خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

رویارویی لشکر اسلام با دشمن

رویارویی لشکر اسلام با دشمن

پس از ماجرای انشعاب و بازگشت و سرپیچی عدۀ قابل توجهی از لشکریان، پیامبر اکرم جبقیۀ لشکر را- که عبارت از هفتصد تن رزمنده بودند- حرکت دادند تا خود را به جبهۀ جنگ برسانند. اردوگاه‌های مشرکان فیمابین رسول خدا جو کوه احد فاصله انداخته بود، و مشرکان اماکن متعددی را در آن اطراف زیر پوشش لشکر خود قرار داده بودند. رسول خدا جفرمودند:

«من رجل یخرج بنا على القوم من كتب من طریق لا یمر بنا علیهم». «کجاست آن مردی که بتواند ما را از یک راه نزدیک به گونه‌ای به دشمن برساند که بین راه از اردوگاه‌های دشمن ما را نگذراند!؟».

ابوخَیثمه گفت: من، ای رسول خدا! آنگاه راه کوتاهی را پیش گرفت که از حرۀ بنی‌حارثه و زمین‌های کشاورزی آنان می‌گذشت، و اردوگاه لشکر مشرکان را در سمت چپ برجای گذاشت.

در اثنای راه، که لشکر اسلام از مسیر مذکور می‌گذشتند، عبورشان بر در باغی متعلق به مربع بین قیظی- که منافق و نابینا بود- افتاد. همین که احساس کرد لشکر اسلام از آنجا می‌گذرد، از جای برخاست و پیوسته خاک به صورت‌های مسلمانان می‌پاشید و می‌گفت: اگر تو رسول خدا باشی، من روا نمی‌دارم که به باغ من پای نهی! جماعت مسلمین خواستند او را به قتل برسانند، حضرت رسول اکرم جفرمودند:

«لا تقتلوه، فهذا الاعمى أعمى القلب أعمى البصر». «نکُشیدش، این شخص کور هم کوردل است و هم از دو چشم نابیناست!؟».

رسول خدا جبه مسیرشان ادامه دادند تا به شعب مجاور کوه احد در کنارۀ بیابان احد رسیدند، و در آنجا لشکریان اسلام روی به مدینه اردو زدند، و پیغمبر اکرم جطوری ترتیب دادند که پشت لشکر به دامنه کوه احد باشد، و با این ترتیب، لشکر دشمن درحد فاصل میان مسلمانان و مدینه واقع گردید.