ورود به قُباء
روز دوشنبه هشتم ربیعالاول سال چهاردهم بعثت- سال یکم هجرت- مطابق با ۲۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی- رسول خدا جدر قُباء فرود آمدند [۳۲۰].
عُروه بن زبیر گفت: مسلمانان در مدینه شنیده بودند که حضرت رسولاکرم جاز مکه خارج شدهاند. هر روز بامدادان به حره میآمدند و در انتظار قدوم آن حضرت به سر میبردند تا حرارت آفتاب نیمروز آنان را وادار به بازگشت میکرد. روزی، طبق معمول پس از انتظار طولانی بازگشتند. وقتی به خانههایشان رسیدند، مردی از یهودیان مدینه، برای کاری که داشت بر بام یکی از قلعههایشان فراز آمد. رسول خدا و همراهان آن حضرت را با جامههای سفید مشاهده کرد. گاه درخشش سراب آنان را ناپدید میگردانید، و گاه پدیدار میشدند. آن مرد یهودی بیاختیار با صدای هرچه بلندتر فریاد زد: ای جماعت عرب! این است آن بخت و اقبالی که انتظارش را میکشیدید! مسلمانان همگی سلاح برگرفتند، [۳۲۱]و برفراز بلندی حرّه حضرت رسولاکرم جرا ملاقات کردند.
ابن قیم گوید: سرو صدا و تکبیر از محل سکونت بنی عمرو بن عوف شنیده میشد. مسلمانان از شادمانی به خاطر ورود پیامبر جتکبیر میگفتند، و برای دیدار آن حضرت میشتافتند. به استقبال ایشان آمدند و با تحیت نبوّت برایشان درود فرستادند. آنگاه گرداگرد آن حضرت را گرفتند. پیغمبر اکرم جاز آرامش فراوان برخوردار بودند، و وحی الهی داشت بر ایشان نازل میشد:
﴿ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ﴾[التحریم: ۴].
«که خداوند یار و یاور است و جبرئیل و مسلمانان شایسته، و فرشتگان نیز علاوه بر آن، پشتیبان اویند!» [۳۲۲].
عروهبن زبیر گوید: اهل مدینه به استقبال رسول خدا جرفتند. آن حضرت جمعیت را به سمت راست متمایل گردانیدند تا در محلۀ بنیعمروبن عوف درمیان جماعت استقبال کنندگان فرود آمدند. روز دوشنبه در ماه ربیعالاوّل بود. ابوبکر ایستاده بود و با مردم سلام وعلیک میکرد، و رسول خدا جساکت و آرام نشسته بودند از این رو، انصار که دستهدسته میآمدند و تا آن روز رسول خدا جرا ندیده بودند، نزد ابوبکر میآمدند و او را تحیت میگفتند، تا آنکه آفتاب بر رسول خدا جتابید و ابوبکر پیش آمد تا با عبایش مانع آزار رسانیدن آفتاب آن حضرت شود، و در آن ساعت، همگان رسول خدا جرا شناختند [۳۲۳].
تمامی مردم مدینه برای استقبال آن حضرت بسیج شده بودند. روزی بینظیر بود که در تاریخ مدینه همانند نداشت و تا آن روز مدینه چنین روزی را به خود ندیده بود. یهودیان نیز راستی و درستی بشارت حِبقوق نَبی را به رأیالعین دیدند که گفته بود: «خداوند از تَیمان آمد، و قُدّوس از کوههای فاران» [۳۲۴].
حضرت رسولاکرم جدر محل قُباء در خانۀ کلثوم بن هَدم- و به روایتی بر سعدبن خَیثَمه وارد شدند، که روایت اولی درستتر است.
علیبن ابیطالبسسه روز در مکه ماند تا از جانب رسول خدا جسپردههای مردم را که نزد آن حضرت بود به صاحبانش بازگرداند، آنگاه با پای پیاده مهاجرت کرد تا در محل قُباء به آن حضرت و ابوبکر ملحق گردید، و بر کلثوم بن هَدْم وارد شد [۳۲۵].
پیامبر گرامی اسلام، چهار روز در قُباء اقامت کردند: دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه [۳۲۶]. مسجد قباء را بنا کردند و در آن نماز گزاردند، و آن نخستین مسجدی بود که پس از بعثت رسول خدا جبراساس تقوا ساخته شد. وقتی روز پنجم رسید، روز جمعه، به فرمان خداوند سوار بر مرکب شدند، و ابوبکر پشت سر ایشان سوار شد، و به دنبال بنیالنجار- دائیهایشان- فرستادند، آنان نیز شمشیرها حمایل کردند و آمدند، و در حالیکه آنان اطراف آن حضرت را گرفته بودند، به سوی مدینه رهسپار شدند [۳۲۷]. وقت نماز جمعه به محل سکونت بنیسالم بنعوف رسیدند. در موضع مسجدی که هماکنون در آن وادی هست با مسلمانان نماز جماعت خواندند، و شمار نمازگزاران یکصد تن بود [۳۲۸].
[۳۲۰] رحمةللعالمین، ج ۱، ص ۱۰۲؛ در این روز، حضرت رسولاکرم جپنجاه و سه سال تمام داشتند، نه کمتر و نه زیادتر؛ از بعثت ایشان سیزده سال تمام گذشته بود، البته بنابر قول کسانی که میگویند ایشان نهم ماه ربیعالاول سال ۴۱ از عامالفیل مبعوث به رسالت شدهاند؛ اما، بنا بر قول کسانی که میگویند ایشان در ماه رمضان سال ۴۱ از عامالفیل به کرامت نبوت نائل شدهاند، و در این روز دوازده سال و پنج ماه و ۱۸ روز یا ۲۲ روز از بعثت ایشان گذشته بود. [۳۲۱] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۵۵. [۳۲۲] زاد المعاد،ج ۲، ص ۵۴. [۳۲۳] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۵۵. [۳۲۴] صحیفه حبقوق نبی، ۳:۳. [۳۲۵] سیرةابنهشام، ج ۱، ص ۴۹۳؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۵۴. [۳۲۶] این روایت ابناسحاق است: سیرةابنهشام،ج ۱، ص ۴۹۴؛ در صحیح بخاری آمده است که آن حضرت در قباء ۲۴ شب اقامت کردند: ج ۱، ص ۶۱؛ یا چند شب بیش از ده شب: ج ۱، ص ۵۵۵؛ یا ۱۴ شب: ج ۱، ص ۵۶۰؛ روایت اخیر را ابن قیم برگزیده است. در عین حال، ابن قیم خود تصریح کرده است بر اینکه ورود رسول خدا جبه قباء روز دوشنبه، و خروج آن حضرت از قباء روز جمعه بوده است: زادالمعاد، ج ۲، ص ۵۴-۵۵؛ در حالیکه روشن است فاصله میان دوشنبه و جمعه اگر در دو هفته منظور بوده باشند بدون احتساب روز ورود و روز خروج بیش از ۱۰ روز نیست، و با احتساب آن دو روز نیز بیش از ۱۲ روز نخواهد بود. [۳۲۷] صحیح البخاری، ج۱، ص ۵۵۵، ۵۶۰. [۳۲۸] سیرةابنهشام، ج ۱، ص ۴۹۴؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۵۵.