خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

بازتاب پیروزی دعوت اسلام

بازتاب پیروزی دعوت اسلام

پیش از آنکه گامی دیگر پیش برویم، و به گزارش و بررسی واپسین روزهای زندگانی رسول‌اعظم جبپردازیم، سزاوار است نگاهی هرچند گذرا بر کارنامۀ پرارج آنحضرت و دستاوردهای با عظمت رسالت ایشان بیافکنیم، دستاورد چشمگیری که حضرت ختمی‌مرتبت را از دیگر انبیا و مرسلین ممتاز گردانیده و تاج سروری اولین و آخرین را بر تارک ایشان نشانیده است.

به آنحضرت فرمان رسید:

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا٢ [المزمل: ۱-۲].

﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ [المدثر: ۱-۲].

آنحضرت نیز قیام کردند و بیش از بیست سال تمام همچنان ایستاده ماندند، و بار امانت کُبرای رسالت آسمانی را در این پهنۀ زمین بر دوش کشیدند، وظیفۀ تمامی بشریت را، تمامی وظیفۀ عقیده و دین و آیین را، و مسئولیت و کارگردانی مقاومت و مبارزه در میدان‌های گوناگون را.

پیامبر گرامی اسلام مسئولیت جهاد و مبارزۀ سختکوشانه را در میدان‌های گستردۀ وجدان بشری که از دیرباز تحت اشغال تصوّرات و اوهام جاهلیت قرار گرفته، و تحت تأثیر جاذبه‌های زمینی و انگیزه‌های این جهانی زمینگیر شده، و در غُل و زنجیر شهوت‌پرستی گرفتار آمده بود، یک تنه بر عهده گرفتند، و همین که از کار پاکسازی و تصفیۀ وجدان انسانی در وجود شماری از یارانشان فراغت یافتند، و توانستند آنان را از زیر فشار کابوس سهمگین جاهلیت و خواب سنگین زندگانی زمینی رهایی بخشند، نبردی دیگر در میدانی دیگر، بلکه نبردهای پیاپی دیگری در میدان‌های به هم پیوستۀ دیگری آغاز کردند. نبرد با دشمنان دعوت الهی اسلام، که پایگاه نوپای دعوت آسمانی را در محاصرۀ خویش گرفته بودند، و از اطراف بر سر باوردارندگان این دعوت ریخته بودند، و پافشاری و اصرار فراوان داشتند بر این‌که نهال نورس این شجرۀ طیبه را در همان آغاز رویش و بالندگی از ریشه درآورند، و نگذارند نشو و نما پیدا کند، و در اعماق خاک ریشه بدواند، و در فضای لایتناهی شاخه‌هایش را بگستراند، و رفته رفته قلمروهای بیشتری را زیر سایۀ خود بیاورد!؟ و باز، همین که از صحنه‌های نبرد داخلی در میدان‌های جنگ جزیرة العرب خواستند دمی بیاسایند، ارتش روم در حال آماده شدن برای ضربت زدن به این امّت جدید بود، و برای حملاتی گسترده بر علیه سرزمین‌های شمالی قلمرو اسلام آماده می‌گردید.

در اثنای این سَرایا و غزوات، نبرد نخستین در میدان وجدانی بشری نیز همچنان در جریان بود، و آن نبردهای سرنوشت‌ساز در صحنۀ درون و روان تازه مسلمانان و گروندگان احتمالی به آیین اسلام هنوز به پایان نرسیده بود، زیرا، این نبرد بی‌امان، جاودانه است، و علمدار آن شیطان است که لحظه‌ای از کوشش و فعالیت در اعماق وجدان افراد بشر نمی‌آساید. از سوی دیگر، حضرت محمد جدر این میان برپای ایستاده‌اند، و محکم و استوار به دعوت آسمانی و الهی خویش می‌پردازند، و کارزار دامنه‌داری را که در این میدان‌های دور از یکدیگر در جریان است، رهبری می‌فرمایند. در حالی که دنیا برایشان اقبال کرده و روی خوش نشان داده است، با تنگدستگی روزگار می‌گذرانند، و در شرایطی که پیروان دین باور آنحضرت در پیرامون ایشان زیر سایه‌های آسایش و امنیت به سر می‌برند، خود ایشان پیوسته به کار و کوششی خستگی‌ناپذیر ادامه می‌دهند، و لحظه‌ای فارغ نمی‌نشینند، و با همۀ این‌ها، در تمامی این گیرودارها صبر جمیل اختیار می‌کنند، و به شب زنده‌داری و عبادت خدا و ترتیل آیات و سُوَر شریفۀ قرآن اهتمام می‌ورزند، و از همه گسسته و به حق پیوسته‌اند، همانگونه که خداوند سبحان به ایشان امر فرموده است! [۷۲۲].

به همین شیوه، پیامبر بزرگ اسلام، در گیرودار این نبرد بایسته و پیوسته، بیش از بیست سال تمام به سر بردند، در طول این مدت، هیچ کاری ایشان را از کار دیگر بازنمی‌داشت، تا آنکه دعوت اسلام در آن چنان میدان گسترده و آنچنان قلمرو پهناوری به پیروزی رسید و فراگیر گردیدکه خِرَدها سرگردان ماندند! سرتاسر عربستان به آیین آنحضرت گردن نهاد، و غیرت و حمیت جاهلیت از هر کران آن رخت بربست، و اندیشه‌های بیمار قوم عرب بیدار گردید، تا آنجا که بُتان را ترک گفتند، بلکه با دستان خویش درهم شکستند. آوازۀ توحید در فضای جزیرة العرب طنین‌انداز شد، و بانگ اذان نمازهای پنجگانۀ شبانه‌روزی در سرتاسر صحرای پهناوری که آیین جدید آن رازنده ساخته بود، آفاق آسمان را می‌شکافت، و قاریان قرآن در شمال و جنوب آن سرزمین، آیات کتاب خدا را می‌خواندند، و احکام الهی را به اجرا درمی‌آوردند.

تیره‌ها و طایفه‌ها و قبیله‌هایی که از یکدیگر فاصله گرفته بودند و پراکنده شده بودند، یکپارچه شدند. انسان از بندگی بندگان گسست، و به بندگی خدای جهان پیوست. دیگر، قاهر و مقهور، غالب و مغلوب، برده و ارباب، حاکم و محکوم، و ظالم و مظلوم مطرح نبود. همۀ مردم بندگان خدایند، برادرانی که دل در گرو عشق یکدیگر، و سر در خط فرمان‌ها و احکام الهی دارند، خداوند پیرایه‌های کبر و نخوت جاهلیت و فخرفروشی به واسطۀ پدران و نیاکان را از وجود آنان زدوده است، و دیگر نه عرب بر عجم، و نه عجم بر عرب، و نه سفیدپوست و سرخپوست بر سیاه‌پوست، شرف و امتیازی نخواهد داشت، مگر به واسطۀ تقوای الهی. مردم همه فرزندان آدم‌اند، و آدم نیز از خاک!؟.

با این ترتیب، در پرتو موفقیت و پیروزی این دعوت الهی و آسمانی، وحدت قوم عرب، وحدت بنی‌ نوع انسان، عدالت اجتماعی، و سعادت بشری، چه در مسائل و مشکلات دنیوی، و چه در مسائل و مشکلات اُخروی، تحقُّق یافت. مسیر گردش روزگار تغییر پیدا کرد. چهرۀ زمین دگرگون گردید، و روند تاریخ به سوی دیگری گرایش یافت، و طرز تفکّر افراد بشر بکلّی متفاوت گردید.

پیش از ظهور دعوت اسلام، روح جاهلیت بر تمامی جهان سیطره یافته بود، و وجدان بشری متعفّن، و روح انسان معذّب شده بود. ارزشها و معیارها در آن جوّ تاریک از کار افتاده بودند، و ظلم و ستم و بردگی بر آن سایه افکنده بود، و امواج سهمگین خوشگذرانی تبهکارانه با محرومیت بیچاره‌کننده درهم آمیخته، و پرده‌های ضخیم کفر و ضلالت و ظلمت، علیرغم حضور دیانت‌های آسمانی امّا تحریف شده، که از ضعف و نقاهت رنج می‌بردند، از کران تا کران آویخته بود. ادیان دیگر سیطره‌‌ای بر جان انسان‌ها نداشتند، و به صورت مراسمی خشک و بی‌روح درآمده بودند.

وقتی این دعوت بزرگ، نقش خود را در زندگانی این جهانی بشر ایفا کرد، روح بشر از اوهام و خرافات، و از بندگی و بردگی، و تباهی و آلودگی، و پلیدی و پوسیدگی رهایی یافت، و جامعۀ انسانی از ستم و سرکشی، گسستگی و افسردگی، و اختلاف طبقاتی و استبداد فرمانروایان و تحقیر و تحمیر کاهنان رَست، و اسلام بر سازندگی جهان بر پایه‌های عفت و طهارت و مثبت‌نگری و سختکوشی و آزادگی و نوگرایی و معرفت و یقین و اعتماد و ایمان و عدالت و کرامت، و کار پیوسته در جهت رشد و شکوفایی زندگی انسان، و ارتقاء حیات معنوی بشر، و حق را به حق‌دار رسانیدن در گردونۀ حیات اجتماعی بشر، همّت گماشت [۷۲۳].

در پرتو این تحولات، جزیرة العرب شاهد نهضتی مبارک گردید که از زمانی که پیرایۀ آبادی بر آن بسته شد، همانند این نهضت را مشاهده نکرده بود، و هرگز صفحات تاریخ قوم عرب، درخششی را که در این ایام بی‌مانند عمر اجتماعی خویش داشت، دیگر به دست نیاوردند.

[۷۲۲] فی ظلال القرآن، سید قطب، ج ۲۹، ص ۱۶۸-۱۶۹. [۷۲۳] سخنی دیگر از سید قطب در مقدّمه کتاب ماذا خسرالعالم بالنحطاط المسلمین، ص ۱۴.