم جاو را تأیید کردند. همان رؤیا را عمربن خطابسنیز مشاهده کرده بود، و آنحضرت او را نیز تأیید کردند، چنانکه داستان آن در کتاب‌های حدیث و سیره آمده است [۳۳۷].

[۳۳۶] صحیح البخاری،‌ ج ۱، ص ۷۱، ۵۵۵، ۵۶۰؛ زاد المعاد،‌ ج ۲، ص ۵۶. [۳۳۷] این حدیث را ترمذی در کتاب الصلاة، «باب بَدءِ الاذان»، ج ۱، ص ۳۵۸-۳۵۹، ح ۱۸۹؛ و ابوداود و احمدبن حنبل و دیگران روایت کرده‌اند.