بازگشت مهاجران
در ماه رمضان همان سال، نبیاکرم جبه منطقۀ حرم عزیمت فرمودند. در آنجا عدّه زیادی از مردمان قریش، از جمله سران و بزرگان قریش گرد آمده بودند. پیامبر گرامی اسلام در جمع آنان به پای ایستادند، و ناگهان تلاوت سورۀ نجم را آغاز کردند. این عدّه از کفّار، تا آن زمان کلام خدا را نشنیده بودند، زیرا، براساس همان قاعده و قانونی که داشتند و به یکدیگر سفارش میکردند، نمیبایست هیچگاه به آیات قرآن گوش فرا میدادند، و میبایست برای مقابله با آن سروصدا ایجاد میکردند:
﴿ وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦ ﴾[فصلت:۲۶].
وقتی آن حضرت بیمقدمه تلاوت این سوره را بر آنان آغاز کردند، و کلام دلانگیز الهی در گوش آنان نشست، دلانگیزترین کلامی بود که تا آن هنگام به گوششان میخورد، تمامی حواسّ آنان را به خود جلب کرد، و قاعده و قانون همیشگی خودشان را فراموش کردند. هیچیک از آنان نبود که با تمام وجود به تلاوت آیات سورۀ نجم گوش فرا ندهد. بجز این هیچچیز به ذهنشان خطور نمیکرد. پیامبراکرم جسورۀ نجم را تلاوت کردند تا به فرازهای تکان دهنده و کوبندۀ پایان سوره که دلها را از جای میکند، رسیدند و خواندند:
﴿ فَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ وَٱعۡبُدُواْ٦٢ ﴾[النجم: ۶۲].
«حال که چنین است، به درگاه خداوند سجده بیاورید و بندگی او کنید!».
حضرت رسولاکرم جپس از تلاوت این آیه و ابلاغ این فرمان، خود سجده کردند، و هیچیک از آن حاضران نیز نتوانست خود را نگاه دارد، همه دسته جمعی سجده کردند. در حقیقت، هیبت و عظمت حقّ و حقیقت، تمامی آن لجاج و عناد را در اعماق جان آن مستکبران استهزاگر درهم کوبیده بود، و همگی آنان بیاختیار در پیشگاه خداوند به سجده افتاده بودند [۱۹۰].
اینک، سررشتۀ کار از دست مشرکان و کفار مکه خارج شده بود. جلال و جبروت کلام خدا مهار نفس آنان را به سوی دیگر کشیده بود، و عملاً همان کاری را کرده بودند که نهایت کوشش خودشان را در جهت محو و نابودی آن به کار گرفته بودند. از هر طرف امواج سرزنش و نکوهش بر سر آنان فرود آمد، و آن عدّه از مشرکان که در آن صحنه حاضر نبودند، آنان را به باد طعن و ملامت گرفتند. چارهای نداشتند جز اینکه بر رسول خدا جدروغ ببندند، و برایشان افترا بزنند و چنین وانمود کنند که آن حضرت آیاتی را در ستایش اصنام جاهلیت تلاوت کرده، و همان سرودی را که آنان همیشه در مقام تجلیل و تکریم لات و عزّی و منات زمزمه میکنند، بر زبان جاری فرموده و ضمن آیات سورۀ نجم چنین تلاوت کرده اند:
تلک الغرانیق العلی
وان شفاعتهن لترتجی
«اینان پرندگان بلند پرواز آبی رنگاند، و شفاعت ایشان امیدوار کننده است!».
این دروغ بزرگ را ساختند، تا در پناه آن بتوانند از بابت سجده ای که بیاختیار به همراه پیامبر اسلام از آنان سرزده است عذرخواهی کنند! و البته، چنین عکسالعملی از قوم و قبیله ای چون قریش، که با دروغ و نیرنگ انس و الفتی دیرینه داشتند، و از سابقۀ طولانی در کار دسیسه و افترا برخوردار بودند، شگفت نبود.
این خبر به مهاجران حبشه رسید، لیکن به صورتی که کاملاً با رویدادهای واقعی آن تفاوت داشت. به آنان خبر رسید که قریشیان همه اسلام آوردهاند! مهاجران حبشه نیز، در ماه شوّال همان سال به مکّه بازگشتند. یکی دو منزل با مکّه فاصله داشتند که از واقعیت امر باخبر شدند. عدّهای از آنان فوراً به حبشه بازگشتند. سایر مهاجران نیز پنهانی به مکّه وارد شدند، یا در پناه یکی از رجال قریش به مکّه بازگشتند [۱۹۱].
از آن پس، شدّت آزار و شکنجۀ مشرکان قریش نسبت به مهاجران بازگشته و دیگر مسلمانان مکّه دو چندان گردید، و طوایف مختلف قریش و دیگر طوایف عرب مسلمانان را تحت فشار گذاشتند. به خصوص اینکه حُسن استقبال و پذیرایی نیکوی نجاشی از مهاجران، سخت بر قریشیان گران آمده بود، و رسول خدا جچارهای ندیدند جز آنکه بار دیگر اصحابشان را به هجرت بسوی حبشه وادار کنند.
[۱۹۰] بخاری داستان به سجده افتادن مشرکان را به اختصار از قول ابن مسعود و ابنعباس آورده است؛ نک: «باب سجدةالنجم» و «باب سجودالمسلمین و المشرکین» (ج ۱، ص ۱۴۶) و «باب ما لقی النبی و اصحابه من المشرکین، بمکة» (ج ۱، ص ۵۴۳). [۱۹۱] سیرةابنهشام،ج ۱، ص ۳۶۴؛ زاد المعاد، ج ۱، ص ۲۴، ج ۲، ص ۴۴.