اعتراض قریش به انصار
وقتی این خبر به گوش قریشیان رسید، غوغایی به پا شد، و نگرانی و پریشانی گریبانگیرشان گردید، زیرا، خوب میدانستند که چنین پیمان و بیعتی چه پیامدهای شومی برای آنان خواهد داشت، و تا چه اندازه جان و مال آنان را تهدید خواهد کرد. بامدادان، جمع کثیری از سران مکّه و بزرگان قریش به آهنگ دیدار حجگزاران یثرب حرکت کردند تا اعتراض شدید خودشان را بر این پیماننامه به گوش یثربیان برسانند. گفتند: ای جماعت خزرج! به ما خبر رسیده است که شما آمدهاید تا این رفیق ما را از میان ما بیرون ببرید، و با او همپیمان بشوید و با ما بجنگید! به خدا برای ما شعلهور شدن آتش جنگ میان ما و هیچ طایفه و قبیلهای از عرب به اندازۀ بالا گرفتن آتش جنگ میان ما و شما، ناخوشایند و ناراحتکننده نیست! [۲۸۲].
از آنجا که مشرکان خزرج از این بیعت هیچ نمیدانستند، و این پیمان در شرایط کاملاً سرّی و پنهانی در دل تاریکی شب منعقد شده بود، مشرکان خزرج برآشفتند و به خدا سوگند خوردند که اصلاً چنین چیزی نبوده است، و ما از چنین چیزی بیخبریم! نزد عبدالله بن اُبّی بن سلْول رفتند: وی نیز بارها و بارها تأکید کرد بر اینکه این خبر نادرست است! چنین چیزی نبوده است! قوم و قبیلۀ من هیچگاه بر علیه من دست به چنین اقدامی نمیزنند! حتّی اگر من در یثرب بودم، افراد قبیلۀ من بدون مشورت با من دست به چنین کاری نمیزدند!.
مسلمانان خزرج به یکدیگر نگریستند، و به سکوت پناه آوردند، و هیچیک از آنان در نفی و اثبات این مطلب سخنی نگفت. سران قریش نیر طبعاً تأکیدات مشرکان خزرج را باور کردند، و دست خالی بازگشتند.
[۲۸۲] همان.