جنگ تن به تن
این نخستین قتلی بود که آتش جنگ را شعلهور گردانید. پس از آن، سه تن از زبدهترین سوارکاران قریش که هر سه از یک خانواده بودند: عُتبه و برادرش شیبه پسران ربیعه و ولیدبن عتبه، از اردوگاه خارج شدند. وقتی با اردوگاهشان فاصله گرفتند، مبارز طلبیدند. سه تن از جوانان انصار: عَوف و مُعوذ پسران حارث- که مادرشان عفراء بود- و عبدالله بن رواحه، به جنگ آنان شتافتند. پرسیدند: شما کیانید؟ گفتند: گروهی از انصار! گفتند: هماوردانی ارجمندید، اما، ما را با شما کاری نیست! ما عموزادگانمان را میخواهیم! آنگاه یکی از آنان ندا درداد، ای محمد! هماوردان ما ار از قوم و قبیلۀ خودمان بفرست! رسول خدا جفرمودند:
«قُمْ یَا عُبَیْدَةَ بْنَ الْحَارِثِ، وَقُمْ یَا حَمْزَةُ، و قُمْ یَا عَلِىُّ». «برخیز، عبیدۀ بن حارث، برخیز، حمزه، برخیز، علی!».
از جای برخاستند و به سراغ آن سه تن رفتند. گفتند: شما کیانید؟ به آنان بازگفتند. گفتند: شما هماوردان ارجمند مایید! عبیده- که از همه بزرگتر بود- پیش رفت و با عتبه بن ربیعه درگیر شد، حمزه نیز با شیبه، و علی با ولید، درگیر شدند [۳۸۱]. حمزه و علی همرزمانشان را مهلت ندادند و درجا کشتند، اما، عبیده با هماوردش دو ضربه داد و ستد کردند، و هر دو یکدیگر را خونآلود گردانیدند. علی و حمزه نیز بر سر عتبه تاختند و او را از پای درآوردند، و عبیده را که پایش قطع شده بود، با خود به اردوگاه بردند. عبیده از آن پس همچنان بیمار بود تا در صفراء، چهار یا پنج روز پس از جنگ بدر، زمانی که مسلمانان در راه مدینه بودند، از دنیا رفت. علی سوگند یاد میکرد که این آیه دربارۀ او و حمزه و عبیده نازل شده است:
﴿ ۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡ ﴾[الحج: ۱۹].
«این دو گروه متخاصم، بر سر خدایشان با یکدیگر کشمکش میکردند!».
[۳۸۱] این، مطابق روایت ابن اسحاق است. در روایت امام احمد و ابوداود چنین آمده است که عبیده با ولید؛ علی با شبیه؛ و حمزه با عتبه درگیر شدند. مشکاة المصابیح، ج ۲، ص ۳۴۳.