خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

اَذان گویی بِلال بر بام کعبه

اَذان گویی بِلال بر بام کعبه

وقت نماز فرا رسید. رسول خدا جدستور دادند بلال بالا برود و برفراز کعبه اذان گوید: ابوسفیان بن حرب و عتّاب بن اُسید و حارث بن هشام در جوار کعبه نشسته بودند. عتّاب گفت: خدا در حق پدرم اُسید کرامت کرد که زنده نماند تا صدای این اذان را بشنود، و از شنیدن آن به خشم آید! حارث گفت: هان بخدا، اگر می‌دانستم که وی بر حق است از او پیروی می‌کردم؟! ابوسفیان گفت: هان بخدا، من هیچ چیز نمی‌گویم، اگر چیزی بگویم همین سنگریزه‌ها برای او خبر می‌برند! پیامبراکرم جبر سر آنان فراز آمدند و گفتند: «قد علمت الّذی قلتم»از همۀ آن سخنانی که با یکدیگر گفتید باخبر شدم! و همۀ آن سخنانشان را برایشان بازگفتند.

حارث و عتّاب گفتند: شهادت می‌دهیم که شما رسول خدا هستید! بخدا، احدی نزد ما نبود که بگوییم از این گفتگوی ما باخبر شده و به شما رسانیده باشد؟!.