حرکت مسلمانان به سوی مکّه
پیامبر اسلام به سوی مکه عزیمت کردند، وقتی به ذیالحلیفه رسیدند، حیوانات قربانی را قلاده زدند و نشانهگذاری کردند، و احرام عمره بستند، تا مردمان همگی ایمن شوند از اینکه ایشان قصد جنگ ندارند. پیشاپیش، جاسوسی از خزاعه را مأمور کردند که اخبار مربوط به قریش را به ایشان برساند. وقتی به نزدیکی عُسفان رسیدند، آن جاسوس برایشان خبر آورد که طایفۀ کعب بنلؤی احابیش [۵۵۷]را بر علیه شما بسیج کردهاند، و جمعیتی انبوه را برای رویارویی با شما تدارک دیدهاند و میخواهند باشما کارزار کنند، و مانع رفتن شما به خانۀ خدا شوند. پیامبر اکرم جبا اصحابشان مشورت کردند و فرمودند: موافقید که بر سر زنان و کودکان این جماعت که به یاری آنان رفتهاند بریزیم و آنان را به اسارت خود درآوریم، تا اگر بر سر جای خودشان نشستند، شکست خورده و اندوهگین باشند، و اگر فرار کردند، گردنی خواهند بود که خدا آن را قطع کرده است!؟ یا آنکه میخواهید آهنگ این خانۀ خدا کنیم، و هرکس سر راه را بر ما گرفت با او کارزار کنیم؟! ابوبکر گفت: خدا و رسول او دانایند، اما، ما به قصد عمره آمدهایم، و برای جنگ با هیچکس نیامدهایم، در عین حال، هرکس میان ما و خانۀ خدا حائل گردد، با او کارزار خواهیم کرد!؟ نبیاکرم جفرمودند: پس راه بیفتید! همه به راه افتادند.
[۵۵۷] «احابیش» قومی عربنژاد بودهاند از تیرههای بنیکنانه و دیگر طوایف، و چنانکه از لفظ احابیش متبادر به ذهن میگردد، اهل حبشه نبودهاند، بلکه منسوب بودهاند به حُبشی، کوهی در پایین مکه در موضع نعمان اراک، که با مکه شش میل فاصله دارد. در دامنه این کوه بنیحارث بن عبد منات بنکنانه، و بنیالمصطلق، و حیابن سعدبن عمر، و بنیهون بن هزیمه گردهم آمدند و با قریش همپیمان شدند، و همگی به خداوند سوگند خوردند که: ما بر علیه اغیار، ید واحده خواهیم بود، تا لیل ونهاری تاریک و روشن میگردد، و تا زمانی که کوه حُبشی در جای خود استوار است! بنابراین، وجه تسمیه «احابیش قریش» منسوب بودن آنان به کوه حبشی بوده است (معجم البُلدان، ج ۲، ص ۲۱۴؛ المنمّق، ص ۲۷۵).