خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

مانورهای سیاسی قریش

مانورهای سیاسی قریش

اندکی پیش از آغاز درگیری، قریشیان بسیار کوشیدند تا درمیان صفوف مسلمانان پراکندگی و کشمکش ایجاد کنند، ابوسفیان پیکی نزد انصار فرستاد و به آنان پیام داد: پسرعموی ما را در اختیار ما بگذارید، تا ما دست از شما بداریم، ما سرِ جنگ با شما نداریم!؟ اما، این کوشش‌ها در برابر ایمانی که کوه‌‌‌ها در برابرش استوار نمی‌مانند، چه می‌توانست بکند؟! انصار پاسخی کوبنده به او دادند، و چیزهایی به گوش او رسانیدند که او را خوش نمی‌آمد!.

ساعت صفر فرا رسید. طرفین به یکدیگر نزدیک شدند. قریشیان بار دیگر درصدد آن برآمدند تا همان غرض پیشین را عملی سازند. مزدور خیانت پیشه‌ای را به نام ابوعامر فاسق- نام وی در اصل، عبد عمروبن صیفی بود، او را «راهب» می‌گفتند، پیغمبر اکرم جاو را فاسق نامیدند- که در عهد جاهلیت بزرگ طایفۀ اوس بود، نزد انصار فرستاد. ابوعامر، هنگامی که اسلام ظهور کرد، سخت افسرده و غصه‌دار شد، و علناً با رسول خدا جاظهار دشمنی می‌کرد. اینکه وی از مدینه یک تنه بیرون شده، و بسوی قریش رفته بود، و آنان را بر علیه پیامبر اکرم جتحریک، و بر کارزار با آنحضرت تشویقشان می‌کرد، و به آنان وعده می‌داد که اگر افراد قوم و قبیله‌اش او را ببینند، از او فرمان خواهند برد، و به او خواهند پیوست!.

بنابراین، نخستین کسی که از لشکر مکه برای رویارویی با مسلمانان از میان صفوف آمادۀ لشکر بیرون آمد، ابوعامر بود وی به اتفاق گروهی از احبابش و بردگان اهل مکه به وسط میدان پای نهاد و قوم و قبیلۀ خویش را ندا کرد، و خود را به آنان شناسانید، و گفت: ای جماعت اوس، من ابوعامر هستم! گفتند: خداوند چشمانت را روشن نگرداند، ای فاسق! ابوعامر گفت: قوم و قبیلۀ من دور از چشم من شرّی دامنگیرشان شده است!؟ پس از آغاز جنگ نیز سخت با افراد قبیله‌اش جنگید، و آنان را سنگباران می‌کرد.

با این ترتیب، قریش در این کوشش بار دوم نیز در جهت تفرقه‌انگیزی درمیان صفوف اهل ایمان ناکام ماند. این کردار قریشیان نمایانگر آن است که تا چه اندازه خوف و هیبت مسلمانان بر وجود آنان، با آن عده و عده‌ای که داشتند، سیطره پیدا کرده بود.