اوج گیرودار جنگ پیرامون پیامبر
همزمان با درگیر شدن گروههای مختلف مسلمانان با پیامدهای محاصرۀ دشمن، و خرد شدنشان درمیان دو سنگ آسیای دشمن، پیرامون رسول خدا جنیز جنگی جانانه درگرفته بود.م پیش از این گفتیم که در آن هنگام، وقتی که مشرکان حلقۀ محاصره را تنگ کردند، در کنار پیامبر بزرگ اسلام، نه تن از رزمندگان مسلمان بیش نبودند. وقتی آنحضرت مسلمانان را ندا دردادند: هَلُموُّا اِلی، اَنَا رسول الله! مشرکان صدای آنحضرت را شنیدند، و ایشان را شناختند، و بازگشتند، و به آنحضرت حملهور شدند، و با تمامی توان رزمی خویش به سوی ایشان آمدند، پیش از آنکه احدی از لشکریان مسلمان خبردار گردد. میان مشرکان با این دستۀ نه نفره از صحابۀ رسول خدا جنبردی خشونتبار درگرفت که طی آن مسلمانان نمودارهای کمنظیری از عشق و فداکاری و شجاعت و شهامت را به ثبت رسانیدند.
* مسلم از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا جدر جنگ احد، با هفت تن از انصار و دو تن از قریش تنها ماندند. وقتی دشمن بر ایشان حملهور گردید، فرمودند:
«مَن یرُدُّهم عَنّا وَلَهُ الجنّة؟ یا: و هُوَ رَفیقی فی الجنَّة». «کیست که این دشمنان را از ما دور گرداند، و بهشت از آن او گردد؟! یا... و رفیق من در بهشت باشد؟!».
مردی از انصار جلو آمد و کارزار کرد تا کشته شد. پس از او نیز، مردان دیگر انصار یکی پس از دیگری پیش آمدند تا تمامی آن هفت نفر کشته شدند. آنگاه، رسول خدا جبه آن دو یار قریش خویش گفتند:
«ما اَنصَفَنا اَصحابُنا». «همرزمان ما با ما به انصاف رفتار نکردند!» [۴۲۶].
آخرین نفر از آن هفت تن رزمندگان انصار، عماره بن یزیدبن سَکَن بود، آنقدر کارزار کرد، تا از شدت جراحت از پیکار بازماند و بر زمین افتاد [۴۲۷].
[۴۲۶] صحیح البخاری، «باب غزوة احد»، ج ۲، ص ۱۰۷. [۴۲۷] چند لحظه بعد، گروهی از مسلمانان نزد پیامبر گرامی اسلام بازگشتند و کفّار را از پیرامون عماره دور گردانیدند، و او را نزد رسول خدا جآوردند، و خویشان وی برای او بستری ترتیب دادند و هنگامی که جان سپرد، صورتش روی پای رسول خدا جبود؛ سیرةابنهشام، ج ۲، ص ۸۱.