قهرمانیهای بینظیر
در جنگ احد، مسلمانان، قهرمانیهای بینظیر، و فداکاریهای چشمگیر، از خود نشان دادند که تاریخ همانند آن را ثبت نکرده است.
ابوطلحه خودش را در برابر رسول خدا جحایل میگرداند، و سینه سپر میساخت تا تیرهای دشمنان را از آنحضرت بازدارد. اَنَس گوید: در جنگ احد مردمان همه از نزد پیامبراکرم جگریختند، ابوطلحه پیش روی ایشان با سپر خوش آنحضرت را حفاظت میکرد. وی مردی تیرانداز بود که کمان را سخت میکشید، و در آن روز دو یا سه کمان را شکست. هرگاه رزمندهای با جعبهای پر از تیر بر آنحضرت میگذشت، میفرمودند:
«اُنثُرها لابی طلحه». «این تیرها را برای ابوطلحه آماده کن!».
گوید: گاه پیامبر اکرم جبه آن جماعت مینگریستند، و ابوطلحه میگفت: پدرم و مادرم فدایتان باد، سر نکشید، تیری از کمان این جماعت درمیآید و به شما میخورد! شاهرگ من نگهبان شاهرگ شماست! [۴۴۸].
نیز از انس روایت کردهاند که میگفت: ابوطلحه با پیامبراکرم جبا یک سپر میجنگیدند. ابوطلحه نیکو تیراندازی میکرد، چنانکه هرگاه تیری میافکند، پیامبر اکرم جسرک میکشیدند تا نشانۀ وی را ببینند! [۴۴۹].
ابودجانه در برابر آنحضرت ایستاده بود، و گردۀ خویش را سپر بلای آنحضرت گردانیده بود، تیرها از هر سوی بر او میباریدند، و او اصلاً تکان نمیخورد!.
حاطب بن ابی بلتعه، عتبه بن ابی وقاص را- که دندان مبارک پیامبراکرم جرا شکسته بود- دنبال کرد، و با شمشیر ضربتی بر او وارد کرد که سرش از روی پیکرش پرید. آنگاه اسب و شمشیر وی را برگرفت. سعدبن ابی وقاص بسیار اصرار میورزید که خودش این برادرش را به قتل برساند، اما بر او دست نیافت، و حاطب بر او دست یافت.
سهل بن حُنیف یکی از تیراندازان قهرمان بود. با پیامبر گرامی اسلام پیمان مرگ بست، و نقش بسیار فعال و عمدهای در حمایت از رسول خدا جدر برابر مشرکان داشت.
رسول خدا جنیز خود شخصاً تیراندازی میکردند. از قتاده بن نعمان روایت شده است که رسول خدا جآنقدر با کمان خود تیراندازی کرده بودند که دو سر کمانشان خرد شده بود. قتاده بن نعمان، آن کمان فرسوده را برگرفت، و همواره نزد او بود. در روز احد چشم قتاده از حدقه بیرون پرید و بر روی گونهاش افتاد. رسول خدا جبا دست مبارکشان چشم وی را به جای خود بازگردانیدند، و بهتر و تیزبینتر از آن چشم دیگر وی گردید.
عبدالرحمان بن عوف در جنگ احد کارزار کرد تا آنکه دهانش مورد اصابت قرار گرفت، و دندانهایش در دهانش ریخت، و بیست جراحت یا بیشتر برداشت. بعضی از این جراحتها مربوط به پایش بود که بر اثر آنها پایش لنگ شد.
مالک بن سنان- پدر ابوسعید خُدری- خون زخم صورت پیامبراکرم جرا به منظور پاکسازی زخم صورت ایشان- مکید، آنحضرت فرمودند: «مُجَّهُ» خونها را تُف کن! گفت: بخدا، این خونها را از دهانم بیرون نمیریزم! و با همان حال به صحنۀ نبرد بازگشت. آنگاه، پیامبر اکرم جفرمودند:
«من أراد أن ینظر إلى رجل من أهل الجنة فلینظر إلى هذا». «هر کس میخواهد که مردی از اهل بهشت را بنگرد، این مرد را بنگرد!».
او نیز رفت و کشته شد و به شهادت رسید.
امّ عماره نیز پیکار چشمگیری داشت. درمیان مردان رزمندۀ مسلمان بر ابن قمئه حمله برد. ابن قمئه ضربتی بر شانۀ او زد که جراحتی عمیق بر جای نهاد. وی نیز با شمشیر خود چندین ضربت بر ابن قمئه وارد کرد، اما، ابن قمئه دو زره بر روی هم پوشیده بود، و جان سالم بدر برد. امّ عماره، همچنان به پیکار ادامه داد تا دوازده زخم کاری برداشت.
مُصعَب بن عُمیر نیز چون شیر ژیان بر کفار حمله میبرد. حملات ابن قَمِئه و همراهانش را پاسخ میگفت، لوای جنگ نیز بر دوش وی بود. بر دست راستش ضربتی زدند و آن را قطع کردند، لوای جنگ را به دست چپ داد، و آنقدر در برابر کفار ایستادگی کرد تا دست چپ او نیز قطع شد. آنگاه با سینه و گردنش لوای جنگ را چسبید، تا سرانجام به قتل رسید. قاتل وی در نهایت ابن قمئه بود، و چون مصعب به رسول خدا جبسیار شباهت داشت، ابن قمئه گمان کرد آنحضرت را کشته است، و بسوی مشرکین بازگشت و فریاد سرداد: محمد کشته شد! [۴۵۰].
[۴۴۸] صحیح البخاری، ج ۲، ص ۵۸۱. [۴۴۹] همان، ج ۱، ص ۴۰۶. [۴۵۰] نکـ: سیرةابن هشام، ج ۲، ص ۷۳، ۸۰-۸۳؛ زاد المعاد، ج ۲، ص ۹۷.