ولادت و نامگذاری
حضرت سیدالمرسلین جبامداد روز دوشنبه نهم ربیعالاول، سال عامالفیل، چهلمین سال فرمانروایی خسرو انوشیروان، برابر با بیستم یا بیست و دوم آوریل ۵۷۱ میلادی [۹۸]، بنابر تحقیقات دانشمند بزرگ، محمد سلیمان منصور پوری/، در شعب بنیهاشم، در شهر مکه، به دنیا آمد [۹۹].
ابن سعد روایت کرده است که مادر رسول خدا جفرمود: به هنگام زادن وی، از دهانۀ رحم من نوری برآمد که قصرهای شام در پرتو آن نمایان گردید. امام احمد و دارمی و دیگران نیز قریب به همین مضمون را روایت کردهاند [۱۰۰].
آوردهاند، همزمان با میلاد نبیاکرم جشواهدی گویا از بعثت آن حضرت را همگان مشاهده کردند: چهارده کنگره از ایوان مدائن فرو ریخت، آتشکدۀ فارس، پرستشگاه مجوس، خاموش شد، آب دریاچۀ ساوه فرو کشید، و کنشتهای اطراف آن دریاچه همه ویران گردید. این مضامین را طبری و بیهقی و دیگران نقل کردهاند، [۱۰۱]اما، سند محکمی ندارند، و تاریخ ملتهایی که این حوادث در سرزمین ایشان روی داده است، صحت آنها را گواهی نکردهاند، در حالی که معمولاً چنین وقایعی اگر اتفاق افتاده بودند، انگیزههای نیرومندی برای ثبت و ضبط آنها وجود میداشت.
مادر رسول خدا جوقتی آن حضرت را به دنیا آورد، نزد نیای ایشان عبدالمطلب فرستاد، و ولادت نوادهاش را به وی مژده داد. عبدالمطلب خندان و شادمان آمد، و قنداقۀ نوزاد را با خود به درون کعبه برد، و به نیایش و شکرانه پرداخت [۱۰۲]و برای او نام «محمد» (یعنی پیوسته و همواره ستوده و پسندیده) را برگزید. این نام، پیش از آن نزد قوم عرب بیسابقه بود. در روز هفتم ولادت، چنانکه میان قوم عرب مرسوم بود، نوزاد را ختنه کردند [۱۰۳].
[۹۸] ۲۰ آوریل، برحسب تقویم میلادی قدیم، و ۲۲ آوریل میلادی جدید، برای تفصیل مطلب، نکـ: رحمةاللعالمین، ج ۱، ص ۳۸-۳۹، ج ۲، ص ۳۶۰-۳۶۱. [۹۹] ن ک: نتائج الافهام فی تقویم العرب قبل الاسلام، محمود پاشا فلکی، چاپ بیروت، ص ۲۸-۳۵. [۱۰۰] مسند احمد، ج ۴، ص ۱۲۷-۱۲۸، ۱۸۵، ح ۵، ص ۲۶۲؛ سنن الدارمی، ج ۱، ص ۹؛ طبقات ابن سعد، ج ۱؛ ص ۱۰۲. [۱۰۱] نکـ: دلائل النبوة، بیهقی، ج ۱، ص ۱۲۶-۱۲۷؛ تاریخ الطبری, ج ۲، ص ۱۶۶، ۱۶۷؛ البدایة والنهایة، ج ۲، ص ۲۶۸-۲۶۹. [۱۰۲] سیرۀابنهشام، ج ۱، ص ۱۵۹-۱۶۰؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۱۵۶-۱۵۷؛ طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۱۰۳. [۱۰۳] گویند: آن حضرت ختنه کرده به دنیا آمده بودند؛ نکـ: تلقیح فهوم اهل الاثر، ص ۴. ابن قیم گوید: حدیثی در این باب به ثبوت نرسیده است؛ نک: زادالمعاد، ج ۱، ص ۱۸.