خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

پنج روز مانده به آخر

پنج روز مانده به آخر

روز چهارشنبه، پنج روز مانده به وفات حضرت رسول‌اکرم ج، دمای بدن ایشان فوق‌العاده بالا کشید، و درد آنحضرت را بی‌تاب گردانید و ایشان از هوش رفتند. در آن حال، گفتند:

«أَهْرِیقُوا عَلَیَّ سَبْعَ قِرَبٍ مِنْ آبَارٍ شَتَّى حَتَّى أَخْرُجَ إِلَى النَّاسِ، فَأَعْهَدَ إِلَیْهِمْ». «هفت مشک آب از چند چاه مختلف بر سر من بریزید، تا از خانه بیرون شوم، و نزد مردم بروم، و با آنان وداع کنم!؟».

آنحضرت را در طشتی نشانیدند، و آنقدر آب بر سر ایشان ریختند که ایشان فرمودند: «حَسبُكم حسبكم»،بس است، بس است!.

نبی‌اکرم جپس از این معالجه احساس آرامش کردند، و وارد مسجد شدند. ملحفه‌ای را بر روی شانۀ خویش انداخته بودند، و سرشان را با پارچه‌ای خاکستری رنگ و تیره که به سیاهی می‌زد، بسته بودند. برای آخرین بار، بر منبر جلوس فرمودند، و حمد و ثنای خداوند به جای آوردند، و گفتند: «أیها الناس، إلیَّ»هان ای مردمان، نزد من آیید! همه شتابان بسوی آن حضرت آمدند. نبی‌اکرم جضمن سخنان دیگری که با مردم داشتند، فرمودند:

«لَعْنَة اللَّه عَلَى الْیَهُود وَالنَّصَارَى، اِتَّخَذُوا قُبُور أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِد». «لعنت خدا بر یهودیان و نصاری، آرامگاه‌های پیامبرانشان را مسجد گردانیدند!».

به روایت دیگر، فرمودند:

«قَاتَلَ اللَّهُ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ» [۷۴۲]. «خدا بکشد یهودیان ونصارا را که».

و نیز فرمودند:

«لَا تَجْعَلُوا قَبْرِی وَثَنًا یُعْبَدُ» [۷۴۳]. «آرامگاه مرا به صورت بتکده‌ای که عبادتگاه مردم گردد درنیاورید!».

آنگاه، خودشان را در معرض قصاص قرار دادند، و فرمودند:

«مَنْ كُنْتُ جَلَدْتُ لَهُ ظَهْرَهُ فَهَذَا ظَهْرِی فَلْیَسْتَقِدَّ مِنْهُ، أَلا وَمَنْ كُنْتُ شَتَمْتُ لَهُ عِرْضًا فَهَذَا عِرْضِی فَلْیَسْتَقِدَّ مِنْهُ».«هرکس که گرده‌اش را تازیانه زده باشم، این گرده من، بیاید قصاص. کند! هرکس که آبرویش را با ناسزا و دشنام ریخته‌ام، این آبروی من، بیاید قصاص کند!».

سپس از منبر پایین آمدند و نماز ظهر را گزاردند. آنگاه بر فراز منبر بازگشتند، و همان سخنان پیشین را دربارۀ دشمنی و کینه‌توزی و جز آن تکرار کردند.

مردی اظهار کرد: من نزد شما سه درهم دارم! فرمودند: «أعطه یا فضل»ای فضل، به او بده!.

آنگاه راجع به انصار سفارش کردند و گفتند:

«أُوصِیكُمْ بِالأَنْصَارِ فَإِنَّهُمْ كَرِشِى وَعَیْبَتِى وَقَدْ قَضَوُا الَّذِى عَلَیْهِمْ وَبَقِىَ الَّذِى لَهُمْ فَاقْبَلُوا مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَتَجَاوَزُوا عَنْ مُسِیئِهِمْ». «شما را در مورد انصار سفارش می‌کنم، که ایشان پاره‌های تن من و وابستگان من‌اند، آنچه را که بر عهده داشته‌اند ادا کرده‌اند و انجام داده‌اند، و آنچه باید برای ایشان انجام بدهیم، برجای مانده است. بنابراین، از نیکوکارانشان نیکی‌هایشان را بپذیرید، و از بدکارانشان درگذرید!».

به روایت دیگر، فرمودند:

«إِنَّ النَّاسَ یَكْثُرُونَ وَتَقِلُّ الأَنْصَارُ، حَتَّى یَكُونُوا كَالْمِلْحِ فِى الطَّعَامِ، فَمَنْ وَلِىَ مِنْكُمْ أَمْرًا یَضُرُّ فِیهِ أَحَدًا أَوْ یَنْفَعُهُ، فَلْیَقْبَلْ مِنْ مُحْسِنِهِمْ، وَیَتَجَاوَزْ عَنْ مُسِیئِهِمْ» [۷۴۴]. «شمار مردم رو به افزایش می‌گذارد، و انصار رو به کاهش می‌گذارند تا همانند نمک در غذا شوند، بنابراین، هریک از شما که مصدر کاری شدید و توانستید به دیگران زیان برسانید یا نفع برسانید، نیکوکاران انصار را، کارهای نیکشان را بپذیرند، و بدکاران ایشان را، از کردارهای بدشان درگذرید!».

آنگاه فرمودند:

«إِنَّ عَبْدًا خَیَّرَهُ اللَّهُ بَیْنَ أَنْ یُؤْتِیَهُ مِنْ زَهْرَةِ الدُّنْیَا مَا شَاءَ، وَبَیْنَ مَا عِنْدَهُ، فَاخْتَارَ مَا عِنْدَهُ». «بنده‌ای را، خداوند مخیر گردانیده است میان آنکه از ساز و برگ دنیا هرچه می‌خواهد به او بدهد، یا این‌که اکتفا کند به آنچه نزد خدا است، و آن بنده، آنچه را که نزد خدا است انتخاب کرده است!؟».

ابوسعید خدری گوید: با شنیدن این سخن پیامبراکرم جابوبکر گریست و گفت: پدران و مادران ما فدای شما! از این کار ابوبکر به شگفت آمدیم. مردم گفتند: این پیرمرد را بنگرید! رسول خدا جدربارۀ یک بنده‌ای از بندگان خدا صحبت می‌کنند که خداوند او را مخیر گردانیده است میان ساز و برگ دنیا که به او بدهد، یا اجر و پاداشی که نزد خداوند داشته باشد، ابوبکر فکر می‌کند که رسول خدا جدربارۀ خودشان صحبت می‌کنند و می‌گوید: پدران و مادران ما فدای شما!؟،اما، بعداً متوجه شدیم که آن بنده‌ای را که رسول خدا جدربارۀ او صحبت می‌کردند، خود آنحضرت بود، و ابوبکر از همۀ ما بهتر دانسته و فهمیده بود!؟ [۷۴۵]آنگاه، رسول خدا جفرمودند:

«إِنَّ مِنْ أَمَنِّ النَّاسِ عَلَىَّ فِى صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبَا بَكْرٍ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلاً غَیْرَ رَبِّى لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ، وَلَكِنْ أُخُوَّةُ الإِسْلاَمِ وَمَوَدَّتُهُ، لاَ یَبْقَیَنَّ فِى الْمَسْجِدِ بَابٌ إِلاَّ سُدَّ، إِلاَّ بَابَ أَبِى بَكْرٍ» [۷۴۶]. «یکی از جمله کسانی که بیش از همه بر من منت دارد، هم از جهت مصاحبت و رفاقت، و هم از جهت بخشش و سخاوت، ابوبکر است، و اگر بنا داشتم که جز با خدای خودم رفاقت کنم، ابوبکر را رفیق خودم می‌گرفتم، بنابراین، رابطه برادری و صمیمیت اسلام میان ما استوار است. در مسجد هیچ دری باقی نماند که بسته نشود، بجز در خانه ابوبکر».

[۷۴۲] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۶۲؛ الموطَّأ، امام مالک، ص ۳۶۰. [۷۴۳] المؤطّاً، امام مالک، ص ۶۵. [۷۴۴] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۳۶. [۷۴۵] این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم روایت شده است؛ نکـ: مشکاة المصابیح، ج ۲، ص ۵۴۶. [۷۴۶] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۵۱۶.