بازگشت به مدینه
لشکریان اسلام، مظفّر و منصور، از تبوک بازگشتند. با هیچ دردسر و کارزاری مُواجه نشدند، و خداوند مسلمانان را از کارزار و درگیری با کفّار مُعاف فرمود. در مسیر بازگشت از تبوک، بر سر گردنهای دوازده تن از منافقان در پی آن برآمدند که حضرت رسولاکرم جرا به قتل برسانند. شرح ماجرا چنین بود که به هنگام گذشتن از این گردنه، عمّار همراه آنحضرت بودو زمام ناقۀ ایشان را بر دوش گرفته بود، و حَذیفه بن یمان شتر آنحضرت را میراند، و دیگر سپاهیان از پایین بیابان در حرکت بودند. آن منافقان نیز فرصت را غنیمت دانستند، و در همان اثنا که رسول خدا جبا دو تن همراهانشان به مسیر خود ادامه میدادند، صدای پای آن جماعت را پشت سرشان شنیدند که نقاب بر چهره افکنده بودند، و بر سر پیامبراکرم جریختند. آنحضرت حُذیفه را مأمور کردند که شرّ آنان را دفع کند. او نیز با زوبینی که همراه داشت بر صورت مرکبهایشان زد. خداوند آنان را به وحشت انداخت، و شتابان پای به فرار گذاشتند و رفتند و درمیان جمعیت شان ناپدید شدند. رسول خدا جنام این افراد را بازگفتند، و قصد آنان را فاش کردند، و به همین جهت، حُذیفه را «صاحب سِرّ رسول الله» مینامیدند. در ارتباط با همین داستان است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ ﴾[التوبه: ۷۴].
«و ایشان در پی انجام کاری برآمدند که هرگز به آن دست نیافتند».
وقتی نشانههای مدینه از دور درنظر رسول خدا جنمایان گردید، گفتند:
«هَذِهِ طَابَةُ وَهَذَا أُحُدٌ وَهُوَ جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ». «این است طابه، و این است اُحُد، کوهی که ما را دوست دارد و ما دوستش داریم!».
از گوشه و کنار به گوش همۀ مردم رسید که پیامبر اکرم جبه مدینه بازمیگردند. زنان و کودکان و کنیزکان از شهر خارج شدند، و با گرمی فراوان از لشکر اسلام استقبال کردند و میگفتند:
من ثنیات الوداع
طلع البدر علینا
ما دعا لله داع
[۷۰۳]
وجب الشکر علینا
بازگشت حضرت رسولاکرم جاز تبوک و ورود آن حضرت به مدینه- پس از یک غیبت نسبتاً طولانی- در ماه رجب سال نهم هجرت روی داد [۷۰۴].
غزوۀ تبوک- بر روی هم- پنجاه روز به طول انجامید. از این مدت، بیست روز را درتبوک گذرانیدند، و مابقی این مدّت را در مسیر رفت و برگشت به تبوک بودند، و این غزوه آخرین غزوۀ پیامبراکرم جبود.
[۷۰۳] چنانکه در گزارش ورود پیامبراکرم جآوردیم. به نظر ابن قیم این مراسم استقبال مربوط به این سفر بوده است (ترجمه فارسی ابیات نیز همانجا گذشت.م). [۷۰۴] حقّ مطلب هم همین است، نه آنچه ابن اسحاق میگوید که بازگشت آنحضرت در ماه رمضان بوده است؛ زیرا، لازمه گزارش وی آن است که پیامبراکرم جدومین پنجشنبه ماه رجب عازم تبوک شده باشند، و این پنجشنبه مطابق با بیست و پنجم اکتبر بوده است و دمای هوا در چنین روزهایی از سال معتدل و نزدیک به سرما است، به خصوص صبحها و عصرها، و مدتی از رسیدن محصول خرما گذشته است؛ در صورتیکه عزیمت آنحضرت بسوی تبوک در روزهایی بوده است که گرمای هوا شدّت داشته و فصل رسیدن خرما بوده است. از این گذشته پیامبراکرم جدر ماه شعبان همین سال، به هنگام وفات دخترشان امّکلثوم در مدینه حضور داشتهاند. بنابراین، درست آن است که رسول خدا جدر ماه رجب به مدینه بازگشتهاند، و عزیمت ایشان از مدینه پنجاه روز پیش از آن، یعنی در ماه جمادیالاولی بوده است.