خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

گردآوری وخاکسپاری شهیدان

گردآوری وخاکسپاری شهیدان

رسول خدا جشخصاً بر سر جنازۀ شهیدان حضور پیدا کردند و فرمودند:

«اَنَا شهیدٌ على هؤلاء، إنه ما من جریح یجرح فی الله إلا والله یبعثه یوم القیامه یدمی جُرحُه، اللون لون الدم، والریح ریح الـمسك». «من بر این شهیدان گواهم! هر مجروحی که در راه خدا جراحت بردارد، جز این نخواهد بود که خداوند روز قیامت او را در حالی برمی‌انگیزد که از جراحتش خون بیرون می‌زند، رنگ آن رنگ خون است، و بوی آن بوی مُشک!» [۴۷۲].

بعضی از صحابه، مقتولین خودشان را به مدینه انتقال داده بودند، رسول خدا جدستور فرمودند که آنان را بازگردانند، و همانجا که بر زمین افتاده‌اند به خاک سپرده شوند، و شهیدان را غسل ندهند، و در همان وضعیتی که هستند باجامه‌های خودشان، پس از جدا کردن آهن‌الات و چرم و غیره از اجسادشان، به خاک بسپارند. گاه دو یا سه شهید را در یک قبر می‌گذاردند، و گاه دو مرد را در یک جامه قرار می‌دادند. پیامبر اکرم جدر چنین مواردی می‌فرمودند:

«أَیُّهُمْ أَكْثَرُ أَخْذًا لِلْقُرْآنِ؟». «کدامیک از اینان بیشتر قرآن فرا گرفته‌اند؟».

و هنگامی که پاسخ ایشان یارانشان را می‌شنیدند، آن یک را که بیشتر قرآن فرا گرفته بود، در خاکسپاری مقدم می‌داشتند، و می‌فرمودند:

«أَنَا شَهِیدٌ عَلَى هَؤُلاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». «من در روز قیامت بر این جماعت گواهم!» [۴۷۳]عبدالله بن عمرو بن حرام و عمروبن جموح را در یک قبر به خاک سپردند، زیرا میان آندو محبت و صمیمیت بسیار بود [۴۷۴].

جنازۀ حنظله را گم کرده بودند و نمی‌یافتند. سرانجام پس از جستجوی بسیار، آن را در ناحیه‌ای بالاتر از زمین یافتند که از آن آب می‌چکید؟! رسول خدا جبرای اصحابشان توضیح دادند که فرشتگان دارند او را غُسل می‌دهند؟! آنگاه فرمودند:

«سَلُوا اَهلَهُ ما شَأنُه؟»از خانواده‌اش بپرسید که وضعیتش چه بوده است!» از همسرش پرسیدند، وضعیت وی را برایشان توضیح داد. به همین جهت حنظله را «غسیلُ الملائکه» نامیدند [۴۷۵].

وقتی که رسول خدا جمشاهده کردند که بر سر حمزه- عمویشان و برادر رضاعی‌شان- چه آورده‌اند، بشدت اندوهگین شدند. عمه ایشان صفیه سر رسید و می‌خواست جنازۀ برادرش حمزه را بنگرد، رسول خدا به پسرش زبیر امر فرمودند که او را از این کار بازدارد، تا نبیند که چه بر سر برادرش آورده‌اند! گفت: چرا؟ من با خبر شده‌ام که برادرم را مُثله کرده‌اند! این‌ها همه در راه خدا است! چقدر از این موارد راضی هستیم! ان‌شاءالله شکیبایی می‌ورزم، و نزد خداوند مأجور خواهم بود! صفیه بر سر جنازۀ حمزه آمد، و آن را نگریست. بر او نماز گزارد و برای او دعا کرد و ﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَگفت، و برای او استغفار کرد. آنگاه، رسول خدا جامر فرمودند که وی را با عبدالله بن جحش، خواهرزاده‌اش و برادر رضاعی‌اش در یک قبر به خاک سپردند.

ابن مسعود گوید: هیچ‌گاه ندیده بودیم که رسول خدا جبه شدت آن روز گریه کنند، آنچنان که آن روز بر حمزه بن عبدالمطلب می‌گریستند. جنازۀ وی را در سمت قبله نهادند، آنگاه، بر بالین جنازۀ او ایستادند، و بسیار گریستند، تا آنجا که از شدت گریستن، صدای شیون آنحضرت بلند شد [۴۷۶].

منظرۀ جنازه‌های شهیدان بسیار رقت‌انگیز بود، و جگر تماشاکنندگان را پاره پاره می‌کرد. خَبّاب گوید: برای حمزه کفنی یافت نشد، مگر یک گلیم راه راه چهارگوش، که وقتی بر سر او می‌کشیدند، از پاهایش کوتاه می‌آمد، وقتی روی پاهایش می‌کشیدند، سرش بیرون می‌ماند. بالاخره، آن را بر سر وی کشیدند، و روی پاهایش اِذخَر (گیاه خوشبوی) ریختند [۴۷۷].

عبدالرحمان بن عوف گوید: مٌصعَب بن عُمیر کشته شد، و او از من بهتر بود، وی را در گلیمی کفن کردند که اگر سرش را با آن می‌پوشانیدند، پاهایش نمایان می‌شد، و اگر پاهایش را می‌پوشانیدند، سرش نمایان می‌شد [۴۷۸]. همین مضمون را از خبّاب نیز روایت کرده‌اند. در روایت وی آمده است که نبی‌اکرم جبه ما فرمودند:

«غَطُّوا بِهَا رَأْسَهُ، وَاجْعَلُوا عَلَى رِجْلَیْهِ الإِذْخِرَ».«با این گلیم سرش را بپوشانید، و روی پاهایش اِذخَر بریزید!» [۴۷۹].

[۴۷۲] همان، ج ۲، ص ۹۸. [۴۷۳] صحیح البخاری، همراه با شرح آن فتح الباری، ج ۳، ص ۲۴۸؛ ح ۱۳۴۶- ۱۳۴۸، ۱۳۵۳، ۴۰۷۹. [۴۷۴] صحیح البخاری، ج ۲، ص ۵۸۴؛ زاد المعاد،ج ۲، ۹۸. [۴۷۵] زاد المعاد، ج ۲، ص ۹۴. [۴۷۶] این روایت را ابن شاذان آورده است، نکـ: مختصر سیرةالرسول، شیخ عبدالله نجدی، ص ۲۵۵. [۴۷۷] این روایت را امام احمد آورده است؛ نکـ: مشکاة المصابیح، ج ۱، ص ۱۴۰. [۴۷۸] صحیح البخاری،‌همراه با شرح آن فتح الباری، ج ۳، ص ۱۶۸-۱۶۹؛ ح ۱۲۷۴، ۱۲۷۵، ۴۰۴۵. [۴۷۹] صحیح البخاری، ج ۲، ص ۵۷۹، ۵۸۴؛ چاپ هند؛ متن همراه با فتح الباری، ج ۳، ص ۱۷۰، ح ۱۲۷۶، ۳۸۹۷، ۳۹۱۳، ۳۹۱۴، ۴۰۴۷، ۴۰۸۲، ۶۴۳۲، ۶۴۴۸.