هجرت اوّل به حبشه
آغاز دشمنیهای مشرکان مکه با مسلمانان، اواسط یا اواخر سال چهارم بعثت بود. ابتدا این خصومتها خفیف بود، امّا روز به روز و ماه به ماه شدّت بیشتری یافت، تا آنکه در اواسط سال پنجم سخت بالا گرفت، و اقامت مسلمانان را در مکه غیرممکن گردانید. به این فکر افتادند که چارهای بیاندیشند تا از این عذاب الیم نجات پیدا کنند. در همین اوضاع و احوال بود که آیاتی از سورۀ زمر نازل شد و اشاره به این داشت که مسلمانان میتوانند راه هجرت را پیش گیرند، و با صراحت اعلام میکرد که زمین خدا تنگ نیست:
﴿ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۗ وَأَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٌۗ إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾[الزمر: ۱۰].
رسول خدا جمیدانستند که اَصحَمۀ نجاشی پادشاه یمن پادشاهی دادگر است، و در مملکت او به کسی ستم روا نمیدارند، این بود که مسلمانان را دستور دادند به حبشه مهاجرت کنند، و دینشان را از آسیب فتنهها و آزارهای مشرکین و کفّار دور سازند [۱۸۷].
در ماه رجب سال پنجم بعثت، نخستین گروه از صحابۀ پیامبر اسلام به حبشه مهاجرت کردند. این گروه متشکّل از دوازده مرد و چهار زن بود. ریاست این گروه را عثمانبن عفّان برعهده داشت و همسر وی رقیه دختر گرامی رسول خدا جنیز همراه او بود، و نبیاکرم جدربارۀ آن دو فرمودند:
«إنهما اول بیت هاجر فی سبیل الله بعد إبراهیم ولوط علیهماالسلام» [۱۸۸]. «این زن و شوهر نخستین خانواده ای هستند که پس از خانواده براهیم÷و خانواده لوط÷در راه خدا مهاجرت کرهاند».
این گروه از مسلمانان در تاریکی شب کوچ میکردند، مبادا قریشیان از رفتن آنان باخبر شوند. ابتدا ناگزیر آهنگ دریا کردند، و بندر شُعَیبه را مقصد خویش قرار دادند. دست تقدیر، دو کشتی بازرگانی عازم حبشه را پیش پای آنان قرار داد. قریشیان از خروج این عدّه از مسلمانان آگاه شدند، امّا وقتی که درپی یافتن آنان برآمدند، و خود را به ساحل دریا رسانیدند، مسلمانان در نهایت امنیت سوار بر کشتی شده و از آنجا کوچ کرده بودند. این گروه از مهاجران مسلمانان در حبشه به بهترین وجه مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتند [۱۸۹].
[۱۸۷] نکـ: السنن الکبری، بیهقی، ج ۹، ص ۹. [۱۸۸] زادالمعاد، ج ۱، ص ۲۴. [۱۸۹] همان.