خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

تدبیر خداوند سبحان

تدبیر خداوند سبحان

جلسۀ ویژه و حسّاس دارالندوۀ قریش که در ارتباط با تصمیم‌گیری راجع به نحوۀ برخورد با پیامبراکرم جتشکیل شد، طبیعی بود که به کلّی سرّی باشد، و در ظاهر هیچگونه حرکتی متفاوت با تحرکات روزمرّه و معمول همیشگی صورت نگیرد، تا کسی نتواند احساس توطئه و خطر کند، یا به ذهن کسی برسد که پیچیدگی خاصّی پیش آمده و دلالت بر شری دارد. این مکر قریش بود. امّا، از آنجا که خداوندـرا هدف اجرای مکر و نیرنگ خویش قرار داده بودند، از راهی که به هیچ‌وجه قریشیان نتوانند به آن پی ببرند، دستشان را رو کرد!.

جبرئیل÷وحی الهی را بر نبی‌اکرم جفرود آورد، و آن حضرت را از توطئۀ قریش با خبر ساخت، و به ایشان باز گفت که خداوند به ایشان اذن خروج از مکه را داده، و زمان هجرت را نیز برای آن حضرت مشخص گردانیده، و طرح پاتک زدن به قریش را نیز برای آن حضرت تبیین فرموده و گفته است: امشب بر بستری که هر شب در آن می‌خوابیدی نخواب! [۲۹۳].

نبی‌اکرم جدر گرماگرم آفتاب نیمروز، هنگامی که مردم در خانه‌هایشان استراحت می‌کنند، به سراغ ابوبکرسرفتند تا با او ترتیب هجرت را بدهد. عایشه لگوید: در آن اثنا که ما در خانۀ ابوبکر به هنگام گرمای شدید ظهر نشسته بودیم، کسی آمد و به ابوبکر گفت: رسول خدا جنقاب بر چهره آمده‌اند! در وقت و ساعتی که معمولاً به سراغ ما نمی‌آمدند! ابوبکر گفت: پدر و مادرم به فدای ایشان باد! به خدا در این وقت و ساعت ایشان نیامده‌اند مگر برای امری بسیار مهم! عایشه لگوید: رسول خدا جآمدند و استیذان فرمودند. ابوبکر به ایشان اذن دخول داد. داخل شدند. آنگاه به ابوبکر گفتند: «أَخْرِجْ مَنْ عِنْدَك»اطرافیانت را بیرون کن! ابوبکر گفت: اینان خانوادۀ خود شما هستند، پدرم فدای شما باد ای رسول خدا! گفتند: «فَإِنِّى قَدْ أُذِنَ لِى فِى الْخُرُوجِ» حال که چنین می‌گویی، به من اذن خروج داده شده است! ابوبکر گفت: همسفری، پدرم فدای شما باد، رسول خدا؟ رسول خدا جفرمودند: آری! [۲۹۴].

آنگاه با وی طرح هجرت را هماهنگ کردند و به منزل خودشان بازگشتند، و منتظر شدند تا شب فرا رسید. در طول روز، مانند همیشه کارهای روزانۀ خود را پی گرفتند، تا کسی پی نبرد به اینکه ایشان دارند برای هجرت یا هر مسئلۀ خاصّ دیگری آماده می‌شوند، تا خودشان را از اجرای تصمیم قریش دور سازند.

[۲۹۳] سیرةابن‌هشام، ج ۱، ص ۴۸۲؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۵۲. [۲۹۴] صحیح البخاری، «باب هجرة النبی و اصحابه»، ج ۱، ص ۵۵۳، نیز: ح ۴۷۶، ۲۱۳۸، ۲۲۶۳، ۲۲۶۴، ۲۲۹۷، ۳۹۰۵، ۴۰۹۳، ۵۸۰۷، ۶۰۷۹.