چهار روز به پایان
روز پنجشنبه، چهار روز مانده به پایان عمر شریف پیامبراکرم ج، آنحضرت- در حالی که به شدت از بیماری رنج میبردند فرمودند:
«أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ». «بیایید برای شما دستخطی بنویسم که دیگر با وجود آن گمراه نشوید!».
در اتاقی که رسول خدا جبستری بودند چند تن از اصحاب آنحضرت از جمله عمر حضور داشتند. عمر گفت: درد و رنج بیماری بر آنحضرت مستولی گردیده است، شما قرآن دارید، کتاب خدا شما را بس است! حاضران در اطراف بستر رسول خدا جبا یکدیگر اختلافنظر پیدا کردند و کارشان به کشمکش کشید. بعضی میگفتند: وسایل نوشتن را بیاورید تا رسول خدا جبرای شما دستخط موردنظرشان را بنویسند! بعضی دیگر نیز همان را که عمر گفته بود میگفتند. وقتی درگیری و اختلافشان بالا گرفت، رسول خدا جفرمودند: «قُومُوا عَنی»«از کنار بستر من برخیزید»! [۷۴۷].
در این روز، رسول خدا جسه وصیت فرمودند. وصیت فرمودند که یهود و نصارا و مشرکان را از عربستان اخراج کنند. همچنین وصیت فرمودند که پس از رحلت آنحضرت همانگونه که ایشان به وفدهای دیدارکننده جایزه و هدیه میدادند، جوایز و هدایایی بدهند. سوّمین مورد را راوی فراموش کرده است. شاید مورد سوّم عبارت بوده است از سفارش تمسّک به کتاب و سنّت، یا اعزام لشکر اُسامه، یا عبارت بوده است از اینکه فرموده باشند: «الصَّلاةُ، وَمَا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ»نماز را پاس بدارید، و بردگانتان را مراقبت باشید!.
نبیاکرم جاین روز پنجشنبۀ واپسین را نیز که چهار روز به آخر عمر آنحضرت باقی مانده بود، با آن شدّت بیماری که از آن رنج میبردند، تمامی نمازها را با مردم به جماعت میگزاردند، چنانکه در این روز، نماز مغرب با مردم گزاردند و در آن نماز سورۀ مُرسلات را قرائت کردند [۷۴۸].
به هنگام نماز عشا، بیماری آنحضرت سنگینتر شد، به گونهای که نتوانستند از خانه بیرون شوند و به مسجددرآیند. عایشه گوید: نبیاکرم جگفتند: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» مردم نمازشان را گزاردند؟ گفتیم: نه، ای رسول خدا، همه در انتظار شمایند! فرمودند: «ضَعُوا لِى مَاءً فِى الْمِخْضَبِ» قدری آب برای من در طشت بریزید! چنان کردیم. غسل کردند. آنگاه به راه افتادند که بروند، از هوش رفتند، و سپس به خود آمدند. آنگاه گفتند: «أَصَلَّى النَّاسُ؟» مردم نمازشان را گزاردند؟ دوباره و سه باره همان ترتیبات غسل کردن و از هوش رفتن به هنگام حرکت کردن، پیاپی اتفاق افتاد. آنحضرت دنبال ابوبکر فرستادند تا با مردم نماز بگزارد. ابوبکر نیز آن روزهای آخر عمر پیامبراکرم جرا با مردم نماز گزارد [۷۴۹]. ابوبکر در حیات پیغمبراکرم ججمعاً هفده نماز را با مردم گزارد که عبارت بودند از نماز و عشای روز پنجشنبه و نماز صبح روز دوشنبه و پانزده نماز در سه شبانهروز فیمابین آندو [۷۵۰].
عایشه سه یا چهار مرتبه نزدرسول خدا جرفت و آمد کرد تا مأموریت برای پیشنمازی در اوان بیماری رسول خدا جرا از ابوبکر بگرداند، مبادا که به این مسئله فال بد بزنند!؟ [۷۵۱]. رسول خدا جنپذیرفتند و گفتند:
«إِنَّكُنَّ لأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ» [۷۵۲]. «شما همان زنانی هستید که اطراف یوسف را گرفته بودند؟! ابوبکر را وادار کنید تا با مردم نماز بگزارد!».
[۷۴۷] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۲، ۴۲۹، ۴۴۹، ج ۲، ص ۶۳۸. [۷۴۸] این حدیث را بخاری از امّالفضل نقل کرده است: «باب مرض النبی»، ج ۲، ص ۶۳۷. [۷۴۹] این حدیث درصحیحین آمده است. نکـ: مشکاة المصابیح، ج ۱، ص ۱۰۲. [۷۵۰] صحیح البخاری، همراه با فتح الباری، ج ۲، ص ۱۹۳، ح ۶۸۱؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاة، ج ۱، ص ۳۱۵، ح ۱۰۰؛ مسندالامام احمد، ج ۶، ص ۲۲۹. [۷۵۱] برای این مطلب، نکـ: صحیح البخاری، همراه با فتح الباری، ج ۷، ص ۷۴۷، ح ۴۴۴۵؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاة، ج ۱، ص ۳۱۳، ح ۹۳-۹۴. [۷۵۲] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۹۹.