خورشید نبوت ترجمه فارسی الرحیق المختوم

فهرست کتاب

مصالحه و عقب‌نشینی

مصالحه و عقب‌نشینی

زمانی که قریشیان در مذاکرات و گفتگوهایشان با پیامبراکرم ج- با وجود آنکه همۀ شیوه‌های تحریک و ترغیب و تهدید و ارعاب را به کار گرفتند- یکسره شکست خوردند، و ابوجهل- با آنهمه خشونت و بی‌رحمی و درّنده خویی که از خود نشان داد- کاری از پیش نبرد، این تمایل در اذهان آنان قوّت گرفت که اگر بتوانند، به راه‌حلّی خردمندانه بیاندیشند تا در پرتو آن، از آن وضع نابسامان نجات پیدا کنند.

در این مرحله، مشرکان قریش، دیگر جزم و قطع نداشتند بر اینکه پیامبر اسلام بر باطل است، بلکه همانطور که خداوند متعال فرموده است:

﴿ وَإِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ[فصلت: ۴۵].

«در ارتباط با دعوت آن حضرت در شکّ و تردید فراوان بسر می‌بردند».

این بار، بنا را بر آن گذاردند که در امور مربوط به دین و آئین با پیامبراکرم جوارد معامله شوند، و میانۀ قضیه را بگیرند، و خودشان بعضی از معتقداتشان را رها کنند، و از آن حضرت نیز درخواست کنند که برخی از معتقداتش را کنار بگذارد! فکر می‌کردند، به این ترتیب، حق را نیز دریافته‌اند، اگر دعوت پیامبراکرم جحق بوده باشد.

* ابن اسحاق به سند خودش روایت کرده است که حضرت رسول‌اکرم جبه هنگام طواف کعبه با اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزّی و ولیدبن مغیره و اُمیه بن خلف و عاص‌بن وائل سهمی- که از اشراف قوم قبیله خویش بودند- برخورد کردند. گفتند: ای محمد، بیا، ما خدایی را که تو می‌پرستی بپرستیم، و تو نیز خدایانی را که ما می‌پرستیم بپرست، و به این ترتیب، ما با تو در این امر اشتراک خواهیم داشت، اگر آنکه تو می‌پرستی بهتر از آنست که ما می‌پرستیم، ما از آن بی‌بهره نمانده‌ایم، و اگر آنچه ما می‌پرستیم بهتر از آن باشد که تو می‌پرستی، تو از آن بی‌بهره نمانده‌ای! خداوند متعال در ارتباط با این پیشنهاد قریش، این آیات را نازل فرمود:

﴿ قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ١ لَآ أَعۡبُدُ مَا تَعۡبُدُونَ٢ وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ٣ وَلَآ أَنَا۠ عَابِدٞ مَّا عَبَدتُّمۡ٤ وَلَآ أَنتُمۡ عَٰبِدُونَ مَآ أَعۡبُدُ٥ لَكُمۡ دِينُكُمۡ وَلِيَ دِينِ٦ [الکافرون: ۱-۶].

«بگو: هان ای کافران. من نمی‌پرستم آنچه را شما می‌پرستید، شما نیز نخواهید پرستید آنچه را من می‌پرستم، دین شما از آن خودتان، و دین من نیز از آن خودم!» [۲۱۹].

عبدبن حمید و دیگران از ابن‌عبّاس روایت کرده‌اند که قریشیان گفتند: اگر تو خدایان ما را نیایش کنی، ما نیز خدای تو را پرستش خواهیم کرد! خداوند سورۀ کافرون را در پاسخ آنان نازل فرمود [۲۲۰].

ابن جریر و دیگران از ابن‌عبّاس نقل کرده‌اند که گفت: قریشیان به رسول خدا جگفتند: یکسال، تو خدایان ما را می‌پرستی، و یکسال، ما خدای تو را می‌پرستیم! خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:

﴿ قُلۡ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَأۡمُرُوٓنِّيٓ أَعۡبُدُ أَيُّهَا ٱلۡجَٰهِلُونَ٦٤[الزمر: ۶۴].

«بگو: آخر غیر خدای یکتا را به من دستور می‌دهید بپرستم؟ هان ای نادانان؟!» [۲۲۱].

خداوند متعال این گفتگوها و مذاکرات خنده‌آور را با این جواب قاطع و یکسره کننده برای همیشه خاتمه داد، امّا کفّار قریش بطور کامل مأیوس و ناامید نشدند، بلکه بر میزان عقب‌نشینی‌هایشان افزودند، مشروط به اینکه پیامبر اسلام نیز بعضی از دستورات و تعلیمات را که آورده است تعدیل کنند. گفتند:

﴿ ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُ [یونس: ۱۵].

«قرآنی دیگر غیر از این بیاور، یا همین قرآن را تغییر بده!».

خداوند این راه را بر قریشیان، با فرو فرستادن پاسخ‌هایی در قالب آیات قرآنی بست، چنانکه در پاسخ درخواست آنان فرمود:

﴿ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ .

«بگو: من چنین حقّی را ندارم که قرآن خدا را از جانب خود تغییر بدهم! تنها آنچه را به من وحی می‌شود تبعیت می‌کنم، من می‌ترسم که اگر خدای خودم را نافرمانی کنم به عذاب و شکنجه آن روز بزرگ گرفتار آیم!».

هم‌چنین در آیات ذیل، خداوند متعال اهمیت و تعیین کنندگی این مسئله را خاطر نشان فرمود:

﴿ وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗا٧٣ وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًا٧٤ إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا٧٥[الإسراء: ۷۳-۷۵].

«اینک اینان درصدد برآمده‌اند که تو را به نحوی از آنچه به تو وحی فرستاده‌ایم منصرف گردانند و تو را وادار کنند تا مطالب و سخنان دیگری را به دروغ بر ما ببندی، و در آن صورت، تو را دوست و رفیق خودشان بگیرند. و اگر تو را ثابت قدم نگردانیده بودیم، چه بسا تو هم در پی آن برمی‌آمدی که اندکی بسوی آنان تمایل پیدا بکنی. در آن صورت، تو را میانه مرگ و زندگی معذّب نگاه می‌داشتیم، و آنگاه در برابر ما برای خودت یار و یاوری پیدا نمی‌کردی!».

[۲۱۹] سیرةابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۶۲. [۲۲۰] الدرالمنثور، سیوطی، ج ۶، ۹۶۲. [۲۲۱] تفسیر ابن جریر طبری، ذیل سوره کافرون.