خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

عمره القضاء

عمره القضاء

حاکم نیشابوری گوید: اخبار و روایات در حدّ تواتر حاکی از آن‌اند که وقتی هلال ذیقعده رؤیت شد، پیامبراکرم جاصحابشان را امر فرمودند که برای به جای آوردن قضای عُمرۀ پیشین خود آماده شوند، و هیچ‌یک از مسلمانانی که در غزوۀ حدیبیه شرکت داشتند، بر جای نمانند. همگی عازم شدند، بجز کسانی که پیش از آن به شهادت رسیده بودند. گروهی از دیگر مسلمانان نیز عازم ادای عمره شدند، و عدۀ آنان بجز زنان و کودکان بالغ بر دو هزار گردید [۶۳۵].

حضرت رسول‌اکرم جبه هنگام عزیمت به این سفر، عُویف بن اضبط دیلی یا ابورُهْم غِفاری را جانشین خویش در مدینه گردانیدند، و شصت شتر برای قربانی به راه انداختند و نگهداری آن‌ها را به ناجیه‌بن جُندُب اسلَمی سپردند، و ذی‌الحلیفه احرام عُمره بستند، و تلبیه گفتند، و مسلمانان همراه ایشان تلبیه گفتند، و با آمادگی کامل از جهت حمل اسلحه و همراه داشتن جنگجویان و رزمندگان عازم این سفر شدند، زیرا، خوف آن داشتند که قریشیان نیرنگی ساز کنند. وقتی به ناحیۀ یأجُح رسیدند، تمامی اسباب و وسائل و اسلحۀ خویش را از قبیل شمشیر و سپر و تیر و نیزه فرو نهادند، و اوس بن خَوْلی انصاری را با دویست رزمندۀ مسلمان بر آن‌ها گماردند، و با اسلحۀ راکب یعنی تنها یک شمشیر در غلاف برای هر فرد، به مکۀ مکرّمه وارد شدند [۶۳۶].

رسول خدا جبه هنگام ورود به مکه بر ناقۀ قَصواء خویش سوار شدند، و مسلمانان شمشیرها حمایل کرده و اطراف آنحضرت را گرفته بودند و تلبیه می‌گفتند.

مشرکان مکه برفراز کوه قُعَیقِعان، کوهی که در شمال کعبۀ مکرمه قرار گرفته بود، برآمدند تا مسلمانان را زیرنظر بگیرند. پیش از آن با یکدیگر گفته بودند که وی در حالی بر شما وارد می‌شود که وبای یثرب آنان را سُست و بی‌رمق گردانیده است! نبی‌اکرم جبه اصحاب خود امر فرمودند که سه شوط نخستین طواف کعبه را به صورت هروَله بدوند، و فقط فاصلۀ میان دو رکن را آرام راه بروند. علت این‌که آنحضرت امر نفرمودند تمامی شوط‌های طواف را به صورت هروله بدوند، ارفاق و مدارا نسبت به اصحابشان بود، و علت آنکه امر فرمودند بدانگونه طواف کنند، این بود که مشرکان نیرومندی و توانمندی آنحضرت و مسلمانان را ببینند [۶۳۷]، همچنانکه امر فرمودند، مسلمانان به هنگام طواف «اضطِباع» کنند، یعنی شانه‌های راستشان را برهنه سازند، و دو سرِ جامۀ احرام را بر شانه‌های چپشان بیافکنند. رسول خدا جاز گردنه‌ای که ایشان را به جَحون می‌رسانید و از آنجا می‌گذرانید، وارد مکه شدند. مُشرکان صف کشیده بودند و ایشان را می‌نگریستند. پیامبر بزرگ اسلام، از موقع احرام، پیوسته لبیک لبیک می‌گفتند تا وقتی که با عصای خویش حجرالاسود را اِستِلام کردند، آنگاه طواف کردند، و مسلمانان نیز طواف کردند، در حالیکه عبدالله بن رواحه پیشاپیش رسول خدا جشمشیر حمایل کرده بود و چنین رجز می‌خواند:

خلوا بنی الکفار عن سبیله
خلوا فکل الخیر فی سبیله
قد انزل الرّحمن فی تنزیله
فی صحف تتلی علی رسوله
یا رب انی مؤمن بقیله
انی رأیت الحق فی قبوله
بان خیر القتل فی سبیله
الیوم نضربکم علی تنزیله
ضربا یزیل الهام عن مقیله
و یذهل الخلیل عن خلیله [۶۳۸]

ای کافرزادگان، از سر راه کنار بروید. کنار بروید که هر خیر و خوبی در راه اوست، خداوند رحمان پیام خود را در تنزیل خویش، در صحیفه‌هایی که بر رسول او تلاوت می‌شود فرو فرستاده است،

ای خدای من، من به گفتار وی ایمان دارم، و من حق را در پذیرفتن او دریافته‌ام، و این‌که بهترین کشته شدن‌ها در راه اوست، و ما امروز بر شما ضربت فرود می‌آوریم بر مبنای تنزیل او،

آنچنان ضربتی که جمجمه‌ها را از جایگاهشان برکنند، و دوست را از حال دوست بی‌خبر سازند!.

به روایت از اَنَس آورده‌اند که عمر گفت: ای پسر رواحه، در محضر رسول خدا جو در حرم خدا شعر می‌گویی؟! نبی‌اکرم جبه او گفتند:

«خل عنه یا عمر، فلهوا أسرع فیهم من نضح النبل» [۶۳۹]. «او را به حال خود واگذار، ای عمر، که اشعار ابن رواحه در برابر اینان از رگبار تیر کارسازتر و مؤثرتر است!».

رسول خدا جو مسلمانان سه شوط نخستین طواف را هروله کنان انجام دادند. وقتی مشرکان آن صحنه را دیدد، گفتند: اینان‌اند که شما گمان می‌کردید وبای یثرب سست و بی‌رمقشان گردانیده است، اینان از چنین و چنان هم چالاک‌ترند!؟ [۶۴۰].

وقتی پیامبر اکرم جاز طواف کعبۀ معظّمه فراغت یافتند، به سعی میان صفا و مروه پرداختند، و همین که از سعی صفا و مروه بپرداختند، اشتران قربانی را در کنار تپۀ مروه بازداشته بودند، فرمودند: اینجاه قربانگاه است، «هذا المنحر، وكل فجاج مكة منحر»و تمامی کوی و برزن مکه قربانگاه است! آنگاه، شتر خود را در کنار تپۀ مروه قربانی کردند، و همانجا سر مبارکشان را تراشیدند. مسلمانان نیز چنان کردند. سپس گروهی از رزمندگان را بسوی یأجُج فرستادند تا در کنار اسلحه و مهمات و وسایل جنگی اقامت کنند، و آن رزمندگان دیگر بیایند و مناسکشان را ادا کنند، و چنین شد.

رسول خدا جسه روز کامل در مکه اقامت کردند. بامداد روز چهارم، مشرکان به نزد علی آمدند و گفتند: به رفیقت بگو: از میان ما بیرون شو که مهلتت سرآمده است!؟ نبی‌اکرم جنیز از مکه بیرون شدند، و در ناحیۀ سَرِف اُطراق کردند و در آنجا اقامت فرمودند.

زمانی که رسول خدا جعازم خروج از مکه شدند، دختر حمزه همراه آنان شد و می‌گفت: عموجان! عموجان! علی آن دختر خردسال را در آغوش گرفت، و علی و جعفر و زید بر سر نگهداری آن دختر به کشمکش پرداختند. نبی‌اکرم جبه نفع جعفر حکم کردند، زیرا خالۀ آن دختر همسر جعفر بود.

در اثنای این عُمره، پیامبراکرم جمیمونه دختر حارث عامری را به همسری خویش درآوردند. آنحضرت پیش از ورود به مکه جعفربن ابی‌طالب را پیشاپیش نزد میمونه فرستاده بودند. وی نیز کار خود را به عباس که شوهر خواهر او بود، واگذار کرد. عباس میمونه را به عقد ازدواج حضرت رسول‌اکرم جدرآورد، و هنگامی که ایشان خواستند از مکه خارج شوند، ابورافع را برجای نهادند تا میمونه را به همراه بیاورد و در بین راه به ایشان ملحق گرداند، و در ناحیۀ سَرِف با او زفاف کردند [۶۴۱].

این سفر عُمره را «عُمرة القضاء» نامیدند، یا بخاطر آنکه قضای عمرۀ حُدیبیه بود، یا به حساب آنکه بر مبنای «مُقاضات» یعنی مصالحه‌ای که درحدیبیه روی داد، انجام پذیرفت. محققان این وجه دوم را ترجیح داده‌اند [۶۴۲]، چنانکه در مجموع این عمره به چهار نام نامیده شده است: عُمرةالقًضاء، عمرة القضیة، عمرةالقِصاص، عُمرةالصُّلح [۶۴۳].

[۶۳۵] فتح الباری، ج ۷، ص ۵۰۰. [۶۳۶] همان؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۱۵۱. [۶۳۷] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۱۸، ج ۲، ص ۶۱۰-۶۱۱؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۱۲. [۶۳۸] متن اشعار و ترتیب ابیات در روایات به گونه‌ای بی‌سامان آمده است، و ما آن‌ها را به این ترتیب به سامان آورده‌ایم. [۶۳۹] سُنن ترمذی، ابواب استیذان و ادب،«باب ماجاء فی انشاد الشعر»، ج ۲، ص ۱۰۷. [۶۴۰] صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۱۲. [۶۴۱] زاد المعاد، ج ۲، ص ۱۵۲. [۶۴۲] نکـ: زاد المعاد، ج ۱، ص ۱۷۲؛ نیز نکـ: فتح ا لباری، ج ۷، ص ۵۰۰. [۶۴۳] فتح الباری، ج ۷، ص ۵۰۰.