خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

شکست مشرکان

شکست مشرکان

گردونۀ جنگ همچنان می‌گردید، و آتش جنگ پیوسته شعله‌ور بود، و لشکر کوچک اسلام کاملاً بر عرصۀ کارزار مسلط بود. قهرمانان مشرکین، اندک اندک عزم و ارادۀ خویش را برای ادامۀ جنگ از دست دادند، صفوف لشکر مکه یک به یک، از راست و چپ و پیش و پس، از هم می‌گسستند، گویی، سه هزار تن از مشرکان با سی‌هزار رزمندۀ مسلمان روبرو شده بودند، نه چند صد مرد جنگندۀ معدود! و مسلمانان برترین و برازنده‌ترین تابلوها را از شجاعت و یقین خویش ارائه می‌دادند.

قریشیان، پس از آنکه تمامی تاب و توان و امکانشان را برای بستن راه بر حملۀ مسلمانان به کار گرفتند، و کاری از پیش نبردند، احساس درماندگی و بیچارگی به آنان دست داد، و همت خویش را از دست دادند، تا آنجا که پس از کشته شدن صُؤاب، احدی از قریشیان جرأت نکرد که خود را به لوای بر زمین افتادۀ قریش برساند، و آن را برافرازد، تا روند نبرد همچنان پیش برود. لشکر مکه پای به فرار گذاشت، و فرار را بر قرار ترجیح داد، و قریشیان آنهمه نویدهایی را که از بابت خونخواهی و انتقام گرفتن و یکسره کردن کار مسلمانان و بازگردانیدن عزت و شکوه و مجد و عظمت دیرینۀ قریش، به خود داده بودند، از یاد بردند.

* ابن اسحاق گوید: آنگاه خداوند فتح و نصرت را از جانب خویش به مسلمانان ارزانی داشت، و به عهد خود با آنان وفا کرد. مسلمانان سپاهیان جنگجوی مکه را از دم تیغ گذرانیدند، و صحنۀ اردوگاه را از آنان پیراستند، و شکست مشرکان بی‌تردید گردید.

* عبدالله بن زبیر از پدرش روایت کرده است که او می‌گفت: بخدا، من آنجا ایستاده بودم و پاهای برهنۀ زنان قریش و زیورآلات پاهایشان را می‌دیدم، هند و همراهانش، زنان قریش، جامه‌ها را بالا زده بودند و می‌گریختند، و بی‌حرف و نقل، دستگیر شدنشان حتمی بود... [۴۱۷].

* در حدیث بُراء بن عازب به روایت صحیح بخاری چنین آمده است: وقتی بر آنان حمله بردیم، پای به فرار گذاشتند، تا آنجا که مشاهده کردم زنان راهی دامنه‌های کوه احد شده‌اند، و ساق‌های پایشان را برهنه کرده‌اند به گونه‌ای که خلخال‌هایشان دیده می‌شود [۴۱۸]! مسلمانان نیز تیغ درمیان مشرکان نهادند، و به جمع‌آوری غنائم پرداختند.

[۴۱۷] سیرةابن‌هشام، ج ۲، ص ۷۷. [۴۱۸] صحیح البخاری، ج ۲، ص ۵۷۹.