خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

کمالات نفسانی پیامبر

کمالات نفسانی پیامبر

نبی‌اکرم جاز جهت شیوایی بیان و رسایی سخن از همگان متمایز بودند، و از این حیث جایگاهی والا و پایگاهی غیرقابل انکار داشتند. از سلامت طبع، اصالت سخن، قاطعیت گفتار، درستی مضامین، و دوری از تکلف برخوردار بودند. جوامع کَلِم در اختیار آنحضرت بود، و حکمت‌های بدیع به ایشان ارزانی شده بود، و به زبان‌های گوناگون رایج در جزیرة العرب آشنا بودند. با مردم هر قبیله به زبان خودشان سخن می‌گفتند، و با هر طایفه از آنان به لهجۀ خودشان گفتگو می‌کردند. بدیهه‌گویی و حاضرجوابی بادیه‌نشینان، و لفظ قلم و نطق و بیان شهرنشینان را باهم یکجا داشتند، و در کنار همۀ این‌ها از تأیید الهی و سرچشمۀ وحی نیز برخوردار بودند.

بردباری و پرحوصلگی، گذشت به هنگام قدرت، و شکیبایی در برابر دشواری‌ها، ویژگی‌هایی بودند که خداوند آنحضرت را مؤدّب به آن‌ها گردانیده بود. انسان هرچند بردبار باشد، بالاخره لغزشی از او مشاهده می‌شود، و موردی پیش می‌آید که برخوردی ناشایست از خود نشان بدهد. اما، حضرت رسول‌اکرم جهرچه بیشتر آزار می‌دیدند و اذیت می‌کشیدند، بر شکیبایی آنحضرت افزوده می‌شد، و هرچه بیشتر شاهد زیاده‌روی‌ها از سوی جاهلان بودند، بر حلم و بردباری آنحضرت می‌افزود.

عایشه می‌گوید: هیچ‌گاه رسول خدا جمیان دو کار مخیر گردانیده نشدند مگر آن‌که آسان‌ترین آندو را برمی‌گزیدند، تا جایی که گناه در کار نبود، اما، اگر پای گناه به میان می‌آمد، بیش از همه از آن می‌گریختند. برای خودشان هیچ‌گاه از کسی انتقام نگرفتند، مگر در مواردی که حریم یکی از حرمت‌های الهی دریده شده باشد که برای خدا انتقام می‌گرفتند! [۸۱۲]دیرتر از همۀ مردم به خشم می‌آمدند، و زودتر از همۀ مردم خُشنود می‌شدند.

در سخاوت و جود و کرم، آن چنان بودند که به وصف نمی‌آید. دست و دل بازی آنحضرت به گونه‌ای بود که انگار از ناداری و تهیدستی هیچ باک نداشتند. ابن عباس می‌گویند: نبی‌اکرم جاز همۀ مردم بخشنده‌تر بودند، در ماه رمضان نیز که جبرئیل بیشتر به ملاقات آنحضرت می‌آمد، بخشنده‌تر از همیشه می‌شدند. جبرئیل در ماه رمضان همه شب به دیدار آنحضرت می‌آمد و با ایشان قرآن را مرور می‌کرد. و آنوقت، رسول خدا جدر بخشش و دهش از باد وَزان که ابرهای پرباران را به این سوی و آن سوی می‌راند و از آن‌ها باران می‌بارد، بخشنده‌تر می‌شدند [۸۱۳]. جابر می‌گوید: هرگز نشد چیزی را از آن حضرت درخواست کنند، و ایشان بگویند، نه! [۸۱۴].

از نظر شجاعت و دلاوری و جنگاوری، منزلت والای پیامبرگرامی اسلام بر هیچ‌کس پوشیده نیست. از همۀ مردم شجاع‌تر بودند. در بحران‌های شدید و عرصه‌های دشوار گرفتار آمدند، قهرمانان و یکه‌تازان بارها از کنار ایشان گریختند، اما ایشان ثابت‌قدم بودند و از جای خویش تکان نمی‌خورند. همواره روی به دشمن داشتند و پشت به دشمن نمی‌کردند، و دچار تردید و تزلزل نمی‌شدند. از هر شخص شجاع و دلاوری در بعضی موارد، گریز و فرار نیز سر زده، و مواردی عقب‌نشینی از او دیده شده است، بجز شخص نبی‌اکرم ج.

علی می‌گوید: ما رزمندگان، هرگاه تنور جنگ داغ می‌شد، و خون در چشمان جنگجویان می‌افتاد، خویشتن را در پناه رسول خدا جقرار می‌دادیم، و در شرایط بحرانی، هیچ‌کس نزدیک‌تر از آنحضرت به دشمن نبود! [۸۱۵].

انس می‌گوید: شبی اهل مدینه در دل شب صدایی وحشتناک شنیدند. جماعتی در پی آن صدا به راه افتادند، در بین راه، رسول خدا جرا ملاقات کردند که داشتند از سمت آن صدا بازمی‌گشتند، و بر اسبی از آنِ ابوطلحه که عریان بود سوار بودند، و شمشیر حمایل کرده بودند، و می‌گفتند: (لم تراعوا، لم تراعوا) وحشت نکنید! وحشت نکنید! [۸۱۶].

شرم و حیای پیامبراکرم جاز همۀ مردم بیشتر بود. ابوسعید خدری می‌گوید: شرم و حیای آنحضرت از دوشیزگان زیر چادر بیشتر بود، و هرگاه از چیزی خوششان نمی‌آمد، آثار آن ناخوشایندی در چهرۀ آنحضرت مشهود می‌گردید [۸۱۷]. هیچ‌گاه نگاه‌شان را بر چهرۀ کسی نمی‌دوختند، پلک‌هایشان را پیوسته فرو می‌هشتند. نگاه‌هایشان به زمین طولانی‌تر از نگاه‌هایشان به آسمان بود. نگاه‌های آنحضرت غالباً مستقیم نبود و به نیم نگاهی اکتفا می‌فرمودند. از فرط شرم و حیا و کرامت نفس، چیزی را که خوش نداشتند مطرح نمی‌کردند. هرگز کسی را که از او کردار ناپسندی را به آنحضرت گزارش کرده بودند، نام نمی‌بردند، بلکه می‌گفتند: «ما بال أقوام یصنعون كذا» چه شده است که بعضی‌ها چنین و چنان کارها را انجام می‌دهند؟!.

آنحضرت سزاوارترین مردم به این ستایش فرزدق بود که می‌گوید:

فلا یکلم إلا حین یبتسم
یغضی حیاء ویغضی من مهابته

خود ایشان از فرط شرم و حیا چشمان خویش فروهشته نگاه می‌دارند، دیگران نیز تحت تأثیر هیبت و ابهت ایشان چشم‌هایشان را فروهشته نگاه می‌دارند! با این ترتیب، کسی جرأت نمی‌کند که با ایشان سخن بگوید، مگر هنگامی که تبسم روی لبانشان نقش می‌بندد!؟.

پیامبر بزرگ اسلام، عادل‌ترین مردم، پاکدامان‌ترین مردم، راستگوترین و صریح‌اللّهجه‌ترین مردم، و امانتدارترین مردم بود. بر این مطلب، هم نزدیکان و دوستان آنحضرت تأکید و اذعان داشتند. پیش از مبعوث شدن به پیامبری، ایشان را امین می‌نامیدند، و پیش از ظهور اسلام درعهد جاهلیت برای فصل خصومت به ایشان مراجعه می‌کردند. ترمذی از علی روایت کرده است که ابوجهل خطاب به آنحضرت می‌گفت: ما شخص شما را تکذیب نمی‌کنیم، بلکه چیزهایی را که آورده‌اید تکذیب می‌کنیم! به همین مناسبت، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:

﴿ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ [الأنعام: ۳۳].

«زیرا که اینان تو را تکذیب نمی‌کنند، بلکه این ستمکاران در برابر آیات خدا انکار و جُحود می‌ورزند».

هراکلتیوس وقتی از ابوسفیان پرسید: آیا پیش از این‌که این مرد چیزهایی را که گفته است بگوید، او را به دروغگویی متهم می‌کردید؟ ابوسفیان گفت: نه! [۸۱۸].

رسول خدا جاز همه کس متواضع‌تر، و از تکبّر و نخوت از همه دورتر بودند. نمی‌گذاشتند که افراد آنچنان که پیش پای پادشاهان از جای برمی‌خیزند، پیش پای ایشان از جای برخیزند. بینوایان را سرکشی می‌کردند، و با تهیدستان نشست و برخاست داشتند، و دعوت بردگان را اجابت می‌کردند، و درمیان یارانشان همانند یکی از آنان می‌نشستند. عایشه می‌گوید: پای افزارشان را خود تعمیر می‌کردند، و جامۀ خودشان را می‌دوختند، و با دستان خودشان همانند یکی از شماها در خانۀ خودشان کار می‌کردند. فردی از افراد بشر بودند، جامۀ خودشان را وصله می‌زدند، و گوسفندشان را خود می‌دوشیدند، و کارهای شخصی خودشان را انجام می‌دادند [۸۱۹].

از همه کس، به عهد و پیمان پایبندتر و وفادارتر بودند. به صلۀ رحم بیش از همه کس می‌پرداختند. بیش از همه به مردم رأفت و شفقت و مهربانی داشتند. در معاشرت و مؤدّی آداب بودن از همه نیکوتر بودند. از همۀ مردم نرمخوی‌تر و خوش‌اخلاق‌تر، و از بداخلاقی و گرفتاری از همۀ مردم دورتر بودند. نه به صراحت و نه به کنایت دشنام نمی‌دادند، بلکه عفو و گذشت پیشه می‌کردند. نمی‌گذاشتند کسی پشت سر ایشان راه برود، و هرگز در خوراک و پوشاک برای خودشان نسبت به غلامان و کنیزانشان امتیاز قائل نمی‌شدند. به خدمتکارانشان خدمت می‌کردند، و هرگز سخنی تلخ با خدمتکارانشان نمی‌گفتند، و هیچ‌گاه بخاطر انجام دادن یا انجام ندادن کاری آنان را سرزنش نمی‌کردند. بینوایان را دوست می‌داشتند، و با آنان نشست و برخاست داشتند، و در تشییع جنازۀ آنان شرکت می‌جستند، و هرگز بینوایی را بخاطر بینوایی و ناداری کوچک نمی‌شمردند. در اثنای سفری، بنا را بر آن گذاشتند که گوسفندی را برای تهیۀ غذا تدارک کنند، یکی گفت: کشتن گوسفند با من!؟ دیگری گفت: پوست کندن گوسفند بامن؟ سومی گفت: پختن گوسفند با من!؟ آنحضرت نیز گفتند: گردآوری هیزم هم با من!؟ گفتند: ما این کار را خودمان انجام می‌‌دهیم!؟ آنحضرت فرمودند:

«قد علمت أنكم تكفونی، ولكنی أكره أن أتمیز علیكم، فإن الله یكره من عبد أن یراه متمیزاً بین أصحابه» [۸۲۰]. «می‌دانم که شما این کار را خودتان می‌توانید انجام بدهید، اما خوش ندارم که با شماها فرق داشته باشم!؟ زیرا، خداوند خوش ندارد که ببیند بنده‌اش درمیان یاران خود به گونه‌ای رفتار می‌کند که با آنان فرق داشته باشد! برخاستند و هیزم جمع کردند».

اینک، سررشتۀ سخن را به دست هند بن ابی هاله بدهیم تا رسول خدا جرا آنچنان که دیده است برای ما توصیف کند، هند ضمن گزارش مفصلی از رفتار و کردار پیامبراکرم چنین می‌گوید:

رسول خدا جهمیشه اندوهگین، و همواره در حال اندیشیدن بودند. هیچ‌گاه آسایش نداشتند، و هرگز بیهوده سخن نمی‌گفتند. سکوت‌های طولانی داشتند. سخنان خود را از آغاز تا انجام با تمامی فضای دهانشان ادا می‌کردند، و با گوشۀ دهان سخن نمی‌گفتند. سخنانشان همواره عبارت از کلمات جامع (جوامع الکلم) بود، و کلام آنحضرت قول فصل بود، نه افزونی داشت و نه کاستی. خویی معتدل داشتند، نه درشتی می‌کردند، و نه خود را خوار و خفیف می‌کردند. نعمت خدا را هرچند کوچک بود، بزرگ می‌داشتند. هیچ چیز را نکوهش نمی‌کردند. خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را نه نکوهش می‌کردند و نه ستایش. هنگامی که حق مورد تعرّض قرار می‌گرفت، هیچ‌کس یارای مقاومت در برابر خشم و غضب ایشان را نداشت تا وقتی که از آن حق پشتیبانی لازم را به عمل آورند. به خاطر خودشان هیچوقت خشم نمی‌گرفتند، و از روی سماحت، هرگز برای خویشتن انتقام نمی‌گرفتند. هرگاه می‌خواستند اشاره کنند، با تمامی کف دستشان اشاره می‌کردند، و هنگامی که می‌خواستند اظهار شگفتی کنند، دستشان را پشت و رو می‌کردند. هرگاه به خشم می‌آمدند، روی برمی‌گردانیدندا، و به روی خودشان نمی‌آورند. غالباً خندیدن آنحضرت تبسم بود، و هرگاه بسیار شادمان می‌شدند، چشمانشان را فرو می‌هشتند، و قطرات اشک شادی همچون دانه‌های باران از زیر پلک‌های آن حضرت سرازیر می‌شد.

زبانشان را جز برای اظهار آنچه به ایشان مربوط می‌شد، در کام نگاه می‌داشتند. یارانشان را با یکدیگر مأنوس می‌گردانیدند، نه آنکه آنان را از یکدیگر دور سازند. بزرگان هر قوم و قبیله‌ای را بزرگ می‌داشتند، و زمام امور مردم را به دست خودشان می‌دادند. هم‌چنین، مردم را از درگیری با آنان برحذر می‌داشتند، و خود نیز از آنان پرهیز می‌کردند، بدون آنکه بدی‌های آنان را بپوشانند.

از یارانشان دلجویی می‌کردند، و دربارۀ آنچه درمیان مردم می‌گذرد از مردم سؤال می‌کردند. کارهای نیکو را نیکو می‌دانستند و تصویب می‌کردند، و کارهای نکوهیده را نکوهیده می‌دانستند و زشت می‌شمردند. در همه کار اعتدال را پیش می‌گرفتند، و هیچ‌یک از دو جانب افراط و تفریط را نمی‌گرفتند. هیچ‌گاه از هیچ چیز غفلت نمی‌کردند، مبادا که یارانشان غفلت کنند یا خسته شوند. در همه حال آماده بودند. در ارتباط با حق، نه کوتاه می‌آمدند، و نه از آن در می‌گذشتند و نه به غیر آن عُدول می‌کردند.

کسانی که با آن حضرت حشر و نشر بیشتری داشتند، نیکان و خوبان مردم بودند. و برترین مردم نزد آنحضرت آن کسی بود که خیرخواه‌تر از دیگران باشد، و بالاترین منزلت را نزد آنحضرت آن کسانی داشتند که همدردی و همراهی بیشتری با ایشان داشتند.

بدون آن‌که ذکر خدا بگویند، نه می‌نشستند و نه برمی‌خاستند. هیچ‌گاه جایی را به خودشان اختصاص نمی‌دادند. وقتی بر عده‌ای وارد می‌شدند، در همان جاییکه در کنار آخرین نفر خالی بود می‌نشستند، و همه را به این عمل توصیه می‌فرمودند. به هریک از هم‌نشینان خویش سهمی از نگریستن و سخن گفتن خویش را اختصاص می‌دادند، تا مبادا یکی از هم‌نشینان ایشان چنان پندارد که دیگری نزد آنحضرت گرامی‌تر از او است. هرکس برای گفتگو یا مسئله‌ای آنحضرت را نشسته یا ایستاده نگاه می‌داشت، بیش از طرف مقابل شکیبایی می‌ورزیدند تا خود او انصراف حاصل کند. هرکس از ایشان حاجتی را می‌طلبیدند، جز با روا کردن حاجت وی، یا با سخنی مطبوع و مقبول، او را بازنمی‌گردانیدند. نرم‌خویی و خوش‌اخلاقی آنحضرت همۀ مردم را تحت پوشش قرار داده بود، و ایشان برای همه پدر شده بودند، و همۀ مردم از نظر حقّ و تکلیف نزد ایشان همسان و یکسان بودند، و تنها با تقوا بر دیگران امتیاز می‌یافتند. محفل و محضر ایشان محفل بردباری و حیا و خویشتن‌داری و شکیبایی و امانت‌داری بود. در محضر ایشان صداها بلند نمی‌شد. هیچ‌کس آبروی کسی را نمی‌برد، و همگی باهم براساس تقوا محبت و عطوفت می‌ورزیدند. بزرگ‌ترها را احترام می‌گذاشتند، و با کوچک‌ترها مهربان بودند، نیازمندان را پذیرایی می‌کردند و مدد می‌رسانیدند، و غریبان را جا و مکان میدادند و با آنان انس می‌گرفتند.

همواره چهره‌ای شاداب داشتند. خوش‌اخلاق و نرمخوی بودند. درشت خوی و سنگدل نبودند. سروصدا به راه نمی‌انداختند، و دشنام نمی‌دادند، و سرزنش نمی‌کردند، و ستایش نیز نمی‌کردند. اگر کردار کسی را نمی‌پسندیدند، خودشان را به بی‌خبری می‌زدند، و از او قطع امید نمی‌کردند. جان و روان خودشان را از سه چیز پرهیز می‌دادند: خودنمایی و زیاده‌گویی، و کارهایی که به ایشان مربوط نمی‌شد. مردم را نیز از سه چیز پرهیز می‌دادند: کسی را نکوهش نکنند، کسی را سرزنش نکنند، و کسی را رسوا نسازند. هیچ‌گاه سخن نمی‌گفتند، هم‌نشینان ایشان سر به زیر می‌افکندند، چنانکه گویی عقاب روی سرشان نشسته است! و همین که آنحضرت ساکت می‌شدند، آنان سخن گفتن آغاز می‌‌کردند. نزد آنحضرت با یکدیگر بگومگو به راه نمی‌انداختند. هرکس در محضر ایشان سخن می‌گفت، دیگر حاضران کاملاً سکوت می‌کردند تا از سخن گفتن فراغت یابد. هرکس نخست سخن می‌گفت، سخنگوی همۀ حاضران به حساب می‌آمد. در ارتباط با هرچیز که حاضران می‌خندیدند، آنحضرت نیز می‌خندیدند، و نسبت به هرچیز که اظهار شگفتی می‌کردند، آنحضرت نیز ابراز تعجب می‌کردند. در برابر درشتگویی اشخاص غریب صبوری می‌کردند. آنحضرت می‌گفتند: هرگاه نیازمندی را مشاهده کردید که در پی حاجت خویش است، او را به گرمی بپذیرید و حاجتش را روا کنید، و انتظار ثنا و سپاس نداشته باشید، مگر کسی که در حق وی نیکی کرده‌‌اید، خود در مقام تشکّر و قدردانی برآید [۸۲۱].

خارجه‌بن زید می‌گوید: نبی‌اکرم جوقتی می‌نشستند از همه کس باوقارتر بودند، و به هیچ‌وجه دست و پایشان را دراز نمی‌کردند. بسیار سکوت می‌کردند. تا وقتی که نیاز نبود سخنی نمی‌گفتند. از کسانی که سخنان نازیبا می‌گفتند، کناره می‌گرفتند. خندۀ آنحضرت تبسُّم بود. سخن آنحضرت قول فصل و سخن آخر بود، نه زیاد و نه کم. اصحاب ایشان هم در محضر آنحضرت به هنگام خندیدن، از روی احترام و اقتدار به ایشان، تبسُّم می‌کردند [۸۲۲].

خلاصه این‌که پیامبر بزرگ اسلام با کمالاتی ویژه و بی‌نظیر آراسته بودند. خدای ایشان آنحضرت را تربیت کرده بود و در تربیت ایشان نیکو عمل فرموده بود، تا جایی که در مقام ستایش آنحضرت، ایشان را مخاطب قرار داد و فرمود:

﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤ [القلم: ۴].

«و براستی که تو را خُلق و خویی خوش و بی‌نظیر است!».

این خصوصیات اخلاقی به گونه‌ای بود که جان‌ها را به ایشان نزدیک می‌کرد، و آنحضرت را محبوب دل‌ها می‌گردانید، و از ایشان پیشوا و رهبری می‌ساخت که دل‌ها همه بسوی او پر می‌کشیدند، و پس از آنهمه سرسختی و ستیزه‌جویی، آنچنان کینه‌توزی قوم و قبیلۀ آن حضرت را کاهش داد که سرانجام فوج فوج وارد دین خدا شدند.

این اخلاقیات و ویژگی‌هایی که برای حضرت رسول‌اکرم جبرشمردیم، پاره‌خط‌هایی کوتاه و نارسا در ارتباط با مظاهر کمال و صفات جمال آنحضرت است. امّا، حقیقت شمائل و خصائل ایشان، و عُمق فضائل ایشان غیرقابل درک و غیرقابل دسترسی است. باری، چه کسی می‌تواند به عُمق و حقیقت وجود بزرگ‌ترین فرد بشر در عالَم وجود برسد که به بالاترین قلّْۀ کمال دست یافته، و از نور خدای خویش روشنی برداشته، و به جایی رسیده است که اخلاق او نسخۀ عملی قرآن کریم گردیده است؟!.

اللَّهمَّ صلِّ على محمَّد وعلى آل محمَّد، کما صَلَّیتَ على إبراهیمَ وعلى آلِ إبراهیم، إنَّكَ حمیدٌ مَجید. اللَّهُمَّ بارِك على محمَّد وعلى آل محمَّد، کما بارکتَ على إبراهیم وَعلى آلِ ابراهیم، إنَّكَ حمیدٌ مَجید.

[۸۱۲] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۰۳. [۸۱۳] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۰۲ [۸۱۴] همان. [۸۱۵] نکـ: الشفا، قاضی عیاض، ج ۱، ص ۸۹؛ صاحبان صحاح و سنن نیز این مطلب را آورده‌اند. [۸۱۶] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۴۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۲۵۲. [۸۱۷] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۰۴. [۸۱۸] مشکاة المصابیح، ج ۲، ص ۵۲۱. [۸۱۹] همان، ج ۲، ص ۵۲۰. [۸۲۰] خلاصة السّیر، ص ۲۲. [۸۲۱] نکـ: الشّفا، قاضی عیاض، ج ۱، ص ۱۲۱-۱۲۶؛ نیز نکـ: شمائل ترمذی. [۸۲۲] الشِّفا، ج ۱، ص ۱۰۷.