جبرئیل امین وحی
همین که چهل سال تمام از عمر شریف آن حضرت گذشت- که قلۀ کمال است، و گفتهاند: پیامبران همگی در این سن مبعوث به رسالت میشوند- طلایههای نبوت آشکار، و اثار پیامبری در وجود آن حضرت مشهود بود، از جمله اینکه در مکه تختهسنگی بود که بر آن حضرت سلام میکرد، رؤیاهای صادقه مشاهده میکردند، و هرگاه که خواب میدیدند، نوری را در عالم خواب همانند سپیدی صبحگاهان میدیدند، تا اینکه بر این منوال، شش ماه گذشت. اگر مدت رسالت و نبوت حضرت ختمی مرتبت جرا بیست و سه سال درنظر بگیریم، این رؤیاهای صادقانه برای آن حضرت، در واقع امر، یکی از اجزاء چهل و شش گانۀ دوران نبوت و پیامبری محسوب میگردد. این سومین ماه رمضانی بود که حضرت محمد جدر غار حراء عزلت میگزیدند، و خداوند در این ماه رمضان اراده فرمود که رحمت بیمنتهای خود را بر اهل زمین ارزانی فرماید، و آن حضرت را با اعطای مقام پیامبری گرامی داشت، و جبرئیل را با آیاتی از قرآن کریم به نزد ایشان فرو فرستاد [۱۳۴].
با بررسی قرائن و شواهد و دلایل مختلف، میتوانیم سالروز بعثت پیامبر اکرم جرا شامگاهان دوشنبه بیست و یکم رمضان، مطابق با دهم اگوست سال ۶۱۰ میلادی، شب هنگام، معین سازیم که در آن اوان، ایشان دقیقاً چهل سال قمری و شش ماه و دوازده روز از عمر شریفشان میگذشته است که با ۳۹ سال شمسی و ۲ ماه و ۲۰ روز برابر خواهد بود [۱۳۵].
اینک، گوش فرادهیم، ببینیم عایشۀ صدیقهلسرگذشت این رویداد عظیم را که نقطۀ آغاز پیامبری نبیاکرم جبوده، و از آن نقطه است که شبهای دراز و تیره و تار و ظلمات کفر و ضلالت به سپیده دم ایمان و هدایت پیوستهاند، همان نقطۀ آغازی که مجرای هستی را تغییر داده، و خطمشی تاریخ را تعیین کرده است. امالمؤمنین عایشهلگوید:
نخستین بار که نزول وحی بر رسول خدا آغاز گردید، به صورت رؤیای صادقه و در خواب بود. آن حضرت مکرر در عالم خواب منظرۀ طلوع فجر و شکافتن نیزههای براق نور خورشید تاریکیهای شب تار را، مشاهده میکردند. اندک اندک، به خلوت گزیدن از مردم و دوری کردن از غوغای شهر علاقمند شدند. هرچند وقت یکبار، به غار حراء میرفتند و در آنجا خلوت میکردند و به تحنث (عبادت) میپرداختند. غالبا، مقداری آب و غذا با خود میبردند و چندین شب متوالی در غار میماندند و نزد خانوادهشان بازنمیگشتند، گاه نیز، پیش از موقع به نزد خدیجه بازمیگشتند و برای چند شب دیگر آب و غذا برمیداشتند و دوباره به غار حراء میرفتند، تا آنکه در یکی از آن روزها که وی در غار حراء به سر میبردند، پیک حق به سراغ ایشان آمد. فرشتۀ وحی به نزد آن حضرت آمد و گفت: «اقرأ»، بخوان! گفتند: «ما انا بقاری» من خواندن نمیدانم! میفرمایند: جبرئیل مرا دربرگرفت و محکم فشار داد، به حدی که بیتاب شدم. آنگاه رهایم کرد و این بار گفت:
﴿ ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ٢ ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ٣ ٱلَّذِي عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ٤ عَلَّمَ ٱلۡإِنسَٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ٥ ﴾[العلق: ۱-۵].
رسول خدا جدر حالی که قلبشان به شدت میطپید، نزد خدیجه بنت خویلد رفتند و گفتند: «زملونی! زملونی!» بپوشانیدم! بپوشانیدم! آن حضرت را در گلیمی پوشانیدند تا هراس و وحشت ایشان پایان پذیرفت، و به خدیجه گفتند: «مالی؟» چه بر سر من آمده است؟! و ماجرا را برای خدیجه تعریف کرد و گفتند: «لقد خشیت علی نفسی» به شدت بر خویشتن ترسیدهام! خدیجه گفت: نه، هرگز! به خدا سوگند! خداوند هیچگاه تو را تنها نخواهد گذاشت، تو صلۀ رحم میکنی، و بار ناتوانان را بر دوش میکشی، و به مستمندان رسیدگی میکنی، و مهماننواز هستی، و در راه حق مردمان را یاری میرسانی! خدیجه آن حضرت را برداشت و با خود برد، تا بر ورقه بن نوفل بن اسد بن عبدالعزی پسر عموی خدیجه وارد گردانید. وی مردی بود که در عهد جاهلیت نصرانی شده بود، و کتابت عبرانی را نیک میدانست و آیات انجیل را هر اندازه که خدا میخواست بنویسد به عبرانی مینوشت. اکنون دیگر پیرمردی کهنسال بود و از دو چشم نابینا شده بود. خدیجه به او گفت: ای پسرعمو، بشنو، ببین برادرزادهات چه میگوید! او بازگفت. ورقه به آن حضرت گفت: این همان ناموسی است که خداوند او را بر موسی نازل گرده است. ای کاش من به هنگام دعوت تو تازه جوانی بودم! ای کاش من زنده باشم آنگاه که قوم و قبیلهات تو را از شهر و دیارت آواره میسازند! رسول خدا جگفتند: «اَوَ مُخرجی هُم؟» مگر آنان مرا اخراج میکنند؟! گفت: آری، هیچ مردی تاکنون همانند آنچه را که تو آوردهای نیاورده است، مگر آنکه همگان با او دشمنی آغاز کردهاند! اگر روزگار تو را دریابم تو را یاری شایستهای خواهم کرد! آنگاه طولی نکشید که ورقه از دنیا رفت، و فترت وحی نیز آغاز گردید [۱۳۶].
[۱۳۴] ابن حجر گوید: بیهقی گزارش کرده است که طول مدت رؤیاهای صادقه شش ماه بوده است، بنابراین، آغاز پیامبری آن حضرت به همین رؤیاهای صادقه و همزمان با ماه ربیعالمولود، در سن چهل سالگی ایشان بوده، و آغاز نزول وحی بر آن حضرت در بیداری، ماه رمضان بوده است؛ نک: فتح الباری، ج ۱، ص ۲۷. [۱۳۵] سیرهنویسان در ارتباط با تعیین نخستین ماه گرامیداشت حضرت محمد جبه نبوت از سوی خداوند و فرو فرستادن وحی بر آن حضرت، اختلاف فراوان دارند. عده زیادی از سیرهنویسان بر آن شدهاند که ماه ربیعالاول بوده است؛ گروه دیگری ا ز آنان بر آناند که ماه رمضان بوده است؛ برخی نیز گفتهاند: ماه رجب بوده است. ما ترجیح دادهایم که ماه رمضان بوده باشد؛ به دلیل این آیة شریفه که میفرماید: ﴿ شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ ﴾[البقرة: ۱۸۵]. و این آیه شریفه دیگر که میفرماید: ﴿ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ ﴾[القدر: ۱]. که درنتیجه شب قدر در ماه رمضان قرار میگیرد، و شب قدر همان شبی است که در آیه ۲، سوره دخان، خداوند درباره آن میفرماید: ﴿ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ٣ ﴾[الدخان: ۳]. و نیر به دلیل آنکه اقامت آن حضرت در غار حراء در ماه رمضان بوده، و واقعه نزول جبرئیل بر ایشان نیز در همین ماه بوده است؛ چنانکه همگان میدانند. قائلان به آغاز نزول وحی در ماه رمضان نیز در باب تعیین دقیق این روز با یکدیگر اختلاف دارند، و روایات در این زمینه مختلف است. بعضی گفتهاند: روز هفتم، برخی گفتهاند: هفدهم، و بعضی دیگر نیز گفتهاند: هجدهم. ابن اسحاق و برخی دیگر از سیرهنوسان بر آناند که این روز، روز هفدهم بوده است؛ اما، ما ترجیح دادیم که روز بیست و یکم بوده باشد، به این دلیل که تمامی سیرهنویسان یا اکثر آنان متفقالقولاند بر اینکه بعثت رسول خدا جدر روز دوشنبه اتفاق افتاده است؛ چنانکه آن حضرت خود فرمودهاند: «فیه ولدت و فیه انزل علی»و به روایت دیگر: «ذاك یوم ولدت فیه ویوم بعثت او انزل علی فیه»(صحیح مسلم، ج ۱، ص ۳۶۸؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۷، ۲۹۹؛ بیهقی، ج ۴، ص ۲۸۶، ۳۰۰: حاکم نیشابوری، ج ۲، ص ۶۲). روز دوشنبه در ماه رمضان نیز در آن سال مطابق بوده است با روز هفتم؛ روز چهاردهم؛ روز بیست و یکم، و روز بیست و هشتم؛ از سوی دیگر، بنا به دلالت احادیث صحیح، شب قدر جز با یکی از شبهای فرد در دهه آخر رمضان منطبق نمیگردد، و شب قدر در محدوده این شبها جابه جا میشود. اگر این آیه شریفه را که میفرماید: ﴿ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١ ﴾با روایت ابوقتاده که میگوید بعثت آن حضرت روز دوشنبه بوده است، کنار هم بگذاریم، همچنین با مراجعه به تقویم تطبیقی که موارد مطابقت روز دوشنبه را با ایام رمضان در آن سال تعیین میکند؛ برای ما یقینی شده است که بعثت حضرت رسول اکرم جشب هنگام، شامگاه روز ۲۱ رمضان بوده است. [۱۳۶] صحیحالبخاری، ح ۳، بخاری این روایت را با اندک اختلافی در عبارت در کتاب التفسیر و کتاب تعبیر الرؤیا، ح ۳۳۹۲، ۴۹۵۳- ۴۹۵۷، ۶۹۸۲؛ صحیح مسلم، کتاب الایمان، ح ۲۵۲.