عملیات اکتشافی شخص پیامبر
در این مرحله، رسول خدا جشخصاً به اتفاق یار غارشان ابوبکر صدیقس، دست به عملیات اکتشافی زدند. در اثنای آنکه در حوالی اردوگاه مکیان گشت میزدند، با پیرمرد عربی برخورد کردند. حضرت رسولاکرم جاز او هم دربارۀ قریشیان، و هم دربارۀ محمد و یارانش کسب خبر کردند. منظور آنحضرت از این نوع سؤال کردن که راجع به هر دو لشکر مکه و مدینه پرسش کردند، استتار بیشتر بود. اما، آن پیرمرد گفت: به شما هیچ چیز نخواهم گفت تا وقتی که به من بگویید: شما از کجا آمدهاید؟! رسول خدا جبه او فرمودند: «اِذا اَخبرتَنا اَخبرناك» وقتی جواب ما را دادی، ما هم جواب تو را میدهیم! گفت: یعنی این در برابر آن؟ فرمودند: آری!.
آن پیرمرد گفت: به من گفتهاند که محمد و یارانش فلان و فلان روز به راه افتادهاند، اگر آنکه این خبر را به من داده است راست گفته باشد، آنان امروز- در فلان و فلان مکاناند!- درست همان مکانی که لشکر مدینه بار انداخته بود-، و نیز به من گفتهاند قریشیان فلان و فلان روز به راه افتادهاند، اگر آنکه این خبر را به من داده است راست گفته باشد، آنان امروز در فلان و فلان مکاناند! همان جایی که لشکر مکه اُطراق کرده بود.
وقتی از بازگو کردن خبرهایی که داشت فراغت حاصل کرد، گفت: شما از کجایید؟! رسول خدا جبه او پاسخ دادند: «نحنُ مِن ماء» ما از آب هستیم! و از نزد او رفتند. پیرمرد همچنان برجای مانده بود و زیر لب میگفت: یعنی چه از آب؟ آیا از آب عراق؟!.