خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

تردید مسلمانان در موفقیت صلح حدیبیه

تردید مسلمانان در موفقیت صلح حدیبیه

آنچه توضیح دادیم حقیقت مواد این قرارداد صلح بود. اما دو پدیده نیز در کار بود که مسلمانان از بابت آن‌ها سخت اندوهگین و دلگیر شدند: یکی این‌که پیامبر اکرم جبه مسلمانان وعده داده بودند که به خانۀ خدا خواهیم رفت و طواف خانۀ خدا را برجای خواهیم آورد. پس، چرا بازمی‌گردند و برای طواف خانۀ خدا نمی‌روند؟! دوم این‌که رسول خدا جبر حق‌اند، و خداوند وعده داده است دین خودش را بر همگان سیطره بخشد، پس چرا فشارهای قریش را پذیرا شدند و با چنین صلحی سازش کارانه به خواری تن دردادند؟!.

وجود این دو پدیده منشأ شک و تردیدها و گمان و وسوسه‌های بسیار گردید، و احساسات مسلمانان به خاطر این دو مسئله جریحه‌دار شد، و تحت‌تأثیر اندوه و پریشانی، نتوانستند دربارۀ پیامدها و دستاوردهای مثبت مفاد صلح حدیبیه بیاندیشند. شاید از همۀ صحابه اندوهگین‌تر، عمربن خطاب بود که نزد رسول خدا جآمد و گفت: ای رسول خدا، مگر ما برحق نیستیم و مگر اینان بر باطل نیستند؟! فرمودند: چرا! گفت: مگر کشتگان ما در بهشت نیستند و مگر کشتگان اینان در آتش دوزخ نیستند؟! فرمودند: چرا! گفت: پس چرا باید در کار دینمان به خواری تن در دهیم، و بازگردیم، در حالی که هنوز خداوند میان ما و اینان حکم نکرده است؟! فرمودند:

«یا ابن الخطاب، إنی رسول الله ولست أعصیه، وهو ناصری ولن یضیعنی أبداً». «ای پسر خطاب، من رسول خدا هستم و حق ندارم نافرمانی او را بکنم، او نیز یاور من است و هرگز مرا ترک نخواهد گفت!».

گفت: مگر با ما نگفته بودید که ما به خانۀ خدا خواهیم رفت و گرد کعبه طواف خواهیم کرد؟! فرمودند:

«بلی! فاخبرتك إنا نأتیه العام؟». «چرا! اما با تو باز گفتم که امسال به آنجا می‌رویم؟!».

گفت: نه. فرمودند:

«فإنك آتیه و مُطوفٌ بِه». «حالا هم تو به مکه خواهی رفت و طواف خانۀ خدا خواهی کرد!».

آنگاه عمر خشمگینانه به نزد ابوبکر رفت، و همان سخنان را که با رسول خدا جگفته بود، با او بازگفت. ابوبکر نیز همان جواب‌ها را عیناً به او داد، و افزود: به دامان وی چنگ بزن تا بمیری، که به خدا او بر حقّ است!؟.

آنگاه، آیات نخستین سورۀ فتح نازل گردید:

﴿ إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا١ [الفتح: ۱].

«ما هم‌اینک تو را پیروز گردانیده‌ایم و فتح مبین را به تو ارزانی داشته‌ایم!؟».

رسول خدا جنیز به دنبال عمر فرستادند و این آیات را برای وی خواندند، گفت: ای رسول خدا، آیا همین فتح است؟! فرمودند: آری! عمر نیز خشنود شد و بازگشت.

از آن پس، عمر به خاطر این کوتاهی که از او سرزده بود، به شدت دچار ندامت شد. عمر گوید: به خاطر این کوتاهی، کارها انجام دادم پیوسته صدقه می‌دادم و روزه می‌گرفتم و نماز می‌گزاردم و برده آزاد می‌کردم تا کفاره و جبرانگر این کاریکه کرده بودم باشد. از بس به خاطر این سخنانی که گفته بودم ترسیده بودم، تا اینکه سرانجام امید بستم به اینکه خیر بوده باشد! [۵۶۲].

[۵۶۲] برای تفصیل مطالب مربوط به این –غزوه این صلح، نکـ: فتح‌الباری، ج ۷، ص ۴۳۹-۴۵۸؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۷۸-۳۸۱، ج ۲، ص ۵۹۸، ۶۰۰، ۷۱۷؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۰۶؛ سیرةابن‌هشام، ج ۲، ص ۳۰۸-۳۲۲؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۱۲۲-۱۲۷؛ تاریخ عمربن‌الخطاب، ابن جوزی، ص ۳۹-۴۰.